من یک انسان نوام،
آنقدر نو که دیرزمانیست که دیگر فاشیست نیستم
من خیلی حساس و نوعدوستم، و شرقشناس
قدیمها طرفدار جنبش اعتراضی سال ۶۸ بودم
و حالا مدت کوتاهی است که طرفدار محیط زیست شدهام
چند سال قبل با خوشحالی هرچه تمامتر
احساس کردم مثل خیلیها سوسیالیستم
من یک انسان نوام! لطف که کنم
و بخواهم با زبان ادبی بگویم، باید بگویم که من یک ترقیخواهم
در عینحال طرفدار بازار آزاد و نژادپرستی
من خیلی خوبم! من طرفدار حیواناتم
و دیگر اگزیستانسیالیست نیستم
اخیرا کمی خلاف جریان حرکت میکنم و فدرالیست شدهام.
کانفورمیست (حزب بادی)
کسی است که معمولا در جناح صحیح قرار گرفته!
او پاسخهای روشن و خوبی در سرش دارد
او بر عقاید متمرکز است
و زیر بغلش همیشه، دو یا سه روزنامه دارد
وقتی به اندیشیدن نیاز دارد
اگر روشنتر بخواهم برایتان بگویم
درست مثل یک فرصت طلب فکر میکند.
او خود را بیهیچ ضرورتی وفق میدهد،
و در بهشت خودش زندگی میکند
کانفورمیست
یک انسان کاملا گرد و منعطف است و بدون مقاومت حرکت میکند
کانفورمیست
در دریای اکثریت لیز میخورد و نرمش میکند
یک حیوان کاملا رایج است
که با کلماتِ گفتگوها زندگی میکند
شبها رویا میبیند
و رویایش از خوابهای رویا بینان دیگر بیرون میآیند…
روز عید او زمانی است
که با همه جهان در آشتی باشد
و وقتی شنا میکند، همه راهش باز باشد
او کانفورمیست است! کانفورمیست!
من یک انسان نوام
و با زنان رابطه خارقالعادهای دارم؛ من فمینیستم!
همیشه در دسترس و خوشبین؛ اروپاییام
و هرگز صدایم را بلند نمیکنم؛ صلحطلبم
مارکسیست لنینیست بودم
بعدش نمیدانم چرا خودم را ناگهان یک کمونیست خداپرست یافتم!
کانفورمیست
خوب نفهمیده که حتی بهتر از یک توپ به هوا میپرد!
یک بالن هوایی تکاملیافته است که از اطلاعات باد کرده
و گونه نادری است
که در ارتفاع پست از زمین پرواز میکند
جهان را با یک انگشت خود لمس میکند
و گمان میکند کارش تمام شده است
زندگی میکند و این برایش بس است…
و باید بگویم او خیلی شبیه همه ماست!
او کانفورمیست است! کانفورمیست!
l Conformista