اختصاصی طرفداری- این یادداشت باید چندین سال پیش نوشته میشد اما در تاریکی، روزنه باریکی از نور کافی است که ببینیم زندگی خارج از تاریکی هم ممکن است. وقتی سکوت سردبیران چند دهه اخیر روزنامههای ورزشی را بعد از خودسوزی سحر خدایاری دیدیم، به این نکته رسیدیم که ورزشی نویسان سنتی، سالها با فتح الله زاده مناظره کردند اما هیچگاه به شکل واحد برای ورود زنان چیزی را تبلیغ نکردند. حالا اما بهترین روش شاید رادیکالترین آن باشد. هر چقدر هم در مزمت افتادن در آغوش رادیکالیسم در دوران تاریکی گفته شود، باز هم محرومیتِ نصف جامعه، ارزشش را دارد که برای یک بار رادیکال شویم.
۱. اصلاحات، یک گام رو به عقب بود
سالها هر گاه در مورد ورود زنان به استادیومها نوشته میشد دوستانی حضور داشتند که رادیکالیسم به هر شکل در این مورد را غلط و خیانت میدانستند. همان داستان معروف چانه زنی با قدرت. چانهزنیها در سال ۸۵ تنها با یک دستور لغو شد. در دهه ۹۰ فعالیت اکتویستهای ایرانی به طنز رسید. کاپیتولاسیون ورزشی دردش بسیار بیشتر از محرومیت بود وقتی زنان سوری و ژاپنی زیرساخت مناسب برای ورود به ورزشگاه را داشتند و ایرانیان، خواهران خود را در روز بازیها رو به تلویزیون جا میگذاشتند. بزرگترین مشکل اکتویستهای این حوزه این بود که بدون پایگاه مردمی با قدرت مذاکره میکردند. مصاحبه گرفتن از مشاور امور زنان رئیس جمهور و دو جمله از او انتهای موفقیت این دوستان بود. در ایران سالها ورزشگاه جدید ساخته شد و "زیرساخت" مناسب برای زنان نبود؛ پس این دوستان خطِ مقدم باید میدانستند قدرت به شما امتیاز نمیدهد مگر از او گرفته شود. البته که بی انصافی است تمام طنز ماجرا را به اکتیویستهای ایرانی نسبت دهیم. آنها شاید نیت خوبی داشتند اما کار کردن برای مردم وقتی پشت به آنها هستید احتمالا هیچگاه نتیجه نمیدهد چون برای خود پایگاهی نساختهاید. نه مردم سمپاتهای قدرت را دوست دارند و نه قدرت جایگاهی به شما میدهد. جایگاه شما مانند صندلیهای بازی بعدی تنها میتواند "گزینشی" باشد. پس اگر نمیخواهیم ارگان فاسدی مانند فیفا در را برای ما باز کند، بهتر است خودمان عامل این بازگشایی باشیم.
۲. تحریم خواسته قدرت نیست
بارها شنیده میشود که تحریم استادیومها به نفع قدرت است چون آنها از این موضوع خوشحال خواهند شد. میشود دو جواب به این طرز استدلال داد. اول اینکه ما هیچگاه در این سالها ورزشگاه رفتن را تحریم نکردهایم که ببینیم جواب میدهد یا نه. این استدلال در جاهای دیگر شاید جواب همیشگی نباشد اما نرفتن به استادیوم مسلما باعث فروپاشی فوتبال ما نمیشود. البته اگر چیزی از فوتبال در این پهنه باقی مانده باشد. دوم اینکه بیاییم تلاش کنیم ببینیم قدرت در فوتبال ایران چه میخواهد؟
در این چند سال چند مجرم اقتصادی، برای "پولشویی" به فوتبال ورود پیدا کردند؟ کسانی که به صندوق بازنشستگی برای دزدی خود رحم نمیکنند، چطور برای فوتبالیستها، خبرنهاران و دلالان چک کشیدند؟ طبق گفته چند نفر از آنها، سکه را مانند نقل و نبات بین بازیکنان پخش میکردند. اگر تحریمِ ورزشگاه و از رونق افتادن کل کلهای فوتبالی خواسته قدرت است، چرا ورود قدرت به آن هر روز بیشتر میشود.
قدرت از هر ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکند و ما باید خیلی ساده باشیم که فکر کنیم آنها خواستار از رونق افتادن یکی از بهترین ابزارها خود هستند. نگارنده حداقل به اندازه انگشتان دو دست در مورد سیاسی بودن فوتبال در تمام دنیا نوشته است. هیچ حزب سیاسی در ایران (اگر حزبی باشد)، به اندازه استقلال و پرسپولیس هوادار ندارد. شما اگر پول تمدید قرارداد یک ستاره را بدهید، اختلاسهایتان فراموش میشود. فوتبال دندان فاسدی نیست که قدرت بخواهد از شرش راحت شود. فوتبال چند الماس درخشان است که عقل و هوش را میلیونی میبرد. فرصت تاثیرگذاری بر چند میلیون نفر را قدرت هیچگاه از دست نمیدهد. به محبوبیت پولدارها در بین هواداران دقت کنید. قدرت هر چیزی باشد احمق نیست!
۳. مسئولیت در دوران تاریکی
متاسفانه ما همه "انسان" هستیم. مسئولیت اخلاقی ما سنگین است اما نمیشود آنها را از خود جدا کرد. برای ما راحت تر بود اگر وجدان نداشتیم اما بالاتر از تمام مزخرفات زیر ساخت، سلامتِ روان و احکام قانونیِ دست نوشته بشر، اخلاق قرار دارد. در یادداشتی دیگر نوشتیم که اگر مغازهای به یهودیان جنس نمیفروشد، مسئولیت تمام اعضای آن شهر است که مغازه را تحریم کنند حتی اگر بهترین نان منطقه را بفروشد. فوتبالِ ما نه نان شیرینی است، نه نمکِ پربرکتی اما اگر شیرین و پربرکت هم بود باید تحریم میشد. سالها برای زبان نرم به نظر کافی بیاید. یکبار حق مسلم گرفته شده از خود را نه به شکل لالایی که باید به شکل فریاد به آنها یادآوری کنیم. دههها حتی یک توجیه کمی عقلانی برای این موضوع مطرح نشده است. اگر ما به استادیوم می رویم باید بدانیم که هر روز به دور شدن زنان بیشتر کمک کردهایم مانند این چند دهه. این فوتبال تمام دولتی با غیر شفاف ترین پرداختها ارزش ندارد که ۲۰ سال بعد شرمنده دختران خود شویم.
اگر تمام استدلالهای تحریم در این نوشته برای شما آنچنان راضی کننده نبود، شاید نگاه دختران بیگناه اما محروم شما را راضی کند!