طرفداری- خبره و ماهر، صاف و بی نقص، زیبا، قدرتمند، سریع و بی همتا. معمولا از این واژه ها برای توصیف یک بازیکن استفاده نمی شود مگر در شرایطی که می دانید آن بازیکن بسیار خاص است. برخی بازیکنان دریبل زن که رقبا را یکی پس از دیگری از پیش رو برمی دارند و راهشان را به دروازه پیدا می کنند، می آیند و می روند اما تعداد معدودی از فوتبالیست ها وجود دارند که در حین انجام دادن چنین کارهایی، باعث بلند شدن هواداران از روی صندلی ها شوند و آن ها را مشتاق حرکت بعدی خود کنند.
گاهی می دانید حرکت بعدی چیست اما همچنان منتظرید تا تجربه کنید. تجربهای که شاید متفاوت باشد. تغییر مسیر، در عرض حرکت کردن، پایین آوردن شانه ها و ...! اینجا بود که هواداران می دانستند صحنه بعدی قرار است چه باشد. همه می دانستند گل نزدیک است. حریفان هم می دانستند اما مهار کردن غیرممکن بود. در دهه 90 میلادی، دیوید ژینولا از آن دسته بازیکنان بود که مردمِ فوتبال دوست را سرگرم می کرد.
ژینولا، متولد روستای گاسین در سن تروپز، واقع در جنوب فرانسه، از همان ابتدا زاده شده بود تا سرگرمی حیرت آوری باشد. او از همان کودکی پاهای یک وینگر سریع را داشت و سرعت، گرچه شاید کلمه صحیحی برای شرح کامل شرایط نباشد اما حق مطلب را تا حدودی ادا خواهد کرد. به طور خلاصه، هیچ مدافعی مقابل ژینولا نمی توانست بایستد. اگر فکر می کنید سرعت و تکنیک تنها ویژگی های او بودند، اشتباه می کنید. او فیزیکی داشت که کمتر بازیکنی از آن بهره مند بود. دیوید ژینولا، کابوس فولبک های رقیبان بود.
در نوجوانی، دیوید به حد خوبی از مهارت دست پیدا کرده بود. او ترسی از قرار گرفتن برابر بزرگسالان نداشت و حتی گاهی این جسارت را داشت که حرکاتی انجام دهد تا هواداران هیجان زده شوند. پس از تجربه هایی در تولون و آرسی پاریس، عملکردش برای برست بود که نامش را بر سر زبان ها انداخت. در دیداری که مقابل پاری سن ژرمن داشتند و با پیروزی 3-2 برست همراه بود، ژینولا توانست نظر سران پی اس جی را جلب کند و اینگونه ماجراجویی هیجان انگیزش آغاز شد. با شخصیت دوست داشتنی و جالبی که داشت، به محبوب پارک دو پرنس تبدیل شد. او در آن تیم پر از ستاره، شانس این را پیدا کرد تا همیشه برای قهرمانی مبارزه کند.
سال به سال، ظاهر ژینولا در عموم رشد و نمو پیدا کرد. گرچه هرگز ژارد هولیه و ژینولا رابطه خوبی نداشتند اما ژینولا نزد مردم فرانسه از احترام بسیاری برخوردار بود. هولیه از بازیکنانش چیزی را می خواست که متضاد شخصیت و سبک بازی ژینولا بود. او حتی در سال 1993 از سوی مجله فرانس فوتبال، بهترین بازیکن سال فرانسه شد اما این چیزها برای هولیه اهمیتی نداشتند. داستان این اختلاف هم از بازی مقابل بلغارستان آغاز شد.
در مرحله مقدماتی جام جهانی 1994، در دیدار حساس مقابل بلغارستان، ژینولا با بی حوصلگی بازی می کرد و در یک صحنه توپ را به بازیکن حریف واگذار کرد. هولیه که به شدت شخصیت با انضباطی دارد، روی نام ژینولا خط قرمزی کشید و این خط قرمز، برای دیوید گران تمام شد. این نقطه از زندگی برای ستاره فرانسوی، پر از پستی بود. گرچه بداقبالی در تیم ملی دست از سر او برنمی داشت اما در تیم باشگاهی، یک فوق ستاره محض بود.
پاری سن ژرمن، یک فصل قبل از 1994/95 که دوگانه داخلی به دست آورده بود، استارت قهرمانی های متعدد را در لیگ زده بود. آن ها در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا، بارسلونای یوهان کرایوف را حذف کرده بودند و قبل از شکست مقابل میلان در نیمه نهایی، توجه تمام اروپا را به سمت خودشان جلب کرده بودند. به هرحال شمارش معکوس برای اتمام روزهای ژینولا در پاریس آغاز شده بود و این انتقال بعدی، آنجایی است که داستان را هیجان انگیز و دهه 90 لیگ برتر انگلیس را جذاب تر کرد. ژینولا در انگلیس صاحب شخصیت، مهارت و کاریزمای خاصی شد.
کوین کیگان در نیوکاسل یونایتد، اصرار شدیدی داشت تا ژینولا جذب شود. در تابستان 1995، ژینولا در انتقالی 2.5 میلیون پوندی راهی سنت جیمز پارک شد. عقاب ها دنبال آن بودند تا شخصیت برنده پیدا کنند و چه کسی بهتر از فوق ستاره فرانسوی؟ ژینولا دقیقا ویژگی هایی را که کیگان می خواست، در خود داشت. دو مورد برای کیگان اهمیت داشت: داشتن شخصیت خاص برای به وجد آوردن هواداران و به دوش کشیدن تیم برای رسیدن به ذهنیت برتر برای قهرمانی. باشگاه پشت سر منچستریونایتد، فصل را در رتبه دوم تمام کرده بود اما آن ها جاه طلبی خاصی داشتند که همین، ژینولا را متقاعد کرد به آن ها ملحق شود.
نقش این وینگر در به اوج رسیدن نیوکاسل موثر بود، مخصوصا زوجش با لس فردیناند که باورنکردنی بود. ژینولا به قدری ارسال های دقیقی انجام می داد که انگار سایز سر فردیناند را می دانست. همه می دانستن طرح و نقشه این زوج چیست اما متوقف کردن آن ها، در عمل سخت تر از روی کاغذ بود. پاهای فانتزی، هیجان درون و خلاقیت، فاکتورهایی بودند که ژینولا به هواداران ارائه می کرد. بارسلونا با حضور سر بابی رابسون، در آرزوی جذب ژینولا بود اما «نه» سرسخت و قاطع از سوی مدیریت نیوکاسل، کافی بود تا این آرزو فقط آرزو بماند. قرار بود این ستاره فرانسوی در کنار آلن شیرر بازی کند. نیوکاسل بازهم به مقام نایب قهرمانی رسید زیرا هم در زمین و هم خارج از زمین، دچار حواشی شدیدی شده بود.
در اواسط فصل کیگان استعفا داد و کنی دالگلیش روی کار آمد. خیلی زود خوی رام نشدنی ژینولا دوباره روی خودش را نشان داد. آن دو باهم درگیر شدند تا در نهایت دیوید درخواست خروج دهد. رئال مادرید، بارسلونا، مارسی و پاری سن ژرمن، گزینه های روی میز بودند اما ژینولا نمی خواست در آن سن ریسک کند و ماندن در انگلیس را ترجیح داد. پس از فراز و فرودهای بسیار در لیگ برتر انگلیس، تاتنهام مقصد بعدی وینگر ماهر نام گرفت. هواداران این تیم لندنی به شدت هیجان زده بودند. پس از گلن هادل و پل گاسکویین، ستارهای چون ژینولا پا به اسپرز نگذاشته بود.
آن شانه های خم شده، آن نگاه تیز به دروازه و سرعتی که در پاهایش بود، همه و همه از یک چیز خبر می دادند: ژینولا برای اسپرز خلق شده بود. در تاتنهام یک بار دیگر با فردیناند هم بازی شد اما قهرمانی بدون داشتن صفی از ستاره ها در لیگ انگلیس غیرممکن بود. ژینولا امید تاتنهام در روزهای تاریک بود اما قهرمانیشان در لیگ کاپ 1999، به عنوان تسلی جام خوبی بود. در 1999، ژینولا تاریخ سازی کرد. او به اولین بازیکن تاریخ لیگ برتر انگلیس تبدیل شد که با تیمی خارج از تاپ فور، جایزه «بهترین بازیکن از نگاه انجمن فوتبالی نویسان» را به خود اختصاص می دهد. او در این راه تمامی بازیکنان فاتح سه گانه منچستریونایتد و ستاره های آرسنالی که دست کمی از یونایتد نداشتند، شکست داد. این تصمیم شاید برای بسیاری عجیب بود اما کسانی که از نزدیک فوتبال را دنبال می کردند، لحظهای شک و تردید نکردند.
غیرقابل تصور بود که ژینولا بتواند این جایزه را ببرد زیرا زیر نظر سرمربی دفاعی [جرج گراهام] کار می کرد و نمی توانست تمام استعدادش را نشان دهد. یوهان کرایوف در آن دوران اعلام کرده بود ژینولا در 32 سالگی، بهترین بازیکن دنیاست. این حرف ها برای دیوید اهمیت زیادی داشتند زیرا خودش اعتراف کرد این حرف های کرایوف، بزرگترین دستاورد دوران فوتبالیاش است. افراد فوتبالی به این شرایط معترض نبودند اما کسانی که گول تبلیغات فوتبال را می خوردند، موضع محکمی در برابر این ذهنیت داشتند.
ژینولا فوتبالیست عجیب و غریبی بود که قلبش را در دستش می گرفت و به زمین مسابقه می آمد. وقتی تاتنهام در سال 2000 تصمیم گرفت او را به آستون ویلا بفروشد، قلبش شکست و هزار تکه شد. از آن لحظه نه ژینولا آن مرد حیرت انگیز شد، نه سبکش دست نخورده ماند. پس از خداحافظی از فوتبال، آن کاریزما و شخصیت سرگرم کننده خودش را حفظ کرد و اکنون، کمتر کسی به دستاوردهای ژینولا تردید دارد.
به قلم Tom Scholes برای وبسایت Thesefootballtimes
مجموعه دهه 90 و جذابیت های لیگ برتر انگلیس، نگاهی به تمامی قهرمانان، اسطوره ها و بازیکنان به یادماندنی اوایل دهه 90 لیگ برتر انگلیس میاندازد. برای مرور این خاطرات زیبا، در سری جدید همراه ما باشید.