حسین غفوری- حملات از جملات غریب «بهروز رهبریفر» آغاز میشود. مشتی اتهامات اثبات نشده که طبق معمول تعقیب نمیشود. البت برای ما که با اخلاق متلون و هُرهُریمزاج بهروز آشنائیم، تعجبی ندارد که تا دیروز «حاج حسین» «حاج حسین» لقلقه زبانش بود و امروز -لابد به منفعتی تازه- او را تا جاعل و فاسد پایین میکشد. این فیگورهای «آژان بیا منو بگیر»ش را هم به حساب التماس توجه میگذاریم.
نکته اینجاست که به مجرد انتشار مصاحبه، جماعتی «هدایتی» را بعنوان متهم و بهروز را بعنوان مطلع جرم کنار میگذارند و سراغ چهرهای میروند که در ماجرا نقشی نداشته است. گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری؟ جرم کریمی چیست؟ میگویند چرا درباره فلان موضوع موضع نمیگیرد؟ میتوانیم به دامن مغلطه و سفسطه بغلطیم و هزار دلیل ریز و درشت بیاوریم، اما نه. یک کلام دلش نمیخواهد!
مگر شما درباره همه چیز موضع میگیرید؟ شده حکایت آنکه موی در چشم دیگری میبیند و شاه تیر را در چشم خود نمیبیند؟ فیالمثل کیروش محبوبتان! کدام رفتار و کردارش را به بوته نقد کشیدید؟ بماند که مصونیت آهنین حضرتش به شما اجازه چنین عملی نمیدهد، اما شما هم رغبتی نشان نمیدهید. وگرنه پس از اینهمه وقت از اخراج دستیاران ایرانی با آن حال زننده، استنطاقش میکردید.
حال چرا برای کریمی این حق را قائل نمیشوید؟ چرا به جای او فکر میکنید؟ اصلا مگر کریمی چه دارد جز یک کانال با مخاطبینی اندک و مقادیری شکلک؟ رستم است و همین یک دست اسلحه! تازه بابت شکلکها هم برایش لغز میخوانند و اَلکنش میشمارند و تپق زدنش را عیب و عار میدانند! شما چرا معطلید؟ شما که الکن نیستید و زبانتان تیربار و قلمتان رگبار است. مگر نمیبینید فوتبال چه بازار مکارهای شده؟ دارند خر را با خور و مرده را با گور میبلعند! بر این خوانِ یغما چه دشمن چه دوست دارند میچاپند. کجاست صدای وامصیبتا و وااسفایتان؟ همین غائله فناپ، بلیتفروشی، تبلیغات محیطی، قرارداد آلاشپورت و آدیداس که تازه سر گندهاش زیر لحاف است. تاج هم که غافل از اتفاقات زیرمجموعهاش گاهی به میمنه گاهی به میسره مشغول است.
راستش کریمی بودن دشوار است. ما هم میخواهیم مانند او جسور باشیم و تا سر داریم سر بشکنیم. موج باشیم و آرامشان نباشد و سر سازشمان نباشد ولی افسوس.. دلمان میخواهد قلم را تیشهای کنیم اما حیف که تیشه به ماله بدل میشود! غم نان داریم یا بیم آن نمیدانم، ندایی در گوشمان میگوید قاچ زین را بچسب اسب توسن سواری پیشکش.
گردن راستگو چهار وجب است. علی قصه ما هم عجیب سرفراز است. از اول هم اهل جبن و خوف نبوده که گفتند «ندزد و نترس». آقا بله چی و بادمجان دور قابچین هم نبوده. کارنامه و رزومهاش مشخص است و آنجا که همه عافیتطلبانه به کنجی خزیده بودند راست و استوار مانده است. امروز هم همان است که بود. آن دولت و این دولت و شهرام و بهرام نمیشناسد. برای هوای اهواز، گرانی و دلار موضعش را شرافتمندانه میگیرد. حقیقت را میگوید ولو صدایش بلرزد.
حالا که کریمی را داریم که سر نترسی دارد و به جای آنکه دست مریزادش بگوییم لیچار بارش میکنیم؟ کت بده کلاه بده دو قاز و نیم بالا بده؟ یک چیزی هم بدهکارمان شده؟ رتق و فتق فوتبال شِتِره و شلختهی ما مگر با کریمی است؟
اگر کریمی خروس بیوقت شده و خلق را از خواب خرگوشی بیدار میکند، یا زیادی به پر و پای مستر کیروش میپیچد و باید زار و نزار و بیاعتبار شود، آن امریست علیحده، اما اینکه بخواهیم تلافی غوره را سر کوره درآوریم منصفانه نیست. جای آنکه به فراخور رنگ و تیم و منفعتمان علی کریمیها را تحقیر و زمینگیر کنیم، تلاش کنیم آنها را تکثیر کنیم. که با چندینشان شاید گوشهای از فوتبال انشر و منشرمان بهبود یابد.