در دربار آغامحمدخان قاجار و نامه ها و انشاهای تاریخ نویسان مقرب او از واژه یاسا بجای حکم و مجازات استفاده میشد و او دلبستگی خاصی به چنگیز و تیمور داشت. شاید خشونتها و سختگیریهای او نیز با گوشه چشمی به تاریخ و این شاهان صورت میگرفت. روی هم رفته او بیش از پیوستگی به تاریخ و فرهنگ ایران بیشتر به آیین مغول و فرهنگ چنگیزی علاقمند بود.از شاعران متنفر بود البته برای علما و روحانیان احترام خاصی قائل بود.
از نادر شاه بزرگ هم به خاطر درگیریهای پدرش با او متنفر بود. در یک نامه رسمی از نادرشاه به نام امامقلی پوستین دوز نام میبرد!
روایتی در تاریخ عضدی هست، که قسمتهایی از گوش و بینی لوطی صالح دلقک درباری را بارها دستور داده بود ببرند چون در زمان حیات کریم خان زند باعث شادی او شده بود. حال آنکه در آن ایام لوطی صالح دوست و همدم آغامحمدخان بود.
در واقعه کرمان دستور داد دست راست منشی مخصوص لطفعلیخان را که برادر فتحعلیخان صبا بود بخاطر نامه ای که به او نگاشته بود از مچ قطع کنند. مجازات منشی ها و میرزاها و وزرا در آن دوران کاملا خارج از عرف بود.
محله موردستان شیراز را دستور داد کاملا ویران کنند. از بناهای کریمخانی شیراز علاوه بر آنچه باقی مانده، آثار دیگری بوده که بدستور او تخریب شدند.
درهای خاتم و ستونهای مرمری که در ایوان تخت مرمر کاخ گلستان هستند به دستور او از دیوانخانه شیراز کنده شدند. آنها را تا تهران روی کاه میغلتاندند که سالم به تهران برساند، با این حال برخی در بین راه از میان رفتند.
یک سال قبل از محاصره کرمان،باباخان بعضی بلوکات کرمان را تصرف کرد و عده ای از خوانین و وابستگان امرای محلی کرمان را به طهران برد و در آنجا محترمانه بعنوان گروگان نگهداری می کرد. در اوقات محاصره کرمان که کار سخت شد آغا محمدخان به میرزامحمدخان در طهران حکم کرد که همه آنها را خفه کنند.
گردن محمدرضا خان کرانی از امرای سیرجان را که طرفدار زندیه بود در چمن اسپاس فارس اره کرد.
شکنجه شاهرخ پیرمرد کور محترم نوه نادرشاه هم بسیار ناجوانمردانه بود...