آیا وقت«رفتنِ»علیرضا منصوریان فرارسیده؟!
«رفتن که دلیل نمیخواد، این موندنه که دلیل میخواد!»… آنهایی که فیلم سینمایی «پل چوبی» (ساخته مهدی کرمپور) را دیدهاند، احتمالا این دیالوگ طلایی فیلم را هنوز به یاد دارند. دیالوگی که در کشاکش رفتن یا ماندن (مهاجرت) قهرمان فیلم، از طرف ضدقهرمان فیلم گفته میشود. واقعیت این است که همیشه برای رفتن نباید دنبال دلیل و بهانه بود. گاهی باید گشت تا بهانهای برای ماندن پیدا کرد. این روزها حال «استقلالِ منصوریان» خوب نیست. آبیها نتیجه نمیگیرند و طاقت هوادارانشان به سر آمده. درست مانند ابتدای فصل پیش. حالا همهجا یک سؤال مطرح است؛ منصوریان برود یا بماند؟! شاید منطق حکم میکند که برای پاسخ به این سؤال باید دنبال دلایلی برای «رفتن یا نرفتن» منصوریان باشیم. اما بیایید اینبار دنبال دلایل رفتن و نرفتن «نقش اول» داستانمان نباشیم، بلکه اینبار به دنبال دلایلی برای «ماندن یا نماندن» باشیم. مانند همان دیالوگ معروف. پس حالا با یک سؤال روشنتر روبرو هستیم؛ آیا منصوریان مانند سال گذشته باید در استقلال بماند و ادامه دهد یا نه؟!
قصه اول: منصوریان از پارسال تا امسال
شواهد نشان میدهد که اوضاع «داش علی محبوب آبیها» به مراتب بغرنجتر از سال گذشته است. به عبارتی «بهانههای ماندن»ای که منصوریان سال گذشته داشت، حالا در اختیار ندارد. سال گذشته، اولین سال حضور منصوریان روی نیمکت استقلال (به عنوان سرمربی) بود. طبیعی بود که زمان فاکتور بسیار مهمی برای کار کردن در باشگاه بزرگی همچون استقلال است. آنهم در شرایطی که این تیم نزدیک به ۳ سال (با قلعهنویی و مظلومی) نتایج درخشانی کسب نمیکرد. از همینرو برخی معتقد بودند که باید به منصوریان فرصت داد و حتی در سال اول انتظار زیادی هم از او نداشت. این چنین هم شد و سال گذشته علیرغم کسب نتایج ضعیف در نیم فصل اول، هواداران این تیم چه در شبکههای اجتماعی و چه بر روی سکوهای استادیوم تمام قد پشت «داش علی»شان ایستادند. اما امسال دومین سال حضور منصوریان روی نیمکت مربیگری استقلال است و هواداران انتظار بالایی از تیمی دارند که خود منصوریان آن را بسته و بیش از یک سال است که مسئولیت آن را بر عهده دارد. پس حالا منصوریان مهمترین دلیلی که فصل پیش سبب «ماندن»اش شد را در اختیار ندارد. دلیل بعدی که فصل پیش منصوریان را نگاه داشت و امسال از آن خبری نیست، شیوه بازی استقلال است. هرچند که استقلال در فصل گذشته نتوانست آنگونه که باید و شاید امتیازات آغاز فصل را جمع کند اما این تیم دست کم در برخی بازیها نمایش قابل قبول و هجومی را ارائه میداد.
آنها فصل گذشته یکی از زهردارترین خطوط حمله لیگ را در اختیار داشتند که در نیم فصل اول به جز دربی رفت در تمامی مسابقات موفق به گلزنی شدند. اما امسال اوضاع کاملا فرق میکند. شش هفته و تنها یک گل زده! این آمار حتی برای یک تیم تازه لیگ برتری شده نیز آمار فاجعهآمیزی به حساب میآید چه رسد برای تیمی همچون استقلال. پس منصوریان دلیل دیگر ماندن را نیز پیش روی خود نمیبیند. حالا برخلاف فصل پیش که تیم او خوب گل میزد اما نتیجه نمیگرفت، امسال تیم او نه خوب بازی میکند و نه نتیجه میگیرد.
دربی! دلیل بعدی که فصل گذشته منصوریان را در استقلال ماندنی کرد، کسب پیروزی در دربی برگشت بود. علی پروین جمله معروفی دارد که میگوید «دربی را ببَر و ۶ ماه بِباز!». پروین راست میگوید. فقط باید از آن تیفوسیهای سرخابی باشید تا بدانید پیروزی در دربی اگر مهمتر از کسب جام نباشد کمتر از آن هم نیست! اتفاقی که در لیگ چهاردهم برای حمید درخشان و پرسپولیس نیز رخ داد. درخشان که آن روزها خوب نتیجه نمیگرفت به لطف پیروزی در دربی توانست دل پرسپولیسیها را به دست آورد و تا حد بسیاری از التهاب سکوها بکاهد. استقلال سال گذشته در شرایطی دربی را با نتیجه ۳-۲ از رقیب سنتی خود برنده شد که پیش از آن نزدیک به ۵ سال موفق به انجام این مهم نشده بود. طبیعی است که در این شرایط حتی هواداران منتقد منصوریان نیز با کسب این پیروزی یک آتشبس موقت اعلام کردند. اما امسال هنوز تا دربی فاصله زیادی مانده. دربیای که شاید اینبار خوشبینترین هوادار استقلال نیز شانس پیروزی آبیها را چندان بالا نداند. حالا دیگر نه در روی سکوها، نه در بین پیشکسوتان استقلال و نه در فضای بی در و پیکر مجازی، هیچجا نشانهای از آتشبس و حمایت از منصوریان دیده نمیشود.
قصه دوم: استقلال از ۷۸ تا ۹۶
اما همه دلایل فنی ماندن یا نماندن منصوریان به کنار، بیایید به این سوال از زاویه دیگری نگاه کنیم. از زاویه تاریخ. به این عکس دقت کنیم. عکس مربوط به جلد نشریه هواداری استقلال، مورخ آذرماه ۱۳۷۸٫ جلد نشریه از اوضاع نه چندان مناسب استقلال در آن ایام خبر میدهد. صحبت از «اشکها» هست و درخواست بازگشت [مرحوم] حجازی به استقلال. اما مگر استقلال آن دوران چه شرایطی را سپری میکرد که هوادار با «اشک» مطالبه تغییر کادر فنی را داشت؟ آیا استقلال قعرنشین لیگ بود؟! آیا آبیها تنها یک گل زده داشتند؟! آیا آنها با باخت سنگین «شش گله» از آسیا حذف شده بودند؟! یا آنها مانند امروز هنوز یک ترکیب ثابت نداشتند؟! هیچکدام! استقلال با «سکوموروخوف» روسی در ۱۳ بازی نیم فصل صاحب ۸ پیروزی شد و در رده دوم جدول قرار داشت! آنها تنها چند روز قبل از چاپ این تیتر در مرحله یکهشتم نهایی مسابقات جام در جام آسیا در جده با حساب ۱-صفر از تیم قدرتمند الاتحاد عربستان شکست خوردند و در تهران با آنها مساوی کردند. اما همین باخت آبرومند (در مجموع دو بازی) و قرارگرفتن در رتبه دوم لیگ و پایینتر از رقیب سنتی یعنی پرسپولیس، سبب شد تا آستانه صبر هواداران به سر آید. حالا منصوریان (که عمری در همین باشگاه توپ زده و خود را هوادار این تیم مینامد) باید بهتر از هر کس دیگری بداند استقلالی که با او همه رکوردهای منفی تاریخ این باشگاه را جابجا کرده جای هیچ دفاعی باقی نگذاشته است. او باید بهتر از هر کس دیگری بداند که استقلال، «پاس همدان» و «نفت تهران» نیست که با هر نتیجهای سر کار باقی «ماند». خوب یا بد، درست یا غلط؛ ماندن در تیمی همچون استقلال فقط پیروزی میطلبد و بس. چیزی که منصوریان در این فصل با آن بیگانه بود… نه «داش علی»! رفتن را نمیدانیم، اما اینبار دیگر بهانهای برای «ماندن» نیست!
*ارسلان سلیمانیان