خراب شد و رفت اون جِمی که ساختیم
شده چهارتا چشما خیس و نمیتونیم بسازیم
سر تنفر و درد این قلبم تند تند زد
این نمیومد به ما با اون حس سحرآمیز
حس سحرآمیز، حسِ حس سحرآمیز
مُرد اون حس سحرآمیز مُرد اون حس سحرآمیز
حس سحرآمیز، حسِ حس سحرآمیز
مُرد اون حس سحرآمیز مُرد اون حس سحرآمیز
یادمه اگه فقط ابروت میلرزید
این قلب کوفتیم از دور میفهمید
میفهمید قدم برمیداشت
اما الان تو من هیچی از مسئولیت نیست
تو هم داری برای من مسموم میجنگی
میجنگی لجم در میاد، من کیم دیگه چه مرگم شده
از باتری اون آدم رمانتیک فقط یه درصد پره
اصلا این من یه آدم به درد نخوره
وقتی به اینجاها رسیده که مغزم گُهه
دیگه حتی فکر کردن به برگشت فوله
ولم کن برو بهتر از منم بگرد هست دورت
چرا وای میستی که شکنجت کنه
فهمیدم نمیتونم برسم به چیا
عشق با آدم مثل من نمیساخت
من باید جون بکنم و تنهایی بمیرم
ضد ضربه زیاد پس احساس مُرد
با دردایی که دیدم بین خستگیام
تو یعنی چی یعنی خوشبختیو
بخوام مجانی بگیرم که دلم نمیاد
تو منو خوشبخت میکنی من تو رو نه
زندگی من شده در جلو در
دارم گم میشم حتی تو این سگدو خودم
چرا نمیترسی اصلا از پروسش
سخته میدونم راهم بسته است
حس منفی دارم ازش
زورش زیاده لامصب کش
من یعنی چی یعنی آیندت پشم
من یعنی تخریب موقعیتات
برای زندگی نیست این عقدهای جواب
من هیچی ندارم از عهده چی برام
ببین همین نداریا اَن که مهم میشنا
مگه خودتو دوست نداری خودت چی الان
برو وقتتو برا این طُفیلی نذار
خراب شد و رفت اون جِمی که ساختیم
شده چهارتا چشما خیس و نمیتونیم بسازیم
سر تنفر و درد این قلبم تند تند زد
این نمیومد به ما با اون حس سحرآمیز
حس سحرآمیز، حسِ حس سحرآمیز
مُرد اون حس سحرآمیز مُرد اون حس سحرآمیز
حس سحرآمیز، حسِ حس سحرآمیز
مُرد اون حس سحرآمیز مُرد اون حس سحرآمیز
توی نگامون بغضه توی صدامو فحشه
این بدتر از اینه که رو پوستامون ببینیم بجا خون مرده
من فکرامو کردم، قراره ازم بدت بیاد
من میدونم و وجدان دردم، صد از صدش سیاست
تو میمونی و آینده شاد، چه زندگی میزنی با قلبت استارت
زندگی که من توانشو نداشتم، ضعیفه برای عیار تو ترازم
قراره ازم بدت بیاد، اما میگذره قول میدم
زمان بده میبینی همه تصویرام بیشترش خشکیدن
همین به نعفته،
این ضعیفِ بد قلق، اسیر منطقه
عزیز من ولش، از مسیر گند عشق من
واسه همیشه دست بکش
به چشمت الان دیوونم، میبرم برات میدوزم
به چشمت من روانیم، انرژیم عصبانیت کرد
میایی با یه بوس گنده، نگاهم بدون عمقه
تَنِشت معلومه بغلم، سرده زبونِ بدنم
میزنی نمیزنمت، گوشامم نمیشنونت
حرفاتو بریزی بیرون، حوصله نمیبینی توم
حرفی من ندارم بزنم، مهم نیست علاقت به درک
بینمون قبحش هی ریخت، حرصی از پوکر فیسیم
نمونده واسه من حسی، شونههام جای سرت نیست
تمومه کارمون تمومه، برو که هیچی یادمون نمونه
خراب شد و رفت اون جِمی که ساختیم
شده چهارتا چشما خیس و نمیتونیم بسازیم
سر تنفر و درد این قلبم تند تند زد
این نمیومد به ما با اون حس سحرآمیز
حس سحرآمیز، حسِ حس سحرآمیز
مُرد اون حس سحرآمیز مُرد اون حس سحرآمیز
حس سحرآمیز، حسِ حس سحرآمیز
مُرد اون حس سحرآمیز مُرد اون حس سحرآمیز