مطلب ارسالی کاربران
جهنمِ فرهنگ
این روزها زاینده رود اصفهان پر از آب شده .( هرچند موقت ) چه خبر خوبی ! و همانقدر دردناک که بسیاری از رودها و دریاچه های کشور ، کم جان و در حال مرگ هستند . زاینده رود را هم می دانیم که این جریان رودش دائمی نخواهد بود و پر آب شدن همیشگیش را به گور خواهیم برد . تیم ملی هم در جام ملت ها حذف شد . شاید به بدترین شکل ممکن . اما موضوع نوشتار من نه رودهای پرآب و بی آب ایران است و نه تیم ملی . موضوع درباره ی آدم های فضای مجازی ست ( و شاید حقیقی ) . آب که جاری شد اصفهانی ها خوشحال شدند و خوشحالیشان را در کامنت ها و نظرهای مرتبط با موضوع در فضای مجازی بیان کردند . همزمان با حضور آب ، برخی از هموطنان خوزستانی به یادشان افتاد که باید مردم اصفهان را به دلیل ( احتمالا ) برداشت آب از رود کارون سرزنش کنند و این را در کامنت ها و نظرهاشان مطرح کردند . این جنگ آب چند سالی ست که به جای تعامل بین اقوام ، به موضوعی برای جنگ های لفظی شده . ما ملتی بوده ایم که در طول تاریخ ، بسیار حرمت آب را نگه داشته ایم . از تاریخی که در آن نگاهبانی به نام میترا را محافظ آب ها دانستیم تا بعد از ورود اسلام به ایران و بنا به مقتضیات زمان ، این عنصر حیات را به دختر پیامبر اسلام ارزانی داشتیم و آب را مهر فاطمه دانستیم . ( «آناهیتا» به معنای پاک و دور از آلودگی در اعتقاد ایرانیان باستان الهه آب، فرشته نگهبان چشمهها و باران و همچنین نماد باروی، عشق و دوستی بوده است. این اعتقاد از دوران پیش از زرتشت در ایران وجود داشته و در دورانهای بعدی هم مورد توجه قرار گرفته است ) . یادمان رفته که آب ، جواهر طبیعت است که ما انسان ها ، بنا به نیازِ دائمی ، در کنار و بسترش تمدن ساختیم . نه آب به ما تعلق داشته و نه می توانیم مالکیتی بر آن متصور باشیم . آب هدیه طبیعت بود به ما ، اما باعث دشمنی بین مردمی شد که همبستگی شان ، فارغ از نژاد و قوم و گویش و لهجه و زبان و قومیت ، ایران را ساخته . حالا اصفهانی ها برای خوزستانی ها و یزدی ها منفورند ، شهرکردی ها برای اصفهانی ها همین احساس را ایجاد کرده اند و یزدی ها در نگاه اصفهانی ها . ( نام بردن از این آدم ها به معنای اکثریت نیست اما کینه ها و عقده ها از همین جنگ های لفظی نصفه نیمه آغاز می شود . ( مبحث آب طولانی ست و من همین جا ناقص رهایش می کنم . ) . فوتبال نیز زمانی که به این کشور آمد و در کوچه پسکوچه های خوزستان و بعدتر در همه ی شهرهای ایران گسترش یافت آغازش برای همه ی ما شور بود و شعف . اکثر ما پسرها و تعداد کمتر دخترها در کودکی پای ثابت بازی های گل کوچیک محلی با توپ های دو پوسته و سه پوسته ( دو لایه و سه لایه ) بودیم . هر کدام به دلیلی ( یا بی دلیل ) عاشق تیمی شدیم . از نفت آبادان و شاهین و تاج و پرسپولیس و آرارات و تراکتور و سپاهان و ذوب آهن گرفته تا تیم ملی و تیم های خارجی ، هر کدام بهانه ای بود برای غرق شدن در لذت فوتبال بینی ما . هیچ گاه یادم نمی رود وقتی با بزرگترها به استادیوم تختی اصفهان ( آن روزها می گفتیم باغ تختی ) می رفتیم همین شور و شعف را در کنار زمین داشتیم . هرگز به یاد نمی آورم آن جمعیت فوتبال بین و فوتبال دوست ، واژه ای یا کلامی به کار ببرند که ما کوچک ترها ملکه ذهنمان شود و در جایی هم بازگویش کنیم . نهایت اعتراضِ به داور (و نه حتی بازیکن یا تیم حریف ) استفاده از واژه شیر سماور بود و هرگز بدتر از این کلام روی زبان تماشاچی ها جاری نمی شد . همین واژه را نیز همان زمان ، بیشتر لمپن ها و لات های محله ها در ورزشگاه استفاده می کردند و بزرگترهای ما شرمگین از اینکه ما کوچکترها باید چنین فحشی را بشنویم . این را گفتم تا مقایسه شود با برخوردها و قضاوت ها و رفتار کلامی و نوشتاری ما در جامعه امروزی که نسبت به چهل سال قبل پرش حیرت انگیزی داشته . فوتبال نسبت به آن روز حرفه ای تر شده . زندگی مردم تغییر چشم گیری داشته و از روی پتوها و تکیه بر بالش و پشتی به روی مبل و صندلی و پشت میز نقل مکان کرده ایم . اما کلام و قضاوت چه ؟ هرگز نتوانسته ام در فضای مجازی و بخصوص اینستاگرام ، کامنت ها را باز کنم و کلام و واژه ای نبینم که تا گوش هایم سرخ نشود . از استفاده از القاب بی ادبانه برای تیم های حریف و مربی هایی که محبوب ما نیستند به هر دلیل ( برانکو ، برانگوه ! شفر ، شوفر ! کیروش ، گی روش ! پرسپولیس ، لنگ ! استقلال ، کیسه ! تراکتور ، سوراختور ! سپاهان ، زردک و شله زرد ! و ... ) تا قضاوت و نسبت دادن کژرفتاری ها به آدم ها و تیم هایی که به هر دلیل دوستشان نداریم . دلال ، مافیا ، حکومتی ، چرک ، لجن ، دمبه ، فک ، کثیف ، فلج ، پنالدو ، دایومی ، و بدتر از آن فحش های ناموسی که در فضای مجازی و ورزشگاه ها به همدیگر می دهیم . یادمان می رود که به ناموسی توهین می کنیم که در خلوت خودمان ، مدعی ناموس پرستی و اخلاق هستیم . سال هاست اخلاق را در ورزش گم کرده ایم . فرهنگ نداریم . با کمترین اشتباه یا ایرادی از سوی حریف یا داور یا قضاوت غلط از سوی خودمان ، انواع فحش ها و دشنام هایی که هرگز جرات ابراز آن در محیط خانواده را نداریم ، مثل نقل و نبات در فضای مجازی می نویسیم و در ورزشگاه ها سر می دهیم . سواد فوتبال مان از بازی های محلی فراتر نمی رود آنگاه برای مربیان و بازیکنانی که افتخاراتشان از تعداد معدل های بیست ما در دوران تحصیل بیشتر بوده نسخه می پیچیم . کیروش ، برانکو ، شفر ، دایی ، کریمی ، مجیدی ، نکونام ، مهدوی کیا ، حجازی ، پروین ، منصوریان ، و ... انسان هستند ، مثل ما ، دارای خانواده . اما به خودمان به راحتی اجازه می دهیم به هر دلیلی توهین کنیم . نقدی وجود ندارد . تنها توهین و قضاوت های غلط ماست که فوتبال مان را سرشار از پلیدی کرده . ما فوتبال را برای شادی می خواهیم و شور . مثل آبی که در زنده رود جریان می یابد .
پ . ن : مقصودِ این مقاله تلنگر به حکومت نیست که مدیریتی ضعیف با هر پدیده ای اجتماعی دارد . این تلنگر برای خودمان بود . با هر اعتقادی : از مدعیانِ فرزندان کوروش گرفته تا معتقدین به دین ، از اقوام آذری یا آزری گرفته تا فارس و لر و کرد و بلوچ و ترک و عرب و غیره . کمی انسان باشیم و کلام را قبل از گفتن یا نگارش مزمزه کنیم . باور کنید دشمن هم نیستیم . پرسپولیس و استقلال و تراکتور و سپاهان و ... بی هوادار هویتی ندارند . هواداری مان را پاکیزه کنیم و پالایش . زبان مان را می توانیم تمیزتر نگاه داریم . همه ی ما ایرانی هستیم و عاشق ایران ، عاشق فوتبال . این عشق را به نفرت تبدیل نکنیم . از خودمان آغاز کنیم .