سرجیو راموس، کاپیتان رئال مادرید مصاحبه مفصلی با خورخه والدانو، بازیکن اسبق فوتبال آرژانتین برای شبکه “بین اسپورت” داشت.
خورخه والدانو: شخصیت تو به شکلی است که همیشه دوست داری از حال لذت ببری.
سرجیو راموس: کاملا درست گفتی. من همیشه دوست دارم که در حال زندگی کنم. به قول مادربزرگم همیشه باید شرایطی که وجود دارد را خوب یا بد بپذیری و با آن کنار بیایی.
همیشه عادت داشتی که به جلو حرکت کنی.
عادت کرده ام که خیلی سریع چیزها را یاد بگیرم چرا که در فوتبال همیشه ضربات سنگینی در انتظارت است و باید از آنها درس بگیری در غیر این صورت عقب می مانی. از زمانی که کارم را شروع کردم دستاوردهایی داشتم که زمان لذت بردن از آنها برایم پیش نیامد اما سعی کردم که در حال زندگی کنم. همیشه سعی کردم شخصیتم را عوض کنم و حرفهایم را در همان لحظه بزنم. تجربه به من می گوید که باید سعی کنم روش حرف زدنم را حفظ کنم و از این حیث هم خیلی بهتر شده ام.
در سن خیلی کمی به سطح اول فوتبال اسپانیا رسیدی.
خوش شانس بودم که در سن 17 سالگی برای اولین بار در لالیگا بازی کردم، اتفاقی که برای کمتر کسی رخ می دهد. از کاپاروس متشکرم که اولین مربی بود که به من اعتماد کرد. در آن زمان حتی هم محله ای های من هم شاید به من اعتماد نمی کردند. اعتماد به یک بازیکن جوان در مقابل خریدهای سرشناس تر مثل آلوس کار بزرگی بود. او آلوس را روی نیمکت نشانده بود تا سرجیو راموس بازیکنی آینده دار در آکادمی سویا را فیکس کند. کمتر کسی این کار را می کند به همین خاطر تا همیشه از کاپاروس متشکر خواهم بود.
به سراغ فوتبال رفتی اما گاوبازی را هم خیلی دوست داشتی.
بله گاوبازی را دوست داشتم چرا که در شهرم کاماس همه اهل گاوبازی بودند. پاکو کامینو و کورو رومرو شخصیت های برتر رشته گاوبازی اهل آن جا بودند اما مادرم از من خواست که به سراغ فوتبال بروم چرا که گاوبازی ریسکی بود و نمی خواست نگرانش کنم. من از همان بچگی می خواستم شخصیت برجسته ای شوم و گاوبازی و فوتبال دو رشته مورد علاقه من بودند. هم فوتبال هم گاوبازی از بچگی مورد علاقه من بودند و در نهایت فوتبال را به عنوان رویایم انتخاب کردم.
این که درس را به خاطر فوتبال کنار گذاشتی روی شخصیتت تاثیر گذاشت؟
برای من شرایط خیلی سریع پیش رفت. در سن 14 سالگی مانولو خیمنز من را به تیم رزروهای سویا برد. رد آن جا همه چیز خیلی حرفه ای بود. هر روز صبح تمرین داشتیم. در سن 14 سالگی تصمیم گرفتم که درس را کنار بگذارم. طبیعتا والدین بچه ها دوست دارند که درس در اولویت باشد اما زمانش رسیده بود که تصمیم گیری کنم. من در 14 سالگی با تیم رزروهای سویا تمرین می کردم، ساعت 15 در بازی دستگرمی تیم بزرگسالان و تیم رزروها حضور پیدا می و ساعت 16 کاپاروس من را به تمرینات تیم بزرگسالان می برد و کنار همه این ها باید در بازیهای تیم رزروهای سویا بازی می کردم. این همه اتفاق برای یک بچه 14 ساله خیلی زیاد بود. می توانستم صبح تمرین کنم و عصر سر کلاس بروم اما فشار تمرینات به عنوان یک ورزشکار حرفه ای آن قدر زیاد بود که نمی توانستم کاری جز فوتبال انجام بدهم چرا که زمان نداشتم. باید ساعت سه بعد از ظهر به مدرسه می رفتم و ساعت هشت شب بر می گشتم اما ساعت 2:30 ظهر به خانه می رسیدم و ناهار را که می خوردم، بدنم خالی می کرد. گاهی در کلاس ها چرت می زدم و حتی چند بار پدرم را به مدرسه ام احضار کردند. این طور نبود که درس خواندن را دوست نداشته باشم یا زمانش را نداشته باشم بلکه برایم خیلی سخت بود که این کار را انجام بدهم چرا که از نظر بدنی توانش را نداشتم.
برایم عجیب است که تو را در حالی تصور کنم که بدنت خالی شده است. از نظر بدنی خیلی آماده به نظر می رسی.
درست است اما برای یک بچه 14 ساله خیلی مشکل بود که با بازیکنان 20-30 ساله رقابت کند چرا که حجم و فشار تمرین خیلی بالا بود. از نظر بدنی عالی بودم اما بدنم نیاز به استراحت داشت، باید خوب غذا می خوردم و فشار غیرمعمولی را به عنوان یک نوجوان تحمل می کردم. خوشبختانه در رئال مادرید نه تنها به عنوان فوتبالیست بلکه به عنوان یک شخصیت هم پیشرفت کردم. دررئال درسم را ادامه دادم. در حال حاضر زمان بیشتری برای نظم بخشیدن به کارهایم دارم. در حال حاضر سعی می کنم که زبان انگلیسی ام را تقویت کنم. آرام آرام به رویاها و اهدافم می رسم و این احتمال را رد نمی کنم که در پایان دوران فوتبالم روی درس تمرکز کنم و ادامه تحصیل بدهم.
تصمیم هایی مثل ترک تحصیل به خاطر فوتبال معمولا باعث جنجال و بحث در خانواده ها می شود. برای تو همیشه خانواده خیلی مهم بوده است.
من همیشه قبل از این که تصمیم بگیرم به توصیه های والدینم و برادرم گوش می دادم. آنها به من خیلی نزدیک بودند اما به تصمیماتم احترام می گذاشتند. در آن زمان یک نوجوان بودم و مسلما نظر خانواده روی تصمیمات من تاثیرگذار بود. خانواده به پیشرفت من کمک کرده است تا در دنیای فوتبال به جلو گام بردارم. اگر پس از آن نمی توانستم در فوتبال موفق شوم دوباره به مدرسه بر می گشتم و زمان برای تحصیل برایم وجود داشت.
به عنوان دفاع راست به تیم بزرگسالان سویا رسیدی. پروسه یادگیری تو خیلی طولانی بود.
پابلو بلانکو همیشه به من می گفت که در دنیای فوتبال امروز دفاع کناری های زیادی وجود ندارند و بهتر است که این پست را انتخاب کنم. من می گفتم که دوست دارم در کارهای هجومی شرکت کنم. در آکادمی سویا در پست هافبک کناری و دفاع میانی بازی می کردم. در آن زمان با اختلاف زیاد حریفانمان را شکست می دادیم و نقش داشتن در گلزنی را دوست داشتم. همیشه گلهایم را به پدر و مادرم تقدیم می کردم.
حتما متقاعد کردن تو خیلی سخت بوده است…
به تدریج پستم عقب کشیده شد و به خط دفاعی رفتم. دفاع میانی ، دفاع کناری و … پابلو به من می گفت که از من یک دفاع راست خوب می سازد چرا که در فوتبال مدرن دفاع راست های خوب زیادی وجود ندارند و به همین خاطر راه موفقیت برایم هموارتر خواهد بود. روی پست دفاع راست تمرکز کردم، به مرور به لالیگا رسیدم و خوش شانس بودم که در این پست موفق شدم. این که می توانستم در پستهای مختلف بازی کنم برایم در زمان انتخاب ترکیب نکته مثبتی بود چرا که دست مربی برای چیدن ترکیب باز بود. یادم است که کاپاروس در یکی از بازیها به مشکل خورده بود و من را به عنوان مهاجم به زمین فرستاد. در آکادمی هم در بازیهای زیادی در خط حمله بازی می کردم. همیشه گلزنی را در ذات خود داشتم و به همین خاطر هنوز که هنوزه شم گلزنی ام را حفظ کردم و در لحظات سخت با گلهایم به تیم کمک می کنم.
جدایی ات از سویا جنجالی بود.
سالها از این مسئله گذشته است. اتفاقاتی که در بازی اخیر رئال و سویا رخ داد باعث شد که دوباره بحث ها باز شود. برخی از افراد هرگز به صورت صحیح ماجرای جدایی من را توضیح ندادند. وقتی هم که توضیح دادند سوء تفاهم شد. من سعی کردم که وجهه باشگاه سویا و مدیرانش را حفظ کنم و به این ماجراها دامن نزنم. من یک سویایی هستم، خانواده ام اهل سویا هستند و برایم ناراحت کننده است که برایم سوت بزنند. من نمی توانم نظر دیگران را عوض کنم. سعی کردم که به مرور زمان این اتفاق ها فراموش شود و نظر افراد عوض شود اما این اتفاق رخ نداد. همیشه به سویا احترام گذاشتم آن هم در حالی که بخشی از هواداران این تیم به من توهین می کنند. همیشه سعی کردم که از نظر شخصی به سویا احترام بگذارم. یاد کردن از آنتونیو پوئرتا (بازیکن فقید سویا) را همیشه با تمام وجودم انجام دادم و به او احترام گذاشتم. من شخصیت خودم را دارم و وجدانم راحت است. دوست داشتم که جدا شدنم از سویا شکلی دیگری داشته باشد اما این اتفاق رخ نداد. ترجیح می دهم که در این باره حرف بیشتری نزنم.
حرفی نزدی تا به سویا کمک کنی. نمی خواستی جنجال ایجاد کنی اما باز هم علیه تو شعار می دهند.
مشکل این جا بود که مدیران سویا به درستی توضیح ندادند که برای انتقال من به رئال مادرید با مدیران این تیم به توافق رسیدند و این طور نبود که رئال بدون اجازه سویا رقم فسخ قرارداد من را بپردازند. جدایی من از سویا خیلی متفاوت با ان چیزی است که مدیران این تیم توضیح داده اند. البته به مرور زمان اوضاع خیلی آرام شده است چرا که هواداران سویا حقیقت را فهمیده اند. در بازیهای اخیرمان مقابل سویا بخشی از هواداران افراطی این تیم به من و خانواده ام توهین کردند و به همین خاطر پس از یکی از گلهایم به سمتشان رفتم اما در کل مردم باشعور سویا تا آخرین روز زندگی ام مورد احترام من خواهند بود.
در سن 19 سالگی به رئال آمدی، حتما خیلی مشکل بوده است.
دیدگاه متفاوتی نسبت به من وجود داشت. مبلغ زیادی را برای جوانی پرداختند که هنوز در دنیای فوتبال به جایگاهی نرسیده بود. برای من چالش شخصی بزرگی بود تا بتوانم خودم را ثابت کنم و از مدیر رئال به خاطر تلاشی که برای خرید من داشته تشکر کنم. پس از آن آرامش زیادی داشتم چرا که می دانستم بقیه تیمها را کهکشانی ها تشکیل می دهند و اگر در یک بازی ببازیم قرار نیست من صحبت کنم و قطعا بکام، روبرتو کارلوس، کاسیاس ، رائول و رونالدو جلوتر از من هستند تا جوابگو باشند. بازی کردن کنار کهکشانی ها باعث شد که آرامش و خودباوری بیشتری داشته باشم. می خواستم پاسخ تلاشی که برای خرید من داشتند را بدهم. سعی کرد به عنوان یک مدافع جوان با تواضع و فداکاری تمرین کنم و در نهایت با تلاش به موفقیت رسیدم.
از پست دفاع کناری به دفاع میانی رسیدی. سرعت هماهنگی خوبی داشتی.
سالها در پست دفاع میانی بازی کرده بودم و تجربه اش را داشتم به همین خاطر اذیت نشدم چرا که می توانستم در یک بازی در ابتدا دفاع راست باشم و در پایان بازی دفاع میانی شوم. نیازی به تلاش نداشتم تا با آن هماهنگ شوم. وقتی به رئال آمدم در بازیها در پست دفاع راست آن قدر به سمت جلو و عقب حرکت می کردم که 3-4 کیلوگرم وزن کم کردم اما تجربه و انگیزه بالایی داشتم. وقتی مدافع میانی شدم نیاز کمتری به سرعت داشتم اما سعی کردم از تجربه ام استفاده کنم.
به عنوان یک مدافع دید فوق العاده ای داری و یک الگو هستی.
اتفاقاتی که در رئال مادرید رخ می دهند بازتاب جهانی دارند چرا که کوچکترین جزئیات مورد توجه قرار می گیرند. در رئال همه چیز بزرگنمایی می شود. به همین خاطر باید خیلی مراقب باشی چرا که کوچکترین جزئیات بازتاب دارند. باید با پختگی کامل در بازی ها حاضر باشی. در رئال مادرید کوچکترین اشتباهی تاوان سنگینی دارد به همین خاطر باید نیرومند باشی و در هر گوشه از زمین از سرعت و دقتت نهایت بهره را ببری.
رهبری یکی از ویژگی های تو به عنوان کاپیتان است.
برای کسب این ویژگی از افراد زیادی درس گرفتم. هم از مربیانی که به من اعتماد کردند و هم از مربیانی که به من اعتماد نکردند، هم از مربیانی همیشه من را در ترکیب اصلی قرار دادند و هم مربیانی که به من تردید داشتند.
چنین چیزهایی خوب در خاطرت می ماند؟
بله حافظه ام خیلی قوی است. کمی کینه جو هستم…
یادم نمی آید که نیمکت نشین شده باشی.
یک سال وقتی در تیم جوانان بودم به همراه موتورسیکلت تصادف کردم. من سعی کردم صحنه سازی کنم و به دروغ شاهدانی جور کنم که تصادف نکرده ام اما مدیران سویا فهمیدند و یک سال نیمکت نشین شدم. من فقط روی فوتبال تمرکز کرده بودم و بی خیال مسائل دیگر شدم.
از آن اتفاق هم برای ادامه فوتبالت درس گرفتی؟
بله همین طور بود. از مربیانی که به من اعتماد کردند و مربیان دیگری که به من اعتماد نکردند چیزهای زیادی یاد گرفتم. همه این مسائل برای من یک درس بود.
از بازیکنان هم چیزهای زیادی یاد گرفتی.
از هم تیمی هایم نیز متشکرم. در مورد قدرت رهبری صحبت کردیم، من حس می کنم که از بدو تولد قدرت رهبری را داشته ام اما به تدریج این قدرت تقویت شده است. در نوجوانی همیشه کاراکتری جدی داشتم. در دوران مدرسه همیشه در سمت بچه هایی بودم که مورد تمسخر قرار می گرفتند و اذیتشان می کردند اما با شخصیت خاصی که داشتم جلویشان می ایستادم و از بچه های مظلوم تر حمایت می کردم. کسی جرئت نمی کرد که مقابل من بایستد چرا که شخصیتم را می دانستند. اما در طول دوران فوتبالم خیلی چیزها یاد گرفتم. در تیم رزروهای سویا، خوانخو بزارس که بعدا به کادیز رفت با من مثل یک برادر برخورد می کرد. در تیمهای آکادمی بازیکنانی مثل او که مورد توجه قرار نمی گیرند، کار سختی دارند اما همیشه می توان از اتفاقات یاد گرفت. باید به بچه هایی مثل بزارس نگاه کنی چرا که با وجود نادیده گرفته شدن رفتار ویژه ای دارند. در تیم بزرگسالان سویا داریو سیلوا را دیدم که هنوز دوست صمیمی من است همین طور با الفارو و خاوی ناوارو هم رابطه خوبی داشتم. این بازیکنان به خوبی رختکن را مدیریت می کردند و انرژی مثبت به تیم ساطع می کردند. سعی کردم که روش رهبری و مدیریت یک تیم را از انها یاد بگیرم و پیشرفت کنم.
عجیب بود که یک بچه 17 ساله با چنین بازیکنان باتجربه ای دوست و هم بازی باشد.
پدرم همیشه ناراحت می شد که در تمرینات با من خشن برخورد می شود. با زخم روی بدنم و احساس درد به خانه می رفتم. پدرم همیشه به من می گفت که باید در این باره با مربی صحبت کنم اما من کار خودم را می کردم . قرار نیست که همیشه حرفهایی که در خانه زده می شود کمکت کند.سعی کردم از اتفاقاتی که در تمرین رخ می دهد، درس بگیرم. در اواخر دوران حضور داریو سیلوا در سویا یک بار او با خودرویش در پایان تمرین منتظرم ماند تا من را برساند. در آن زمان هنوز گواهینامه نداشتم. داریو سیلوا یک ستاره جهانی بود و من بازیکنی در حال رشد بودم. در دوران حضور در رئال هم با رائول که یک بازیکن قدیمی و از کاپیتان های تیم بود رابطه گرمی پیدا کردم. پس از آن با کاسیاس در تیم ملی رفیق شدم. خیلی زود با همه دوست می شدم و رابطه گرمی پیدا می کردم اما شخصیت و ذاتم را در کنارش حفظ کرده بودم.
تو همیشه عادت داشته ای که حرفهایت را با صراحت بزنی.
در رئال مادرید سعی کردم چیزهای زیادی یاد بگیرم. در رئال هر حرفی بزنی فردایش تیتر روزنامه ها می شود. اگر بتوانی قید پاسخ دادن را بزنی خیلی بهتر است. آرام آرام توانستم که بین مصاحبه هایم و عملکردم درون زمین تعادل ایجاد کنم.
به تیم ملی اسپانیا برسیم. شروع کارت با تیم ملی با گل نمادینی که به دانمارک زدی همراه شد.
آن بازی برای شروع دوران موفق فوتبال اسپانیا مهم بود. پس از ان که اسپانیا توسط فرانسه و زیدان از جام جهانی حذف شد دوران عوض شد. آرام آرام بازیکنان جوان و باتجربه در تیم ملی با هم تلفیق شدند اما هنوز مسیر زیادی در پیش بود. تیمهای ملی دیگر هم این اتفاق را تجربه کرده بودند. اسپانیا پس از دوسال از نظر سبک بازی به تعادل رسید و مقابل تیمهای اسم و رسم دار سبک خودش را غالب کرد. به تدریج مشخص شد که نتایج تیم ملی اسپانیا اتفاقی نیستند. خوشحالم که در بهترین دوره تاریخ فوتبال اسپانیا نقش داشتم و از آن لذت بردم.
خوب می دانی که تیم ملی اسپانیا حماسه سازی کرد. کارهایی که این تیم کرد در تاریخ توسط هیچ تیم دیگری ثبت نشده است و جایگاه آن در تاریخ فوتبال فراموش نشدنی است.
می دانیم که دوران فوق العاده ای را تجربه کردیم. یورو، جام جهانی و دوباره یورو …
علاوه بر آن نماد دنیای فوتبال بودید.
فوتبال اسپانیا توانست مکتب خاص خود را بسازد. نمی دانم که حماسه سازی انجام شد یا نه چرا که من همیشه سعی می کنم که گذشته را فراموش کنم و با امید زیادی به جلو حرکت کن. می خواهم نه تنها به عنوان یک بازیکن بلکه به عنوان یک انسان بهتر شوم. اگر در آینده از من به عنوان یک اسطوره و یک الگو برای جوان ها یاد شود به آن افتخار خواهم کرد.
سطح فوتبال اسپانیا بهتر شد اما حرف و حدیث ها به اندازه آن پیشرفت نکرد. سرعت پیشرفت بازیکنان هم زیاد نبود. همچنان جنجال ها و بحث ها در مورد داوران ادامه دارد و به داورها بیش از بازی اهمیت داده می شود. پیکه نمونه بارز این مسئله است که مدام در مورد داوران صحبت می کند.
به نظر من بازی و عملکرد از هر چیزی مهمتر است. فوتبال از هر چیزی مهمتر است و نباید به داوران یا مسائل دیگر اهمیت بدهیم. هر چقدر از داوران کمتر صحبت کنیم بهتر است. داوران هم انسان هستند و ممکن است مثل هر کدام از ما اشتباه کنند. صرفنظر از صحبت هایی که می شود از نظر من داوران تلاش می کنند تا بی طرف باشند. وقتی در مورد داوران صحبت می کنیم عملا ذات فوتبال را فراموش می کنیم. داوران ممکن است به تیمی سود برسانند یا ضرر برسانند اما صحبت در مورد آنها چیزی را عوض نمی کند.
در فوتبالی که رونالدو، مسی و ستارگان بزرگ دیگر را دارد، این قدر صحبت کردن در مورد داوری مثبت نیست.
نه فقط بازیکنان که گاهی به اشتباه در مورد داوران صحبت می کنند، برخی مطبوعات هم به این مسائل بیش از حد بها می دهند. باید بازی و نتایج از هر چیزی مهمتر باشند اما روز به روز نقش رسانه ها پررنگ تر می شود. روزنامه ها می خواهند با مطرح کردن برخی مسائل فروش خود را بیشتر کنند اما این هم بخشی از دنیاست و باید به آن عادت کرد.
پیکه علیه ارزشهای رئال مادرید صحبت کرد اما تو در دام نیافتادی و بازی را داغ نکردی.
پیکه می تواند 20 هزار حرف بزند اما معمولا قبل از کنفرانس مطبوعاتی ها یا در میکس زون بعد از بازی بازیکنان می دانند که باید در مورد چه مسائلی صحبت کنند و چه حرفهایی بزنند. پس از بازی فرانسه و اسپانیا من می خواستم صحبت های عادی بعد از بازی را داشته باشم. پیکه ده دقیقه قبل از من صحبت کرده بود و در حالی که من خبر نداشتم، حرفهایی را زده بود که همه جا پخش شده بود. در مورد حرفهای پیکه به من اطلاع دادند اما من سعی کردم صحبت نکنم. پیکه سالهاست که این حرفها را می زند.
تو خیلی در این زمینه باتجربه عمل کردی. می توانستی بحث و جنجال را با پیکه داغ کنی اما به این که از تیم خودت دفاع کنی اکتفا کردی.
من گاهی اوقات از بعضی حرفها جوش می آوردم اما زمانی که بازوبند کاپیتانی را بسته ام باید رفتارم را عوض کنم. سعی کردم که به اتحاد تیم ملی فکر کنم. جو خوب کلید موفقیت است و نباید این جو را خراب می کردیم. بازیکنان رئال با پیکه دشمنی ندارند اما وقتی او به ما و پیراهن ما توهین می کند، برایمان هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد. به نظرم جرارد باید گاهی اوقات بی خیال حرفهای بی ربط شود. من به عنوان کاپیتان به دنبال ایجاد آرامش در تیم ملی هستم چرا که در غیر این صورت باید بی خیال سفر به روسیه و جام جهانی بشویم.
به رئال مادرید برگردیم. با توجه به قوای گلزنی و نقشی که در بازیهای مهم داری تبدیل به مدافعی بی همتا شده ای.
تصور می کنم که در لحظات مهم و حساس بازی هر دو تیم تمرکز را از دست می دهند. تیم برنده به قهرمانی و جشن فکر می کند … در این لحظات تیم بازنده باید خوشبین باشد و به خودش باور داشته باشد. تیم بازنده فقط باید به رنجی فکر کند که تحمل کرده تا به فینال برسد. این حس می تواند تیم را برای یک حرکت و یک صحنه متحد کند. باید به خوبی از تمرکز نداشتن حریف استفاده کنیم. این مسئله در خون رئال است و باعث می شود که بتوانی تا آخرین ثانیه بجنگی و به نتیجه گیری باور داشته باشی. طرز تفکر من همین است و اگر یک درصد و یک لحظه هم شانسی وجود داشته باشد برایش تلاش می کنم.
در چنین لحظاتی قطعا حس خاصی داری، حسی مثل جهش، اعتقاد، خونسردی و …
قبلا هم گفتم که این چیزها را رئال به تو یاد می دهد. دامی که در بقیه تیم ها ده متر است در رئال مادرید 40 متر است. وقتی در رئال مادرید به مشکل می خوری 40 برابر بیش از بقیه تیمها باید تلاش کنی تا از آن بیرون بیایی. در لحظاتی که فشار خیلی زیاد است و ریسک بیشتر است باید بیشتر تلاش کنی تا قهرمان شوی. اما من سعی می کنم که در آن لحظه طوری آرامش داشته باشم که گویی در خانه هستم. در لحظه ای که می خواهم پنالتی چیپ بزنم یا کاری مشابه را انجام بدهم سعی می کنم که ضربان قلبم شدت نگیرد و خونسردی خود را حفظ کنم.
پنالتی چیپ که در یورو زدی بی احتیاطی به نظر می رسید. شاید قلب من هم در آن لحظه ایستاد. پس از پنالتی خراب کردنت مقابل بایرن می توانستی جنجال ایجاد کنی.
وقتی از سن کمی به رئال مادرید می آیی این آمادگی را پیدا می کنی تا از مشکلات درس بگیری. این آرامش باعث می شود که ضربان قلبت در لحظات حساس عوض نمی شوند. این مسئله روی زندگی شخصی من هم تاثیر گذاشته است، وقتی مشکل شخصی پیدا می کنم آن را درون خودم هضم می کنم و بروز نمی دهم. حتی گاهی همسرم به من می گوید که احساساتم مثل سنگ است.
پس کنترل خودت را خوب یاد گرفتی…
بله، یاد گرفتم که مشکلاتم را بروز ندهم چرا که در دنیای امروز اگر بفهمند مشکلی داری از همان جا به تو حمله می کنند. باید از دور به مسائل نگاه کنی. من انسان هستم و احساساتی. یاد گرفتم که خودم را خوشحال نشان بدهم. یاد گرفتم که حسم را به شکل دیگری بروز دهم تا حریفانم را خوشحال نکنم.
چطور با استرس کنار می آیی؟
در خانه و در زمانی که کنار نزدیکانم هستم، لحظات سخت را پشت سر می گذارم. وقتی پنالتی خراب می کنی و پانزده نفر از اقوامت تو را به ضیافت شام می برند و سعی می کنند حواست را پرت کنند، می توانی استرس را هضم کنی. من به خانواده ام پناه می برم. البته عادت ندارم که سفره دلم را برای افراد زیادی باز کنم چرا که می دانید در چه دنیایی زندگی می کنیم.
سفره دلت را هم برای نزدیکانت باز می کنی هم برای اعضای بدنت چرا که خالکوبی های زیادی داری…
خالکوبی ها بخشی از زندگی من هستند. هر کدام از آنها دلیلی دارند و باعث می شوند که بقیه راحت تر من را بشناسند.
خالکوبی هایت مثل یک کتاب باز است.
کاملا همین طور است. با دیدن آنها می توانید بهتر با من آشنا شوید. البته باید داستان هر کدام از آنها را بدانید که خیلی ها نمی دانند.
اهل برنامه ریزی هستی؟ برای زندگی ات برنامه می چینی؟ تا چه زمانی می خواهی در دنیای فوتبال و رئال مادرید بمانی؟
اهل برنامه ریزی هستم اما خیلی از اوقات غیرقابل پیش بینی عمل می کنم. شاید امروز سفید فکر کنم و فردا سیاه. هرگز نمی توانی پیش بینی کنی که چه چیزی برایت پیش می آید. در حال حاضر در میانه زندگی ام هستم. می توانم چند سال دیگر در بالاترین سطح بمانم و جاه طلبی خود را برای بهتر شدن حفظ خواهم کرد. می توانم سطح خودم را حفظ کنم اما باید از سالهای فوتبال بی نظیری که پیش رویم است استفاده کنم چرا که زمانی که به آخرین سالهایت نزدیک می شوی همه به این فکر می کنند که قرار است مربیگری کنی یا نه. من می خواهم در دنیای فوتبال بمانم و از چیزهای بی نظیری که این ورزش به من داده استفاده کنم. از کاری که می کنم راضی هستم و سعی می کنم از فوتبال لذت ببرم. مربیگری را دوست دارم. فعلا چنین گزینه ای را رد نمی کنم چرا که سبک زندگی ام به فوتبال می خورد.
با مربیان بزرگی کار کرده ای و با نگاه کردن به هر کدام چیزهای زیادی یاد گرفته ای.
فعلا از مربیگری استقبال می کنم. آن را رد نمی کنم و قطعا با دنیای فوتبال در ارتباط خواهم بود. اگر قرار است که مربیگری کنم آن را رد نمی کنم. نمی توانم فعلا چیزی را رد نمی کنم چرا که نمی دانم چه اتفاقاتی در پیش خواهد بود.
31 ساله هستی اما نمی توان تصور کرد که به پایان فوتبالت نزدیک شده باشی.
در فوتبال هرگز نمی دانی چه اتفاقاتی در پیش است. سعی می کنم لذت ببرم و خوشحال باشم. نمی دانم چه اتفاقی در پیش است. مادرید شهر بسیار زیبایی است و فقط دو ساعت تا خانه ام در سویا فاصله دارد. در کنار خانواده ام زندگی خوبی دارم، آب و هوا خوب است و در بهترین تیم دنیا حضور دارم. چیز دیگری نمی توانم بخواهم. تا زمانی که بدنم اجازه بدهد می خواهم به همین زندگی ادامه بدهم. برای بازنشستگی از فوتبال روش های زیادی وجود دارد. زمانی که زیدان از فوتبال بازنشسته شد همه می گفتند که حداقل سه سال دیگر می تواند در بالاترین سطح باشد اما خودش این تصمیم را گرفت. باید تفکر و احساسات هر فرد را درک کرد.
حس من می گوید که تو از آن بازیکنانی هستی که می خواهی تا آخرین لحظه ای که امکانش برایت وجود دارد بازی کنی.
خودم هم این حس را دارم. چرا آخرین دقایق فوتبالم را از دست بدهم ان هم در حالی که زمان و وقتش برایم وجود دارد. زمان برای مربیگری یا استراحت پس از فوتبال زیاد است. سعی می کنم از هر روزم لذت ببرم. برای فوتبال بازی کردن خیلی از لحظاتی که کنار خانواده ام می توانستم داشته باشم را فدا کردم . از خانواده ام متشکرم که حاضرند برای این که من فوتبالم تمام شود و کنارشان باشم، صبر کنند.
فوتبال قطعا روی پسرانت تاثیر می گذارد.
در زندگی شخصی ام ثبات فوق العاده ای وجود دارد. به نظرم پشت هر بازیکن موفق در فوتبال یک زن بزرگ حضور دارد. همسر من فوق العاده است و نقشی که روی من دارد بهتر از این نمی تواند باشد.
البته فکر نمی کنم که این مسئله برای همه بازیکنان صادق باشد.
من دو فرزند فوق العاده به نامهای سرجیو و مارکو دارم و زندگی ام بسیار متعادل است. وقتی به خانه می روم آرامش را حس می کنم. وقتی در خانه آرامش داشته باشی از نظر روحی بهتر بازی می کنی و از نظر فوتبالی بهتر کار می کنی. در سالهای اخیر نقش خانواده و همسرم در بازی من خیلی پررنگ بوده است. افتخار می کنم که خانواده ام را در اطرافم دارم. از نقشی که همه نزدیکانم در زندگی حرفه ای من دارند خیلی متشکرم.
شرایط رختکن رئال مادرید خیلی خوب به نظر می رسد.
عالی است. من کاپیتان تیم هستم و سعی می کنم که وظیفه ام را به بهترین شکل انجام بدهم. یک نظم و یک جو خوب می تواند به موفقیتت کمک کند. کلید موفقیت همین اتحاد است. هم تیمی ها باید با همدیگر یکدل باشند. اگر تو نمی توانی بدوی من به جایت می دوم. اگر تو نتوانی تمرین کنی من به جایت تمرین می کنم. این کلید موفقیت است. چنین جزئیات کوچکی می توانند جو خوبی ایجاد کنند و در سالهای اخیر اثرش را در تیم دیده ایم. فرقی ندارد که گرت بیل باشی یا کریستیانو یا اسپانیایی و کروات، مهم این است که همه برای بردن تلاش می کنند. همه بازیکنان به یک اندازه مهم هستند. ممکن است یک بازیکن بیشتر یا کمتر بازی کند اما ما مثل برادر هستیم چرا که در نهایت زمان بیشتری با هم تیمی هایم هستم تا خانواده. زمانی که مثل همه خانواده ها مشکلی وجود داشته سعی کردم آن را حل کنم و فقط همین برایم مانده است. سعی می کنم که با تجربه ای که دارم باتجربه تر ها و جوان ها را با هم متحد کنم. این تعادل می تواند برای تیم خیلی مفید باشد.
یک پیغام امیدبخش به مادریدیسموها در مقطع کلیدی فصل بفرست.
حالا به بخش مهم فصل رسیده ایم. در این بخش یا موفق می شوی و عبور می کنی یا خورده می شوی. این بخش از فصل بیشتر به من انگیزه می دهد و آرامش بیشتری را نسبت به آن حس می کنم. سعی می کنم که آرامش را به هم تیمی هایم منتقل کنم. همه ما جاه طلب هستی. مادریدیسموها با آرامش به اتفاقات نگاه می کنند. اگر به برنابئو بروید این آرامش و امید را حس می کنید. ما، هواداران و بازیکنان باید یک تیم تسخیرناپذیر باشیم. در فوتبال بیش از هر چیزی جامها مهم هستند. به هیچ دردی نمی خورد که خوب بازی کنی و سه گل بخوری. به همین خاطر ترجیح می دهم که ببازیم و با نتیجه یک بر صفر ببریم تا مردم با خوشحالی به خانه هایشان بروند.
اما تاریخ رئال مادرید چیز دیگری می گوید…
رئال مادرید موظف است که خوب بازی کند چرا که در طول سالها این اتفاق افتاده است.
وقتی تیمی خوب بازی می کند، بردن هم برایش آسان تر است.
همین طور است اما اگر از من بپرسید که نظرت چیست که در فینال چمپیونزلیگ خوب بازی کنی و ببازی مطمئنم که می دانید جوابم چیست …
درست است و از این بابت شکی وجود ندارد اما در این باره صحبت کردیم که برای مردم بازی کردن در فوتبال از هر چیزی مهمتر است.
ما ترکیب بسیار خوبی داریم تا بتوانیم خوب بازی کنیم و هواداران لذت ببرند. ما به بهترین شکل سعی می کنیم که بازی کنیم. از نظر بدنی در شرایط بسیار بسیار خوبی قرار داریم و ترکیبمان هم کامل است. رقابت در ترکیب رئال وجود دارد و هر کسی شانس بازی کردن دارد. در ترکیب رئال نیمکت نشین ها هم عالی هستند و همه شانس حضور در ترکیب را دارند. زیدان با استفاده از سیستم چرخشی باعث شده که همه تیم آماده باشند. در این مقطع حساس فصل شرایط بسیار خوبی داریم.
حیف که باید مصاحبه را تمام کنم چرا که هر سوالی که از تو می پرسم سه سوال جدید ایجاد می کند. برای تو به عنوان یک ستاره و یک بازیکن احترام زیادی قائل هستم چرا که به درستی مراحل پیشرفت را طی کردی و نماد فوتبال، رئال مادرید و جامعه هستی. تو همیشه در مسیری که داشتی روی پای خودت ایستادی. افتخاری است که با تو صحبت کردم.
از تو (والدانو) ممنونم. از زمانی که در رئال مادرید بودی برای هم احترام دوجانبه قائل بودیم. افتخار بزرگی بود که خیلی به هم نزدیک بودیم. توصیه هایی که به من داشتی را هرگز فراموش نمی کنم. به عنوان فوتبالیست بازی ات را ندیدم اما با توجه به تجربه ای که داشتی همیشه مورد احترام من بودی. همیشه از تو تعریف خواهم کرد نه به این خاطر که تو را می شناسم بلکه به بهترین شکل می توانی دنیای فوتبال را توصیف کنی و لغات و واژگان وسیعت باعث می شود که در مصاحبه بتوانم چیزهای زیادی از تو یاد بگیرم. حیف که رئال مادرید فردی مثل تو را از دست داد و برای من هم صحبت کردن با تو مایه افتخارم بود