طرفداری- انگار همین دیروز بود که میگفتیم فوتسال تنها رشته تیمی ایران است که میتواند در جهان حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد.
انگار همین دیروز بود که میگفتیم باید از این تیم حمایت کنیم که جایگاهش را بهبود بخشد.
انگار همین دیروز بود که فکر میکردیم با سرمایهگذاری روی این تیم میتوانیم رویای اولی جهان در یک رشته تیمی را تحقق بخشیم، فکر میکردیم این اتفاق تا چند سال دیگر رخ میدهد و گواه ادعا و رویایمان هم بازیهای نزدیکی بود که برابر تیمهای برزیل و اسپانیا انجام میدادیم، اتفاقی که به لطف ارتباطات رئیس کمیته فوتسال وقت، در طول سال چندین بار اتفاق میافتاد، به تحقق رویای اولی جهان فکر میکردیم چون حسین شمس را در راس تیم ملی میدیدیم.
مردی با احساسات ناب که از استرس و هیجان یک بازی حساس، دچار گرفتگی عضله روی نیمکت تیم ملی میشد.
مردی که خودش سرشار از انگیزه و زیادهخواهی در راه موفقیت فوتسال بود و این حس خوب و قابل ستایش را در هر میدانی به شاگردانش منتقل میکرد.
آنقدر با آب و تاب از آن 55 ثانیه کذایی صحبت میکرد که تیمش با رسیدن به نیمهنهایی فاصله داشت، که هر بار مرورش هم اشک را از دیدگان او و مخاطبانش جاری میکرد.
او اعتقاد داشت که بعد از جامجهانی 2008 برزیل، اگر چهار سال تلاش کنیم، در جامجهانی بعدی به فینال میرسیم، او از قدرت اسپانیا و برزیل خبر داشت و این ادعا را خیلی محکم و صریح مطرح میکرد.
اما یکباره انگار این کوه آرزوها با مصاحبههایی که خیلی راحت میشد آنها را مدیریت کرد، فرو ریخت.
این کاخ ویران شد، اینکه چرا و چه عواملی در آن دخیل بودند، بماند، اما فوتسالی که به واسطه درخشش در برزیل، میهمان همه خانهها شده بود، روز گذشته نشان داد که دیگر آقای آسیا نیست.
بعد از سومی دوره گذشته، حالا در ضیافت پنالتیها، مغلوب ژاپنی شد که سالهاست برای گرفتن فوتسال ما سرمایهگذاری میکند.
کاش بحث فقط روی یک بازی و باختن روی ضربات پنالتی بود، شکست روز گذشته، شکست تفکرات ما و پیروزی آیندهنگری و سرمایهگذاری ژاپنیها بود.
و کاش تنها ژاپن بود که امروز برایمان مدعی میشد، در سالهایی که فوتسال ما به شدت در سراشیبی حواشی و درگیریهای داخلی و لجبازیهای عجیبوغریب و اصرار بر خوب بودن افراد ناکارآمد قرار گرفته، کویت، ازبکستان، استرالیا، قطر و سایرین هم اوج گرفته و از این غفلت نهایت استفاده را بردهاند.
افتادن در این شیب خطرناک سقوط، تنها یک مقصر نداشت، عوامل زیادی در آن مقصر بودند، از متولیان این رشته و در راس آن فدراسیون فوتبال گرفته تا بازیکنان و حاشیههایی که هر روز در رقابتهای لیگ به آن دامن میزدند.
از استفاده از یک مربی ناکارامد و اتکا به یک عنوان پروفسوری تا کنار گذاشتن یک مربی سرشناس که عربها برای پیشرفت فوتسالشان سالهاست دست به دامان او شدهاند.
دور ماندن بازیکنان خوب و باتجربه از تیم ملی و مصاحبههای رنگارنگ که درونش فقط حاشیه بود و درگیری، تا عدم پخش تلویزیونی بازیها و اصرار عجیب سیما برای پوشش ندادن لیگ برتر.
از اختلاف بین بازیکنان ملی و باشگاهی تا هزاران حاشیه ریز و درشت دیگر که چند سالی است جای متن فوتسال را گرفتهاند.
به جای آنکه اتفاق ویژه سال 2008 باعث پیشرفت این رشته زیبا و مهیج در ایران شود، متاسفانه چیزی جز هموار کردن راه نابودی و ناکامی را پیش روی فوتسال نگذاشت.
گرچه دیر شده، گرچه در این سالها در سطح ملی و باشگاهی، جامهای اولی را یک به یک از دست دادهایم و در جام باشگاههای آسیا هم نتوانستیم آقایی خود را اثبات کنیم، اما هنوز شاید خیلی هم دیر نشده باشد.
چیزی که در این برهه اهمیت دارد افکار فوتسالیهاست، تا فکر آنها تغییر نکند، چیزی تغییر نخواهد کرد. اسپانسرهای خوب و باشگاههای ثروتمند، یک به یک از سرمایهگذاری در این رشته خسته شده و عطای کار را به لقایش میبخشند، نیاز است که تفکرات نو مدیریتی وارد این عرصه شوند که علاوه بر حفظ اسپانسرها، در جهت افزایش سرمایهگذاران این رشته گام بردارند.
همانطور که در این سالها ناخواسته دست به دست هم دادیم برای نابودی فوتسال، امروز هم باید همه برای تغییر این وضعیت کمک کنند.
این برای اولین بار نیست که در فینال میبازیم، قبلا شده که حتی به فینال هم نرسیم اما چون خواستهایم و فعل خواستن را در کنار حذف حواشی صرف کردهایم، باز هم آقای فوتسال آسیا و مدعی جهان شدهایم.
بیش از همه نیز از خود فوتسالیها انتظار میرود که در راه بهبود شرایط بکوشند، حواشی سالهای اخیر فوتسال را فقط اهالی این رشته میتوانند زیر خاکستر کنند تا شاید بار دیگر لذت قهرمانی و فاصله داشتن با تیمهای آسیایی را بچشیم.