مقدمه: دو تا تیم خفن بارسا که فوتبال رو زیر و رو کردن
بارسلونا تو قرن بیست و یکم دو تا تیم معرکه داشت که هرکدومش یه جورایی تاریخ فوتبال رو از نو نوشتن. اولی تیم پپ گواردیولا از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ بود که با یه فوتبال سیستمی و خفن، همه رو شگفتزده کرد. اونا با پاسکاریهای بینظیر و مالکیت توپ، حریف رو له میکردن. دومی همون تیم لوئیس انریکه بود که از ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ با مثلث تهاجمی "MSN" (مسی، سوارز، نیمار) کار رو تموم میکرد. این تیم بیشتر به قدرت فردی ستارههاش معروف بود.
حالا بیاین یه لحظه فرض کنیم چی میشد اگه این دو تا تیم با هم ترکیب میشدن؟ اگه بارسا موفق میشد نیمار، دنی آلوز و مسی رو نگه داره و پپ گواردیولا هم سرمربیشون میشد؟ آیا این تیم شکستناپذیر میشد یا داستانش فرق داشت؟ تو این مقاله میخوایم ببینیم این سناریوی خیالی چقدر میتونست واقعی باشه.
بخش اول: تیم پپ گواردیولا (۲۰۰۸-۲۰۱۲) - وقتی سیستم حرف اول رو میزد
فوتبالِ پازلبازی: "جایگیری" و "تیکیتاکا"
پپ گواردیولا تو بارسا یه فوتبال جدید و انقلابی رو آورد. فلسفه اصلیش «فوتبال مبتنی بر جایگیری» بود که یعنی کنترل کامل توپ و زمین رو دست بگیری. تیمش معمولاً ۶۵ تا ۷۵ درصد مالکیت توپ رو داشت و با پاسهای کوتاه و سریع، دفاع حریف رو گیج میکرد. این همون چیزیه که به "تیکیتاکا" معروف شد.
یکی از کارهای باحالشون این بود که وقتی توپ رو از دست میدادن، سریع و با فشار بالا میرفتن تا دوباره پسش بگیرن. پپ یه قانونی داشت به اسم "قانون ۵ ثانیه" که به بازیکناش یاد داده بود بعد از لو رفتن توپ، تا ۵ ثانیه باید تلاش کنن که برش گردونن. اینجوری حریف اصلاً نمیتونست ضدحمله بزنه و بارسا دوباره کنترل بازی رو به دست میگرفت.
تو حمله، مدافعان هم بیکار نبودن. مدافعان وسط میاومدن نزدیک وسط زمین و مدافعان کناری هم مثل وینگرها به حمله اضافه میشدن. این سیستم باعث میشد بارسا همیشه تو حمله از نظر تعداد نفرات برتری داشته باشه، ولی خب یه نقطهضعف هم داشت: در برابر ضدحملههای سریع آسیبپذیر میشد. تیمهایی مثل اینتر میلان و چلسی هم دقیقاً از همین نقطه ضعف استفاده کردن و با تاکتیک "پارک کردن اتوبوس" (دفاع اتوبوسی) و ضدحملات حسابی، بارسا رو شکست دادن.
ستارههای تیمی: آدمهای کلیدی
تو این دوره، موفقیت تیم خیلی به این بستگی داشت که هر بازیکن نقشش رو خوب بازی کنه. یکی از بزرگترین کارهای پپ، این بود که لیونل مسی رو به یه "۹ کاذب" تبدیل کرد. تو بازی با رئال مادرید بود که پپ تصمیم گرفت مسی رو از وینگر راست به این پست جدید بیاره. این تغییر باعث شد مسی بیشتر به توپ برسه و آمار گلزنیش وحشتناک بالا بره، طوری که تو یه فصل به ۷۳ گل و ۲۹ پاس گل رسید. این حرکت، مسی رو به بازیکنی تبدیل کرد که حتی با اسطورههایی مثل پله و مارادونا مقایسه میشد.
قلب تپنده تیم هم خط هافبک رؤیایی ژاوی، اینیستا و بوسکتس بود. این سه نفر مغز متفکر تیم بودن. ژاوی با پاسهای دقیق و کوتاه، بازی رو کنترل میکرد و الهامبخش بازیکنهای بعدی مثل پدری و گاوی شد. بعضیها حتی این خط هافبک رو بهترین خط هافبک تاریخ میدونن، مثلاً پل اسکولز، هافبک معروف منچستریونایتد، گفته که این سه نفر از ترکیبهای بزرگی مثل زیدان و فیگو هم بهتر بودن.
اما نقش دنی آلوز رو هم نباید فراموش کرد. اون یه مدافع راست تهاجمی بود که عملاً مثل یه وینگر بازی میکرد. طبق آمار، آلوز بعد از مسی دومین بازیکن خطرناک بارسا تو حمله بود، حتی از مهاجمهایی مثل داوید ویا و هافبکهایی مثل ژاوی و اینیستا هم بهتر بود. اون با حمل توپهای رو به جلو و دریبلهای موفق، برای حریف یه دردسر بزرگ بود و بیشتر از ۳۰ درصد پاسهای رو به جلوش به مسی میرسید. این دو تا یه همکاری بینظیر با هم داشتن؛ مسی با قرار گرفتن تو فضای خالی کنار زمین، مدافعها رو مشغول میکرد و جا رو برای نفوذ آلوز باز میکرد. همکاری این دو نفر بیشترین "تهدید مورد انتظار" (xT) رو تو کل تیم بارسا تو فصل ۲۰۱۰-۲۰۱۱ ایجاد کرده بود.
پارامتر |
گواردیولا (۲۰۰۸-۲۰۱۲) |
میانگین مالکیت توپ |
۶۹.۲٪ |
سبک بازی |
آهسته و برنامهریزی شده |
فاز تهاجمی |
بازی موقعیتی، استفاده از وینگرهای درونی (Inverted Wingers) |
نقش مهاجم |
«۹ کاذب» (مسی) |
فاز دفاعی |
پرسینگ پیشرفته در نیمه حریف، خط دفاعی بسیار بالا |
شانسی روی یک استیکر آتیشی بزن ببین چی برات میاد
🔥 __ 🔥 __ 🔥 __ 🔥 __ 🔥 __ 🔥 __ 🔥
بخش دوم: تیم انریکه (۲۰۱۴-۲۰۱۷) - وقتی ستارهها میترکوندن
تغییر سبک: از کنترل به ضدحمله
وقتی لوئیس انریکه اومد، سبک بازی بارسا یکم عوض شد. تیم پپ روی کنترل مطلق از طریق پاسکاری تمرکز داشت، ولی انریکه تیم رو به سمت یه بازی سریعتر و مستقیمتر برد. خود مسی هم اینو تأیید کرد و گفت که تیم انریکه تهاجمیتر بود و برخلاف دوران پپ، بیشتر از ضدحملات استفاده میکرد.
انریکه یه سیستم چرخشی داشت و به همه بازیکنا فرصت بازی میداد تا هم خسته نشن و هم تیم همیشه سرحال باشه. اون با خرید بازیکنهای جدید مثل ایوان راکیتیچ و لوئیز سوارز، یه انرژی جدید به تیم داد که بعد از سالها موفقیت، یکم انگیزهش رو از دست داده بود.
پدیده MSN: یک مثلث جادویی
قدرت اصلی بارسای انریکه، اون مثلث جادویی MSN بود. مسی، سوارز و نیمار هر نقطهضعف دیگهای رو تو تیم پوشش میدادن و بارسا رو به یه ماشین گلزنی بیرحم تبدیل کردن. اونا کلاً ۳۶۴ گل و ۱۵۱ پاس گل تو ۴۵۰ بازی به اسم خودشون ثبت کردن. بهترین فصلشون هم ۲۰۱۵-۲۰۱۶ بود که با ۱۳۱ گل و ۷۳ پاس گل، کلاً ۲۰۴ بار تو گلهای تیم نقش داشتن. این آمار حتی از رکورد خط حمله مسی، اتوئو و آنری تو فصل سهگانه ۲۰۰۸-۲۰۰۹ هم بهتر بود.
رابطه دوستانه و صمیمی بین مسی، نیمار و سوارز باعث شده بود که خودخواهی رو بذارن کنار و همدیگه رو به بهترین شکل ممکن راه بندازن. در حالی که تیم پپ بر اساس یه سیستم دقیق کار میکرد، تیم انریکه بیشتر به قدرت فردی و همکاری استثنایی MSN تکیه داشت و با ضدحملات سریع و درخششهای انفرادی، حریفاشو نابود میکرد.
پارامتر |
MSN (۲۰۱۴-۲۰۱۷) |
M-E-H (۲۰۰۸-۲۰۰۹) |
تعداد گل در فصل سهگانه |
۱۲۲ گل |
۱۰۰ گل |
تعداد کل گلها |
۳۶۴ گل |
- |
تعداد پاس گلها |
۱۵۱ پاس گل |
- |
بهترین فصل (آمار کلی) |
فصل ۲۰۱۵-۱۶ (۱۳۱ گل و ۷۳ پاس گل) |
- |
تعداد بازیها (مجموع) |
۴۵۰ بازی |
- |
بخش سوم: سناریوی خیالی: تیمی که هیچوقت شکل نگرفت
ترکیب رویایی: آیا پپ و MSN با هم جور درمیاومدن؟
اگه تیم گواردیولا با مثلث MSN و دنی آلوز ترکیب میشد، یه تیم شکستناپذیر به وجود میاومد که میتونست سالها بر فوتبال دنیا سلطه داشته باشه. ولی آیا واقعاً چنین چیزی ممکن بود؟
جوابش شاید منفی باشه. یه تضاد بزرگ بین فلسفه پپ و ماهیت MSN وجود داشت. پپ میخواست بازی رو کاملاً کنترل کنه، در حالی که MSN تو ضدحملات و کارهای انفرادی میدرخشیدن. آیا پپ حاضر بود از فلسفهش دست بکشه تا از این قدرت فردی استفاده کنه؟ فلسفه اون میگفت "سیستم" از "فرد" مهمتره، ولی MSN دقیقاً به خاطر آزادی عملی که داشتن، انقدر خوب بودن.
یه مشکل دیگه هم مدیریت شخصیتهای بزرگ بود. دنی آلوز تو یه مصاحبه گفت نیمار به خاطر پول نرفت، بلکه میخواست از زیر سایه مسی بیرون بیاد و ستاره اصلی تیم باشه. این "میل به ستاره بودن" کاملاً با فلسفه گواردیولا که از بازیکنها میخواست خودشون رو با سیستم تطبیق بدن، در تضاد بود. بنابراین، حتی اگه این تیم شکل میگرفت، مدیریت اون به خاطر تضادهای شخصیتی خیلی سخت بود و احتمالاً خیلی زود از هم میپاشید.
برای دیدن مطالب بیشتر اینجا کلیک کن 🔥
بخش چهارم: پایان تلخ: اتفاقاتی که واقعاً افتاد
جدایی نیمار، دنی آلوز و بعدش لیونل مسی، فقط چند تا نقل و انتقال ساده نبود. این اتفاقات شروع یه بحران مدیریتی و مالی بزرگ برای بارسلونا بود. جدایی نیمار تو سال ۲۰۱۷، نقطه عطف این داستان بود. دلیل اصلی رفتنش، همونطور که پدرش و دنی آلوز گفتن، ورزشی و جاهطلبانه بود: میخواست از زیر سایه مسی بیرون بیاد و ستاره اول یه تیم دیگه باشه. اون ۲۲۲ میلیون یورویی که از این انتقال به دست اومد، تو خریدای ناموفقی مثل فیلیپ کوتینیو و عثمان دمبله هدر رفت. این تصمیمهای افتضاح مدیریتی، بحران مالی باشگاه رو بدتر کرد و هزینههای حقوق رو حسابی بالا برد.
جدایی دنی آلوز هم ضررهای خودش رو داشت. اون به خاطر "بیاحترامی و بیوفایی" مدیران تصمیم گرفت از بارسا بره. باشگاه هم نتونست یه جایگزین مناسب براش پیدا کنه و خط دفاعی و میانی تیم بیثبات شد. از دست دادن یه بازیکن ارزشمند بدون پیدا کردن جایگزین، نشونه ضعف مدیریتی بود که کمکم تیم رو به فروپاشی رسوند.
در نهایت، بحران مالی باشگاه که به بدهی ۱.۲ میلیارد یورویی رسید، به اوج خودش رسید. افزایش حقوقها و کم شدن درآمد به خاطر کرونا، باشگاه رو مجبور کرد که حتی بزرگترین اسطورهش، لیونل مسی، رو هم نتونه نگه داره. جدایی غمانگیز مسی تو سال ۲۰۲۱، نتیجه مستقیم همین سوءمدیریتها بود. این وقایع نشون داد که مشکل اصلی بارسا تو زمین بازی نبود، بلکه تو تصمیمات غلط مدیرانش بود.
واقعه |
علت |
پیامد ورزشی |
پیامد مالی |
جدایی نیمار |
میل به ستاره شدن و خروج از سایه مسی |
کم شدن قدرت حمله، از دست دادن یه عضو اصلی MSN |
هدر رفتن ۲۲۲ میلیون یورو تو خریدای بد مثل کوتینیو و دمبله که بحران مالی رو بدتر کرد |
جدایی دنی آلوز |
نارضایتی از رفتار بد مدیران |
بیثباتی تو خط دفاع و هافبک به خاطر نداشتن جایگزین مناسب |
از دست دادن یه بازیکن باارزش |
جدایی مسی |
باشگاه نمیتونست پولش رو بده چون بدهی داشت |
از دست دادن بزرگترین اسطوره و رهبر تیم |
باشگاه مجبور شد برای جبران بدهیها، داراییهاش رو بفروشه |
جمعبندی
تیم پپ گواردیولا نشون داد که چطور یه سیستم میتونه ستارهها رو بسازه و اونا رو تو اوج هماهنگی نگه داره. در مقابل، تیم لوئیس انریکه با MSN ثابت کرد که ستارهها هم میتونن خودشون سیستم رو بسازن و با تواناییهای فردیشون، تیم رو به موفقیت برسونن. هر دو دوره تو زمان خودشون عالی بودن.
اما سناریوی خیالی "پپ و MSN" به نظر میرسه که فقط تو رویاها جواب میداد. تو دنیای واقعی، تضادهای زیادی بین فلسفه پپ و روحیه ستارههای MSN وجود داشت که مدیریت این تیم رو خیلی سخت میکرد. بنابراین، این تیم رویایی شاید هیچوقت نمیتونست دوام بیاره.
در نهایت، فروپاشی بارسلونا به خاطر رفتن این بازیکنهای بزرگ نبود، بلکه نتیجه بیبرنامگی، مدیریت مالی ضعیف و بیتوجهی به نیازهای تیم بود. جدایی نیمار و دنی آلوز فقط زنگ خطری بود که نشون میداد باشگاه از درون مشکل داره و این مشکلات در نهایت به رفتن غمانگیز لیونل مسی ختم شد. این داستان به ما یادآوری میکنه که موفقیتهای بزرگ تو فوتبال، فقط به مربی و بازیکنها بستگی نداره، بلکه به مدیریت درست باشگاه هم نیاز داره.
مطالب بیشتر در رامی کالا 🔥