مطلب ارسالی کاربران
ذوالقرنین قرآنی کیست؟ (بخش دوم)
در پست پیشی درمورد آیاتی که درباره این شخصیت تاریخی است بحث شد .حال به دلایلی نامیدن این شخصیت به این نام میپردازیم سپس گزینه هایی که میتوانند ذوالقرنین باشند را بررسی میکنیم.
دلایلی که ذوالقرنین را با این نام میخوانند:
1.چون دارای کلاهی بود که که بر روی این کلاه دو شاخ وجود داشت.
2.چون بر شرق و غرب زمین مسلط شد.
3.چون از طرف هم از پدر و هم از طرف مادر به خانواده شریفی منسوب می شد.
4.چون خداوند نور و تاریکی را مسخر او کرد .
دلایل دیگری در این رابطه وجود دارد چون قابل اتکا نیستن ما درمورد آنها بحث نمیکنیم.
با توجه به خصوصیات یاد شده در قرآن ذوالقرنین با کدام یک از کشورگشایان تاریخ منطبق است؟در این مورد دیدگاهای متفاوتی وجود دارد که به مهم ترین آنها میپردازیم.
1.اسکندر
2.پادشاه حمیر
3.چین شی هوان
4.کوروش هخامنشی
اسکندر مقدونی:(شرح مختصری از زندگی او)
اسکندر در شهر پلا متولد شد.نام پدرش فیلیپ دوم و نام مادرش المپایس اپیروسی بود.او تا سن 16 سالگی زیر تعلیم ارسطو قرار داشت.
او یکی از بزرگترین امپراتوری های دنیای باستان را شکل داد.در سال 334 ق م به اسیای کوچک که زیر کنترل هخامنشیان قرار داشت هجوم بود .توانست در جنگهای
سرنوشت ساز ایسوس و گوگمل هخامنشیان را شکست دهد و به حکومت آنان پایان داد.(جنگ با هخامنشیان نزدیک 10 سال طول کشید)
وی در سال 326 ق م در پی دستیابی به هندوستان به آنجا حمله کرد اما بخاطر تقاضای سربازانش سرانجام مجبور شد ناکام بازگردد.
او همچنین در نظر داشت تا رشته نبردهایی را ترتیب دهد که با هجوم به عربستان آغاز میشد اما پیش از عملی کردن این نبردها در بابل درگذشت.
برخی از کتاب های تاریخی مانند تاریخ طبری اسکندر را ذوالقرنین میدانند.البته مدرک خاصی هم بر ذوالقرنین بودن اسکندر ارائه نداده اند.
دلایلی که ذوالقرنین بودن اسکندر را رد میکند:
1.هیچ نامی از اسکندر در کتاب مقدس برده نشده.
2.دین وی چند خدایی یونان بود و نه یکتا پرستی .
3.او هیچ گونه سدی از جنس مس وآهن نساخته است.
4.اسکندر شخصی زورگو و ستمگر بود که ایرانیان به او گجستک(ملعون)میگفتند.او حتی پس از شکست ایران خود را خدا نامید!که این ویژگی ها با صفات ذوالقرنین مطابقت ندارد.
5.یکی از مهم ترین ترین دلایلی که دیدگاه ذوالقرنین بودن اسکندر را رد میکند نحوه لشکر کشی وی است.در قرآن آمده که ذوالقرنین نخست به غرب لشکر کشی کرد سپس به شرق زد و در پایان برای یاری رساندن به یک قوم در برابر یاجوج و ماجوج به سمت شمال لشکرکشی کرد.این در حالی است که نحوه لشکرکشی های اسکندر برعکس ذوالقرنین بوده است او ابتدا لشکرکشی خود را به سمت شرق شروع کرده است.
ادامه دارد......