طرفداری | متأسفانه حالا که دیگر در میادین حضور ندارد، شاید مجبور باشیم به حرفهای زلاتان ابراهیموویچ اعتماد کنیم و او را باور داشته باشیم.
در روزگاری که رونالدوی پرتغالی در ۴۰ سالگی دائم با بهانه و بیبهانه از خود تمجید میکند، باید بپذیریم که زلاتان حقیقتاً چقدر خوب بود.
در عصر مدرن، همهٔ عقیدهها برابرند و مخالفان همیشه حاضرند تا آخرین ساعتهای شب در اینترنت بحث کنند که او عاشق توجه بوده ولی در لحظات بزرگ، خبری از او نبوده است.
کم نیستند کسانی که معتقدند ابراهیموویچ ذاتاً برای فوتبال سطح اول ساخته نشده بود! ولی او ۵۰۰ گل در دوران حرفهای خود زد که بسیاری از آنها را برای هفت باشگاهی که در کارنامه خود سابقهٔ قهرمانی اروپا یا لیگ قهرمانان را داشتند، به ثمر رساند.
با این حال، جستوجوهای بی وقفه ماجراجویانهٔ او هیچوقت اجازه نداد مدت زیادی در یک باشگاه بماند تا خودش آن جام قهرمانی عظیم و زیبای اروپا را لمس کند. اما ارزیابی و سنجش قریحه و بزرگی نوابغ، در محدوده آمار و ارقام و رکوردها نمیگنجد. آنها بزرگتر از رکوردها و اعداد هستند!
زمانی گفته بود: «نیازی به لیگ قهرمانان ندارم تا ثابت کنم بهترین هستم»؛ احتمالاً درست میگفت! کسی مانند او با اعتماد به نفس و شخصیتی کاملاً متفاوت و یکتا که شاید برای آدمهای بزدل و کم جرئت و ضعیفالنفس، زیادی بزرگ به نظر میرسید و دلشان را آشوب میکرد، با آن قد و قواره، مهارت، ظرافت در عین اندامی رشید و قدرتی مثالزدنی، جایگاهی برای خود دست و پا کرد که در دسته و طبقه، گروه و ردهای پیش یا پس از آن نمیگنجد.
زلاتان اصلاً مقوله و تافتهای جدا بافته است. ستارهٔ محفلهای کوچک، حتی در باب ملیت هم جایگاه خاصی داشت؛ لباس سوئد را به تن میکرد ولی اصلاً سوئدی هم به حساب نمیآمد و فردی با شمول جهانی بود. و زمانی که میتوانست بخشی از یک تیم موفق باشد، از اینترمیلانِ در آستانهٔ سهگانه جدا شد و ترجیح داد به تیمی برود که تازه سهگانه را گرفته بود: بارسلونا.
نوابغ اغلب تصمیماتی میگیرند و مسیرهایی را انتخاب میکنند که شاید از دید افراد عادی، معقول به نظر نرسد. تفاوت اساسی آنها با افراد معمولی، اغلب در نوع نگاه، شجاعت در ریسکپذیری و توانایی دیدن فرصتها در موقعیتهایی است که دیگران شاید نادیده بگیرند.
دلیل تمایز آنها این است که میتوانند فراتر از محدودیتهای ذهنی جامعه بیندیشند و به دنبال سؤالهایی بروند که دیگران حتی به آن فکر هم نمیکنند. در واقع شاید بتوان گفت DNA فکری اکثر نوابغ اینگونه است که از چالشها استقبال میکنند و برای رسیدن به هدف خود، تسلیم شرایط عادی و روزمرگی نمیشوند.
زلاتان ابراهیموویچ یکی از بهترین نمونههای نبوغ و تمایز در دنیای ورزش است. مسیر زندگیِ حرفهای او پر از تصمیمات جسورانه و متفاوت بوده که او را از بسیاری دیگر متمایز ساخته است.
شادی گل زلاتان ابراهیموویچ مقابل انگلیس
در دوران کودکی در یکی از محلههای نسبتاً فقیر سوئد بزرگ شد و با مشکلات زیادی از جمله فقر و تبعیض روبهرو بود. اما او با اعتماد به نفس بالا و باور به تواناییهایی که داشت، توانست محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی را پشت سر بگذارد.
همیشه با اعتماد به نفسی خارقالعاده، از بیان عقاید و نظرات و به رخ کشیدن شخصیت منحصر به فرد خود ابایی نداشت. همین ویژگیها باعث شد نه تنها فوتبالیست فوقالعادهای باشد، بلکه به الگو و الهامی برای بسیاری از جوانان تبدیل شود و طرفداران خاص خود را در سراسر جهان پیدا کند. همه از هر سو آنچه را دیدند و شنیدند، پذیرفتند و تحسین کردند. شک نداریم موفقیتش مرهون پشتکار و شجاعت و جرئت و اعتماد به خودش بود.
در چنین شرایطی، اصلاً هم تعجبآور نبود که یک بازی دوستانه بین سوئد و انگلیس در نوامبر ۲۰۱۲، به صحنهٔ کلاس درسی متفاوت و استادانه از زلاتان بدل شود. اگرچه همین بحث، در واقع چشمپوشی کردن از قدرت ویژهٔ زلاتان است؛ چون او قادر بود هر صحنهای را به یک رویداد ویژه و بسیار خاص تبدیل کند.
آن شب، اولین بازی در ورزشگاه ملی تازهساخت سوئد، با ظرفیت پنجاه هزار نفر بود. ابراهیموویچ در نیمهٔ اول، سرش پایین بود ولی مثل شیطانی روی شانهٔ گری کیهیل نشسته بود، هر لحظه تهدید میکرد از سرعتش بهره بگیرد، اما بیشتر میان خطوط حرکت میکرد تا توپ بگیرد، فضا ایجاد کند و بازی بسازد.
بیست دقیقه از بازی گذشته بود که زلاتان، کاپیتان سوئد، توپ را از جو هارت رد کرد تا نخستین گل تاریخی در این ورزشگاه نوساز را بزند، هرچند سوئد در پایان نیمهٔ اول ۲-۱ عقب بود؛ در شبی که لئون عثمان بی سر و صدا وسط زمین را اداره میکرد، استیون جرارد، کاپیتان لیورپول، به صدمین بازی ملیاش رسیده بود و رحیم استرلینگ نیز نخستین بازی ملیاش را تجربه میکرد.
برتری انگلیس دوام چندانی نداشت. نیمهٔ دوم عصارهٔ نمایش منحصر به فرد ابراهیموویچ در برابر انگلیسیها بود؛ از ضربههای عجولانه و جدی که روانهٔ لنز عکاسان میشد، تا گرفتن و کنترل استادانه توپهای بلند در هوا.
دقیقهٔ ۷۶ بود که سوئد با شوت والی کاپیتان، به تساوی رسید. چند دقیقهٔ بعد، ابراهیموویچ یک ضربهٔ ایستگاهی ۳۰ متری را مسلط و قاطعانه و بیاحساس وارد گوشهٔ دروازه کرد. هتتریکی که بیخیال و آسوده و بیتکلف به ثمر رسید؛ ولی هر گل، از گل قبلی تماشاییتر بود.
و بعد چهارمی فرارسید. حیرتانگیز بود؛ دهانها باز ماند و کف دستهای بسیاری به هم خورد و با تعاریف فوتبالی روزافزونی همراه شد؛ جملات حماسی تا اصطلاحات رک و پوستکنده در باب بزرگی آن. قیچی برگردانی از پشت هجده قدم، در سمت راست زمین.
سوپرگل استثنایی زلاتان ابراهیموویچ به انگلیس (2012/11/14)
احتمالاً عجیبترین گلی است که در قرن اخیر از یک فوتبالیست دیدهایم. مگر آنکه به قرن پیش بازگردید و خدایتان مارادونا باشد!
فقط به گزارش استن کالیمور، بازیکن سابق فارست و لیورپول، که خود به خوبی راه و رسم گل زدن را بلد بود، گوش دهید تا تحسین غریزی یک دوستدار واقعی فوتبال را بشنوید! گل یگانه و بینظیری از یک نابغه. گلزنی قهار و مستعد، با ضربهای که هیچ احدی انتظارش را نداشت.
به قول خودش زمانی که نتیجه ۳-۲ است، هر فورواردی توپ را تحت کنترل درمیآورد تا با کنترل توپ، کمی وقتکشی کند. اما او نه؛ زلاتان ابراهیموویچ نه!
واکنش استن کالیمور به گل زلاتان ابراهیموویچ مقابل سوئد
حرکتی سراپا شگفتی، در یک آن، با یک پرواز، معلق در هوا و با یک قیچی، انگلستان را به دو جزیره تقسیم کرد؛ این دیگر فقط گل نبود، امضا بود؛ امضای زلاتان؛ خالص و ناب و حقیقی!
آن دوران تقریباً در میانه راه دوران حرفهای او بودیم؛ زمانی که ایدهٔ زلاتان بودن، از خود او پیشی گرفته بود. او همان شب واقعاً تبدیل به زلاتان شد و لغتی نو به لغتنامه زبان اضافه کرد. با یک جهش گربهوار و بداهه، تمام جسارت و زیبایی فوتبالش را یکجا در یک لحظه، در یک صحنه و یک هشتگ، خلاصه کرد.
هیچ ضربهای نمادینتر از این حرکت غریزی، ممکن نبود. با شکوه بود و نیوتن و قانون جاذبه را به سخره گرفت؛ تمامی قوانین فیزیک را، جسارتی سنجیدهتر از این امکان نداشت.
زلاتان بعدها گفت: «وقتی چنین حرکتی جواب بدهد عالی است، ولی برای من، گل اول مهمتر بود چون تاریخی بود؛ اولین گل در ورزشگاه جدید». حتی با آن غرور پادشاهانه، زلاتان هنوز میتوانست تواضع نشان دهد.
درخشش کارنامهاش باعث میشود آن شب تنها در خاطرها، به یک چند ثانیهٔ عجیب در دنیای دیجیتال خلاصه شود؛ این است ذات اینترنت، در دنیای بی توقف، بیامان و پر سرعت امروز.
فقط چند ثانیه؛ دفع ناقص هارت، دروازهبان انگلستان، و آن لحظهٔ دریافت جایزهٔ پوشکاش به عنوان بهترین گل سال! اما تمام آن نود دقیقه، نمایش قدرت و تواناییهای او بود.
جایزهای از این بازی نصیب زلاتان نشد؛ اما شاید کار سختتر و مهمتری کرد؛ آن گل، میراث زلاتان را جاودانی کرد. تعداد بازدیدکنندگان یوتیوب هیچگونه تردیدی در این رابطه باقی نمیگذارد؛ بزرگی صحنه اصلاً مهم نبود. آن شب، تمام دنیا شاهد نمایش او بود. شبی که زلاتان ابراهیموویچ یک تنه، سراسر جزیره آنگلوساکسونها و سرزمین فوتبال را به فتح خود درآورد!