بازی امروز ایران _ کُره جنوبی را ندیدم ، یعنی نمی شد ببینم . متاسفانه . با نقدهای بازی که خواندم فهمیدم چیز مهمی از دست دادم . اینکه ، شاید ، ویلموتس دوران پَساکیروش خواهد بود ، شاید ، پَساکیروشی رو به جلو . شبیه آنچه باید باشد . فوتبالی دفاعی در کنارِ فوتبالی رو به جلو . رو به هجوم و میل به حمله . چیزی که شاید ، گمشدهی این سالهای فوتبالِ ملی بود . فوتبال ملی را ، کیروش ، خوب یادش داد که دفاع کند . دقیق و درست . در هر لحظه حمله حریف ، تیم جمع شود ، به مثابه یک دیوار . سخت در آن بشود نفوذ کند . هر توپی که روی دروازهی ایران بود کسی بود که جمعش کند ، اگر کَم می آورد یا توپ را گُم میکرد همیشه کسی بود که پشتِ سرش باشد . پشتِ سرش هم ، و آن دیگری ، و آخری که هر کسی بود و این اواخر و بیشتر بازیها ، علی بیرو .
ویلموتس شاید آن مربی باشد که خط آتش ایران را انسجام دهد ، تشنهتر و نترسترش کند . امیدوارم . تیم ملی حالا که بیش و کم ، تکلیفِ دفاعش معلوم شده نوبت ساختِ خط آتشش شده . انگیزه و میل به گلزنی را در مهاجمانش تقویت کند . میلِ به تیکی تاکای فردی ، میل به تاکتیک تیمی ، میل به گلزدن ، بیش از پیش .
اینها همه امیدواری من برای تیم ملیست و برای موفقیت مردی که با چهرهای جدید به فوتبال ما آمده . می دانم که ملت کم طاقتی هستیم ، زود چیزی دلمان را می زند ، تحمل شکست را نداریم ، تحمل باخت را ، اینکه در باخت می شود برای بهتر شدن تلاش کرد و یاد گرفت را بی اعتنا هستیم . موفقیت را می خواهیم ، به هر شکلی ، بالاتر شدن و بهتربودن را می خواهیم بی آنکه به روند و ساختارش توجه کنیم . تیم ملی اگر در دورهی کیروش ، دفاعش شکل گرفت به خاطرِ تلاش بود ، سرمربی و بازیکنان ، تلاش دو سویه بود ، هر دو به یک هدف ، اینکه پیروز میدان باشند حتی به قیمتِ یک تساوی کسلکننده .
اما باز هم دلمان را می زند ، بیشتر می خواهیم ، و زود . در باشگاههامان هم چنینست . شبیه تیم ملی ، کپی و شبیه هم هستند . اینکه مربی از کروات میآید و با کولهباری از تجربه و دانشاندوزی فوتبال قدم در باشگاهی سرخ میگذارد از نگاهِ عدهای دلال میشود و بیسواد . مربی از آلمان میآید و نظمی از جنسِ ژرمنها را هدیه به فوتبالِ آبیها میکند پولپرست نامیده میشود و شومن ! مردی موزامبیکتبار و از فوتبالِ جزیره پای در تیمِ اول همهی هوادارانِ سرخ و آبی و زرد و سبز و سفید و ترک و لر و آذری و عرب و فارس و بلوچ و گیلکی و اصفهانی و تهرانی و شیرازی و مسلمان و سنی و یهودی و ارمنی و شیعه و کاتولیک و ارتدوکس و بهایی و کافر و ایرانی و ایران پرست و ایران دوست و مذهبی و لامذهب میگذارد را به جنگ میاندازیمش و برای این جنگهای فرسایشی کف میزنیم و هورا میکشیم و از جنگ کیروش با قلعه نوعی و کریمی و برانکو و شفر و ... حظ می کنیم و نطق سر می دهیم و نظر می دهیم و قضاوت می کنیم و گروکشی می کنیم و تیم ملی و باشگاهی را به نفع خودمان مصادره می کنیم و خفه نمی شویم .
کرانچار را برچسب زده و نزده می رانیمش و یادمان می رود که روزی هم برای او هورا می کشیدیم . وییرا و ایویچ هم ، برانکو که واویلا . اصلا یادمان میرود که با همین برانکو چهها نکردیم . اما برای کوبیدنش باختهایش میشود چماق و میزان ما برای نوازشش .
ویلموتس راه سختی دارد ، و کار سختی . هم باید تیم ملی را بسازد هم ما را . ما تحمل نداریم . هر مربی خارجی که اینجا میآید باید دلیلی برای طردش هم پیدا کنیم . آن یکی عرق میخورد ، آن یکی پولِ هنگفت میگیرد . آن یکی دلالی بازیکنی را میکند . آن یکی اخلاقش با ما نمیخواند ، آن یکی دستیارش را خودش میآورد .
و یادمان میرود مربی از بلادِ بیگانه می آوریم ، پیشِ آمدنش هر رفتاری ، شاید ، فارغ از فرهنگ ما را داشته ، و خواهد داشت . در فرهنگش چنین بوده ، مشروب میخورد ، گاهی ، شاید . اما به ما چه ؟ تعهد نداده که اینجا سرمربی باشد و رفتار شخصی و فرهنگِ ملیش را فراموش کند . تعهد برای فاش نکردنش دارد اما برای انجام ندادنش نه . پول هنگفت میگیرد ، خب چه بهتر مربیِ بیتجربهی داخلی بیاوریم . تا با تیم ما تجربه بیاموزد ، حتی با شکستها . تحملش را داریم ؟ زهی خیال باطل .پس با دانش و تجربهی بزرگتر از ما وارد میشود و قیمتِ دانشش را میگیرد . انگار اینجا مربی بومی کم تجربه ما با یک دور تسبیح و چند ماچ آبدار وارد میدانِ پرتنش و ترسناک مربیگری می شود ! برانکو بیست میلیارد میگیرد ، یا ده تا ، یا سی تا ، هر چقدر ، مربی داخلی ما چقدر میگیرد ؟ برانکو مدعیِ فوتبال بوده و خواهد بود . تجربه دارد ، افتخار دارد ، چه همین جا با تیمهای ملی و چه در ممالکِ دیگر و چه حالا با تیمی باشگاهی . رکوردشکنی کرده ، بارها . مگر یک ورزشکار در عمرش چندبار رکوردی را میشکند ؟ چند مدال میگیرد ؟ چند بار ستایش میشود ؟ برانکو بارها رکورد زده ، جایزه و امتیاز گرفته ، ستایشها شده . حالا هم حقی می خواهد هم قدِ آنچه به دست آورده و کمتر از آن میراثی که برای فوتبال ایران به جای گذاشته . دیگر اینکه او قیمتش را به دلار می خواهد و ما به ریال محاسبه می کنیم . ده میلیارد ، یا بیست ، یا بیشتر ، هرچقدر ، ریالمان را شخصیت ببخشیم تا برانکو هم هم قد ما بگیرد . برانکو مقصرِ ناتوانی ریال ما در برابرِ دلار نیست . او کارش را کرده . ما کارمان را درست انجام دهیم .
دلالی شغل خیلی از آدمهاییست که دور و برمان می شناسیم ، شغل بدی هم نیست . حتی شریف هم هست . معاملهی خانه می کنیم یکی دلال می شود ، کشاورزمان می کارد دلال محصولش را به من و تو می رساند . دلمان زن می خواهد یکی دلال محبت می شود . چون خودمان عرضه نداریم یا بلد نیستیم یا جسارتش را نداریم یا قواعدش را نمی دانیم با یکی رودررو وارد معامله شویم . فوتبال هم دلالهای خودش را دارد ، مدیر برنامه هم نوعی دلالست ، حالا با اسمی پرطمطراق و دهن پُرکن ، یک مربی واسطهی ارتباط یک بازیکن با باشگاهی میشود . قراردادی بسته میشود و شاید سهمی از این آشنایی به مربی میرسد . مربی بر اساس نیازش بازیکن معرفی میکند . پس سود و زیانِ بازی بازیکنش به خودش برمیگردد . برچسب دلال را روی پیشانیش حک میکنیم بیآنکه بدانیم بیشترِ مربیها واسطهگرِ این توافقها هستند و سهیم در سود ، حتی اگر آن منفعتی مالی برای مربی نباشد ، بازی خوب و اتفاقِ فوتبالیِ موفق از جانب بازیکنِ معرفی شده ، منفعت ثباتِ مربی در تیم و باشگاه را تامین می کند و دست مربی بالاتر از مدیرو باشگاه و بازیکن فرمان میدهد .
دستیار حقِ مربیست ، آن یکی پسرخواندهش موضوع بحث میشود ، یکی برادر و یکی دیگر آقازادهاش . به سرمربی میگوییم آقای اول تیم ، و بعد برایش دستیار میدوزیم و آن یکی را فراری میدهیم و یکی دیگر را مسخره می کنیم و متهمش می کنیم . از آقای اول تیم بیشتر می فهمیم . برایش ترکیب تیم میچینیم و به داشتههایش شک میکنیم . برایش بازیکن میگیریم تا با بازیکن ما بازی کند ، هرکسی را کنار بگذارد دلیلی میشود برای حمله و نقدش . حتی اگر خطا از آدم رانده شده باشد .
مقصر برانکو نیست ، شفر هم نیست ، کیروش هم ، کرانچار یا لیکنز ، و دیگرانی که بودند ، یا خواهند آمد ، و همین ویلموتس .
ویلموتس راه سختی دارد . کار سختی هم . اینجا فوتبال را با زبان خودمان مزه می کنیم و لهجهی خودمان را داریم ، لهجهی فوتبالِ ایرانی ...