قسمت سوم
کلویی یه کلوییتی و کشته مرده کلویی است. به او وحی شده است که کلویی در آمریکا روز و شب به یادش گریه میکند و هی با خود میگوید نیما جونم کی میرسه رخ زیباشو ببینم ولی خب تا الان این افتخار نصیب خواننده هالیوودی نشده است.
کلویی به سبب شخصیت زیبا و دلنشینی که دارد مورد قبول همگان است و استاهایش به طرز عجیبی لایک میخورند. او هر کس را که زیاد حرف بزند از کلاس اخراج میکند برای همین زیر همون استاهای پر لایک کامنت زیادی دیده نمیشه و همه فقط قربون صدقه میرن(و اینگونه شاخص لایک بر کامنت بالا میرود)
نیما از طریق صندوق پست طرفداری دلنوشته هایش را برای کلویی پست میکند و کلویی پس از دریافت هر نامه در جوابش یک البوم و چهار تا شش قطره اشک پست میکند. دیگه بستگی به مقدار سوزناک بودن نامه داره.
از خدا که پنهون نیس, از شما چه پنهون; کلویی تا حالا دو بار تو خصوصی گفته بزرگترین افتخار زندگیش اینه که حروف اسمش مثل حروف اسم شاهکار خلقته و خیلی از این بابت خوشحاله. دیگه شاهکار خلقت و قداست و از این حرفا
وی در نیمی از ایسگا های حضرت بوندس نقش منشی اصلی را ایفا کرده است و با زیرکی کاری میکند که خود را بی گناه نشان بدهد و همه انگشت اتهام را به سمت بوندس بگیرند(اخی عزیزم)
کلویی زیاد حاشیه نداره وگرنه میشد بیشتر از اینا براش نوشت
جمله کلویی در وصف شاهکار خلقت: اگه دختر بودم عاشقت میشدم
پ ن: ولی مشکل اینجاس اونوقت من عاشقش نمیشدم😂😂😂😂