خب به نام خدا سری خاطرات فوتبالی من از چلسی این سری فوتبال خیلی تلخ برای چلسی فنا و شایدم گریه اور باشه
چون خودم بار سوم بود گریه میکردم ولی این گریه من واقعا دیگه از روی شکستن دلم بود _شاید تا چند روز نیش و خندهای برادرم منو نابود میکرد ...
اخبار ورزشی هم تند تند اون روزها پخش میکرد همین طوری _خانواده که اخبار ورزشی نمیدیدند همین جوری اخبار ورزشی میدیدن و دم نمیزدن
بابام هعی میگفت بذارش روی اخبار ورزشی .....
تا دو روز اخبار ورزشی پخش میشد داداشم بهم میخندید
تا این مدت که من یو توی افت بود از فوتبال حرف نمیزد باز این چند وقت کری میخوند
خیل اعصابم بهم میریزه اینکه یکی از غارش بیاد بیرون موقع برد اینا.......
منم واقعا اعصابم بهم میخورد .....
بگذریم ....
شب بازی روزهای قبلش چلسی من یو رو برده بود دو یک
از اون طرفم چلسی به تات باخته بود توی اتحادیه _لیگ رو به من یو
در فصلی که پا به پای من یو اومد جلو فصلی که واقعا چلسی همه رو قلع و قمع کرد ولی انگار خدا نمیخواست اون فصل یک جام هم بگیریم ....
چون ابرام گرانت اسرائیلی بود بازم همه علیه چلسی بودن و با من یو
فرداشم یه امتحان مزخرفی داشتم نذاشت بازی رو ببینم ...
تا دقیقه 65 دیدم بعدش رفتم خوابیدم ولی نخوابیدم چون داداشم داشت بازی رو میدید ....
رفتم اومدم رسیدم سر پنالتی انلکا ...بگذریم که نمیدونستم پنالتی خراب کرده بود کریس و تری
و چه قدر سوختم بعدش سر پنالتیه تری و چه قدر بعدش گریه کردم زیر پتو ....
داداشم گفت چلسی چندتا تیرک زد و و دروگبا اخراج شد ...کلا خدا واقعا نمیخواست چیزی ببریم اون فصل ....دلیلشم نمیدونم کلا شانس با من یو بود اون بازی .....
در کل تلخ ترین فوتبال زندگیم بود
سال 2009 ناراحت شدم بابت بازی بارسا ولی گفتم بهتر بارسا رفت که نذاره من یو قهرمان بشه که شکر خدا اون بازی داداش میگفت تلویزیون خاموش کن دیگه
اعه!!!:))))))))))))))))))
تلخ ترین شب زندگیم بود اون شب ......
الانم که چهارتا ازشون خوردیم و یک تلخیه دیگه ......
