مهدی .حس میکنم افسردگی یک معلوله نه علت
فکر میکنم تیر غیب که میگن همین باشه مثلا تو وقتی یک تیر بخوره به بدنت خون ریزی میکنی تب میکنی عرق میکنی کم کم فشارت میفته و میمیری!
شاید علت اینکه اینقدر بدبیاری، بدشانسی و نتیجه های شکست که با تلاش خیلی زیاد به دست اومده یک جور تیر غیب بوده اما نمیدونم این تیر به چه علتی به ما خورده!
حال این اتفاقات برای ما میفته! بی حوصله میشیم گوشه گیر میشیم تنها میشیم دور دوستامونو خط میکشیم ارتباطاتمون رو کم میکنیم بیشتر وقتمون رو به چیز های بیخود و بی جهت تلف میکنیم و نیست خبری از رشد!
بی انگیزه بی هدف بی انرژی شاید کار هایی که به نفعمون رو دیگه سمتش نمیریم انرژی مونو برای چیز های بیخود و بی جهت میذاریم!
از همه چیز گلایه میکنیم و واقعا هم حق داریم اما چیزی نسیبمون نخواهد شد هیچ!!
مثل یک باتلاق میمونه که تلاش بیشتر مساوی با شکست های بیشتر و فرو رفتن بیشتر! چه بهتر که کاری نکنیم و یواش یواش به قعر باتلاق بریم شاید دردش کمتر باشه و با خیال اسوده تری به انتها برسیم!