یونایتد فنز - در روز پایانی هفته ی چهارم لیگ برتر جزیره شاگردان آقای خاص با برتری 2 بر 0 از سد برنلی گذشتند پیروزی ای که دومین پیروزی منچستریونایتد در این فصل از رقابت ها بود. پیروزی ای که از لحاظ نقاط قوت تاکتیکی پیروزی ای چشمگیر برای مورینیو به شمار میرفت.
مردان ژوزه مورینیو در شب آغازین بازیهای فصل جدید لیگ برتر موفق شدند لستر سیتی را شکست دهند در حالی که این پیروزی برای خیلی ها متقاعد کننده نبود.
سپس آنها به طور هوشمندانه ای یک نیمه ی چشمگیر را در برابر اسپرز پشت سر گذاشتند و در حالی که شایسته ی پیروزی و تشویق بودند و در حالی که شکست آنها تفکر احمقانه ای به نظر میرسید نیمه ی دوم را باشکست پشت سر گذاشتند.
اما بازی با برایتون در هر دو نیمه نمونه ی بارزی از یک فاجعه بود بدون هیچ تاکتیک یا عنصر تاکتیکی برای رهایی از آن شرایط وحشتناک.
اما چه چیزی باعث شد سرانجام یونایتد چیزی را شکل دهد که جان مکنزی(کارگردان بریتانیایی) آن را تلفیق مبتنی بر فلسفه ی هگل از پیروزی زمانی که فوتبال خوبی ارایه میدادند می نامید؟تنها جواب آن ارایش و شکل تیمی است.
سیستم اولیه ی آقای خاص تقریبا نزدیک به 4-3-3 بود . او این سیستم را برای برطرف کردن ناهماهنگی بوجود آمده در سیستمش ترجیح داده بود سیستمی که نشان از آموختگی های او در بارسلونا میدهد البته گاهی اوقات در بازی او سیستم 4-2-3-1 مطلوب خود را پیاده میکرد و بازیکنانی خاص با این سیستم تطبیق پیدا میکردند (در نقش مسوت اوزیل در ریال مادرید مورینیو.)
در منچستریونایتد بر سر انتخاب سیستم اصلی 4-3-3 و 4-2-3-1 چالش هایی وجود دارد چرا که آنها بازیکنی را که بتواند در نقش وینگ راست به خوبی ایفای نقش کند در اختیار ندارند و به این دلیل بود که ژوزه مورینیو به دنبال خرید ایوان پریشیچ از اینتر در تابستان گذشته و ویلیان از چلسی در این تابستان بود چرا که به دنبال اجرای بهتر این سیستم حمله گرا بود.
ادوارد وودوارد خیلی سریع و در همین ابتدا متوجه ضعف تیم شد اما مورینیو ناامیدی ها را رها کرد و بدون توجه به ضعفهای احتمالی بهترین سیستم را برای بازی مقابل برنلی انتخاب کرد سیستمی که این واقعیت را که یونایتد وینگر راست تخصصی ندارد را پنهان میکرد.
مورینیو در بازی با اسپرز سیستم 3-5-2 را انتخاب کرد سیستمی که در آن دفاع وسطهای مورد علاقه اش وجود نداشت و خیلی واضح بود که این سیستم با وجود دفاع های پر اشتباه و البته اندرهررا در نقش سنتر بک به خوبی در فاز دفاع جواب نخواهد داد (البته با بازگشت مارکوس روخو از کمند مصدومیت شما دوباره میتوانید انتظار دیدن این سیستم را داشته باشید.)
ولی در بازی با برنلی یونایتد با سیستم 4-3-3 بازی میکرد سیستمی که در آن جسی لینگارد ظاهرا در نقش وینگ راست بود.
در عمل جسی لینگارد به عنوان یک وینگر عمل نمیکرد او به میانه ی میدان می آمد و عمدا نقش یک شماره ی 10 را بازی میکرد (برگرفته از الگو های 11 به 11 و نقشه ی گرافیکی) و این حرکت تاکتیکی به تیم در تغییر سیستم در زمانهای مختلف بازی به 4-4-2 یا 3-5-2 نیز کمک میکرد.
این شکل نشان میدهد که چگونه یونایتد تواسنت بر بازی همانطوری که نشان دادند مسلط باشند. در وهله ی اول این چینش به مورینیو اجازه میداد تا همانطوری که میبینید سه دفاع داشته باشد(فلینی _لیندلف_اسمالینگ) دوما همکاری لینگارد در کارهای تیمی و عملا وجود 4 هافبک برای توپگیری و بازگرداندن توپ و پاسکاری و این ویزگی کار توپگیری را به شدت برای برنلی سخت میکرد چرا که یونایتدها گزینه های زیادی را برای پاسکاری داشتند.
این چینش همچنین کار را برای حمله کردن از سوی یونایتد ها راحت تر میکرد چرا که آنها با 4 هافبک عملا میانه ی میدان را در دست داشتند و هم چنین راه نفوذ را برای برنلی به شدت مشکل کرده بودند.
با حضور مروان فلینی در خط هافبک یونایتدها آنها موفق شدند روی توپهای هوایی که یکی از نقشه های حیاتی برنلیست ها برای حمله است موفق عمل کنند و عملا کار برای شاگردان شان دایچ سخت شد این بخش یکی از عالی ترین تاکتیکهای مورینیو در این بازی بود.
از سمتی وجود 4 هافبک در میانه میدان برای یونایتدها کار را برای حرکات عمودی و افقی الکسیس سانچز راحت کرده بود به طوری که الکسیس روی هر دو گل یونایتد موثر واقع شد (اولی تاثیر مستقیم و دومی تاثیر غیر مستقیم) از سمتی این آزادی عمل الکسیس به آزادی عمل لوک شاو منجر شد به طوری که وی میتوانست از سمت راست حریف نفوذهای بسیاری را انجام دهد و حالا وی لوک شاو ای واقعی است.
این تاکتیک منجر به تاثیر گذاری دو بازیکن یونایتد در سمت چپ شده است دو بازیکنی که میتوانند به یک دیگر کمک کنند و ویرانگر باشند.
از سوی دیگر حرکات بدون توپ موثر لینگارد در فضاهای اندک و فرارهای او به طوری موثر بازیکنان تیم را همراهی میکرد و تاثیر بسزایی در حفظ تعادل الکسیس سانچز داشت (به جای دو بازیکن عملا یک بازیکن سانچز را یارگیری میکرد برخلاف بازی با برایتون که مارسیال توسط دو بازیکن یارگیری میشد) و هم چنین فضای بیشتری را در اختیار مهاجم بلژیکی منچستریونایتد قرار میداد لینگارد نقشش را به طور فوق العاده ای انجام داد.
هم چنین حرکات لینگارد به میانه ی میدان باعث ایجاد فضاهای بسیار برای لوکاکو و آنتونیو والنسیا(در اینده ای نه چندان دور دیوگو دالوت) میشود چرا که وی یک یا دو یار را با حرکات بدون توپ مشغول به خود میکرد.
ضرورتا وجود این نوع سیستم سه مهاجم را در زمان مشخص در اختیار تیم قرار میدهد که نتیجه ی آن این است که آنها به راحتی میتوانند تیم را رو به جلو حرکت دهند و با یکدیگر همکاری های زیادی را در جهت خلق موقعیت انجام دهند هم چنین این سیستم باعث میشود یک بازیکن از سمت راست نیز به مدافعان حریف فشار بیاورد که میتواند مارکوس رشفورد خوان ماتا آنتونی مارسیال در این سمت بازی کنند یا هم چنین جانشین لوکاکو و الکسیس باشند.
این سیستم در حال حاضر میتواند بهترین سیستم یا چینش برای یونایتد باشد بدون هیچ گونه اغراق و فریبکاری البته در بازیهایی که توانایی حریف متفاوت است میتوان از آندرس پریرا و آندر هررا استفاده کرد که لزوما ممکن است از فلینی تاثیر گزار تر باشند ولی وجوب این سیستم (4-4-2 )این واقعیت که یونایتد به یک وینگ راست تخصصی نیاز دارد را پاک نمیکند.
این نوع سیستم حمله گرا میتواند یونایتد را زمره ی تیم هایی قرار دهد که میتوانند در بازیهای متعددی در طول فصل به پیروزی برسند .
منبع: Squawka