رئال مادرید 12یه روز حضرت محمد مصطفی صل از عزرائیل میپرسن که تا حالا برا کسی دلت سوخته موقع گرفتم جونش
میگه آره دو نفر ، یکی یه خانمی تو دریا کشتیشون شکسته شد و نشسته بود رو تکه چوبی و در حال زایمان بود ندا رسید جونشو بگیرم
یکی دیگه هم یه پادشاه ظالم و ستمگر که تمام ظلم رو انجام داد تا یه قصری از طلا بسازه ، همین که خواست وارد بشه تو قصر یه پاش رو اسب بود یه پاش رو زمین ندا رسید که جونشو بگیرم ، این همون بچه ای بود که از اون مادره به جهان اومد ، ایهیه