مطلب ارسالی کاربران
مازیار-سردار پرافتخار شمال ایران
خرین فرمانروای کارنوندیان، رهبر خیزش علیه چیرگی اعراب، و از جمله سلطه خلافت بنی عباس، بر ایران و همچنین یک ملیگرا بود
مازیار پسر کارن دوم و از خاندان کارنوندیان، در اواخر سال ۲۲۴ه ق/۸۳۸ میلادی، یعنی شش سال و اندی پس از آغاز خلافت معتصم بر ضد عباسیان قیام کرد. پایتخت مازیار شهریارکوه بود.از سلسلههای حکام و شاهان طبرستان سلسلهای که مازیار از آن بود به دلیل آنکه نسبشان به کارن بزرگ میرسد به کارنوندیان معروف اند. هریک از سپهبدان این سلسله به لقب گرشاه ممتاز بودهاست.
رشته و نسب مازیار از این قرار است: مازیار پسر کارن دوم پسر ونداد هرمزد پسر فرخان از نوادههای سوخرا پسر انداذ پسر کارن بزرگ پسر سوخرای بزرگ بود.بتدای شاهی این سلسله در طبرستان از زمان خسرو انوشیروان پسر قباد بود که کارن بزرگ پسر سوخرا را از سال ۵۶۵ میلادی و بعد رتبهٔ سپهبدی طبرستان داد و حکومت این ناحیه را به خانواده او مخصوص گردانید.
جمله فرزندان کارن دوم، مازیار بود که جانشین او گشت. شهریار پسر شروین، ششمین پادشاه یا سپهبد باوندیان که از سال ۷۹۷ تا ۸۲۵ میلادی بر شرق طبرستان حکومت میکرد، به سرزمین مازیار حمله نمود و آنرا بتصرف خود درآورد «۸۱۹ میلادی». مازیار بناچار به نزد ونداد اومید پسر عموی پدر خویش رفت، و از او درخواست کمک کرد. شهریار نامهای به ونداد اومید نوشت، و از او خواست که مازیار را دست بسته به نزد وی فرستد. او حکم شهریار را اطاعت کردو مازیار را دستگیر نمود؛ ولی چون به افراد خود اعتماد نداشت، از شهریار خواست که معتمدانی را برای انتقال مازیار بفرستد. زمانی که ایشان در پیگیری این موضوع بودند مازیار حیلت کرد و از بند فرار کرد و سر به بیشهها نهاد تا در فرصت مناسبی خود را به عراق برساند. مازیار پس از مدتی اختفا در جنگل، به نزد عبدالله ابن سعید حرشی رفت و از او کمک خواست. عبدالله که پدر و جد مازیار، کارن دوم و ونداد هرمزد، را میشناخت، در حق او نیکی و کرامت فرمود و او را به بغداد برد «۸۱۹ میلادی» (سال۲۰۴ هجری قمری).
مأمون منجمی به نام بزیست که پسر فیروز بود، داشت؛ که خلیفه نام او را به یحیی بن منصور بدل کرده بود. مازیار نزد بزیست رفت و شرح تصرف طبرستان توسط شهریار، از سلسله باوندیان، را برای او شرح داد. بزیست پس از شنیدن مطالب مازیار، به او گفت: اگر من تو را حمایت کنم، حق آن شناسی و ضایع نگردانی و منت پذیری؟ مازیار پذیرفت و سوگند یادکرد. روزها گذشت تا فرصتی پیش آمد که بزیست به نزد خلیفه برود و او را از طالع مازیار مطّلع سازد، بنابراین بزیست به خلیفه گفت: از مازیار به دولت خلیفه خیری رسد؛ بنابراین مأمون امر کرد تا مازیار را حاضر کنند. مأمون که پدر او کارن را میشناخت، فرمان داد تا مسلمانی را برایش شرح دهند تا مسلمان شود. مازیار اسلام را قبول کرد و مأمون او را محمد مولی امیرالمؤمنین نام نهاد و کنیت ابوالحسن.
ویشاپور، «پدر سوخرای بزرگ»، رئیس خاندان کارن، یکی از هفت خاندان بزرگ پارس در عهد ساسانیان بود.در سال ۲۰۸ «۸۲۳ میلادی» به توصیه بزیست که مدعی بود طالع مازیار برای حکومت طبرستان موافق است، مأمون او را به همراهی موسی بن حفص بن عمر بن اعلاء حاکم ولایت طبرستان و رویان و دماوند کرد] به عبارت دیگر، مازیار والی کوهستان و موسی والی دشت طبرستان گردیدند. وقتی این دو به اتفاق هم به طبرستان رسیدند، مردم به زیر پرچم مازیار جمع شدند.اینجا رشته بیان مطالب را کمی قطع میکنیم تا دلایل و مقدمات وقوع جنگهای سال۲۲۴ ه ق-۸۳۸ میلادی، بین مازیار و لشکر بنی عباس را بیان کنیم: همینکه بابک خرمدین در آذربایجان ظهور کرد، مازیار با وی مکاتبه کرد و او را به مبارزه با بنی عباس ترغیب کرد. از طرف دیگر خلیفه به مازیار دستور داده بود که خراج طبرستان رابه دربار عبدالله بن طاهر، سومین امیر طاهریان، ارسال دارد، ولی او گاه در این امر تعلل میکرد. همچنین عبدالله بن طاهر، از اینکه مازیار مراتب تابعیت بی چون و چرا از خلیفه را رعایت نمیکرد، شاکی بود و مازیار نیز از وابستگی بیش از حد عبدالله به بنی عباس ناراضی بود و دل خوشی از او نداشتمازیار که از فعالیت حامیان سلطه بنی عباس بر طبرستان ناراضی بود، در سال ۸۳۳ میلادی، سرخاستان- رهبر سرخ علمان - را مأمور کرد تا درساری به دستگیری این افراد، که در واقع همان باوندیان بودند، اقدام نماید. سرخاستان این مأموریت را بخوبی انجام داد و بنابراین مازیار در طی نامهای به زبان دری، از موفقیتهای او قدردانی کرد. در اوایل سال ۸۳۸ پس از کشته شدن بابک خرمدین، متحد مازیار، توسط معتصم خلیفه عباسی، مازیار از سرخاستان خواست که به سرزمین باوندیان یعنی همان حامیان سلطه عباسیان حمله کند، و حامیان بنی عباس، خواه ایرانی و خواه عرب، را دستگیر کند، جون مازیار میدانست که خلیفه، بعد از شکست بابک، به سراغ او خواهد آمدعتصم، خلیفه عباسی، به حسن بن مصعب نامهای نوشت و وی را به کارزار با مازیار امر کرد. حسن، به فرمان معتصم عمل کرد و لشکر خود رادر پشت دیوارها و خندقهای شهر تمیشه مستقر نمود، و بعد از چند روز انتظار، بالاخره با تطمیع دیدبانان دیوار دفاعی شهر، توانست به داخل شهر نفوذ، و مدافعین شهر را دستگیر کند.
خبر وارد شدن مازیار به هرمزد آباد، که به توصیه کوهیار انجام شده بود، به گوش حسن بن معصب رسید و بنابراین او حسن بن حسین را بمنظور دستگیری مازیار، به این شهر اعزام نمود. حسن بن حسین بهمراه سپاه خود از لشکر حسن بن معصب جدا شد و خود را به هرمزد آباد رساند و مازیار را دستگیر، و به بغداد منتقل نمود. در بغداد به دستور معتصم، خلیفه عباسی، بر بدن مازیار چهار صد و پنجاه تازیانه زدند و بدین صورت او را به قتل رساندند. گفته شده است که مازیار، بمحض پایان یافتن تازیانهها آب نوشید و بلافاصله جان سپرد. جسد او را در کنیسه بابک برداری که جنب چوبهٔ دار بابک و جثهٔ یاطس رومی بود، به دار آویختند.