خب درخدمتون هستم با سری خاطراتی فوتبالی
این بار میخوام یه خاطره ی براتون بگم که شاید سومین فوتبال خاطره انگیز بود (قبلش بازی های ملی بود و من فعلا وارد بازی های ملی نمیشم) من قبل از اینکه چلسی فن بشم ، من یو فن بودم فقط به خاطر اینکه داداشم طرفدار من یو بود من طرفدارش شدم ولی خب قبلش بهتون بگم
من اون موقع یه فوتبالی بود به اسم یوفا چمپیونزلیگ ماله فیفا بود و علاوه بر خوده بازی های ملی بازی های سی ال رو هم داشت ماله سال 2004 2005 بود
یه مدت بود همش من یو میبردم دیگه خسته شدم از من یو خیلی هم خسته شدم
اینم کیفیت بازیش
انصافا قشنگ بود

توی اون فوتبال بیشتر لیون رو میبردم چون ورزشگاه لیون به نظرم ورزشگاه خیلی قشنگی بود و همین طور اینکه تیم لیون رو هم خیلی دوس داشتم ....
خب برای تنوع لیون میبردم و من یو بعدش
تا اینکه یه خرده خسته شدم از ارسنال خوشم نمی اومد ، لیورپولم شناختی ازش نداشتم ، میموند یه تیم دیگه ...اون تیمه رو همش انتخاب میکردم تیم خوبی بود پرستاره بود بعد وقتی میخواستی انتخابش کنی چهارو نیم ستاره داشت (نمیدونم چه جوری منظورمو برسونم) بعد هعی انتخابش میکردم
اعهه چه بازیکن های داره
چه تیمی هستش عالی بود عالی
از بین تموم بازیکن هاش فقط دیمین داف رو میشناختم و هیچ احدی دیگه ازش نمیشناختم حتی اسم تیم رو هم بلد نبودم
خب همین جوری باهاش بازی میکردم و هیچ شناختی ازش نداشتم .....
توی دنیایی واقعی چون بقیه داداشام طرفدار من یو بودن منم طرفدار همون بودم:)))))))پای بازی های من یو حرص میخوردم الکی:))))))))))))))
بگذریم ....
تا اینکه رسیدم به کلاس پنجم ابتدایی (سخت ترین دوران زندگی خودم و خانواده ام ) از مدرسه اومدم بعد از ظهری بودم (اون موقع شنبه که میشد بلا استنثاء تمام بازی های تاپ سیکس جزیره پخش میشد و شبش لالیگا بود و سری آ) خب دیدم بازی من یو هستش و چلسی راستش دلم با من یو نبود ولی چون میشناختمش طرفدارش بودم دیدم تیم جلوی من یو لباسشون ابی هستش به به چه قدر قشنگن مربیشون به دلم نشست بدجوری به دلم نشست دیدم من یو خیلی داره به چلسی حمله میکنه یه خرده از اینکه تیمی که قوی باشه اونم ضعیف بدم می اومد .
دلم رفت سمت تیم ابیه
به به
اقا هیچ کاری نمیونست بکنه هیچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ ولی ولی ولی فکر میکنم دقیقه 83 بود یا 81 یا 88 بود تیم ابیه گل زد
گفتمممممممم هورررررررررررررررررررا چند دور خودم چرخیدم:)))))))))))

پدرمم بازی رو میدید، داداشمم منچستری بود ناراحت (به ظاهر میخندید) ، مادرمم سر نماز بود
وای خدا نمیدونم چرا اینقدر خوشحال شده بودم
داداشم گفت چلسی تیم بی لیاقتیه! گفتم این تیم ابیه چلسیه؟ گفت اره
گفتم اعهه چه مربیه باحالی داره
چه تیم دوست داشتنی هستش ....
وای خدا نمیدونید چرا اینقدر خوشحال شدم:))
به داداشم گفتم دیدی چه گلی بود:))))))))))))))))
وای خدا
بعدش هیچ وقت یادم نمیره اعتراض مورینیو به داور سر وقت اضافه ها :))))))))))
مورینیو اعتراض کرد چرا سه دیقه وقت اضافه گرفتی ......
خودمم دل تو دلم نبود:)))))
اینگونه بود داستان من و چلسی اغاز شد ولی حیف و صد حیف مورینیو رفت از چلسی شاید بعدش سه تا بازی از چلسی و مورینیو دیدم ....
کلا مورینیو اون زمان جوری بود وقتی اخراجی میداد تیمش بهتر و خطرناک تر بود ولی نمیدونم چی شد یهویی این قابلیتش از بین رفت