مطلب ارسالی کاربران
پیشنهاد کتاب
شاید تولستوی، چخوف، داستایوفسکی، ناباکوف یا حتی گوگول ادیبانی بزرگتر و معتبر تر باشند اما هرگز کسی تا اندازه ی گورکی وجدان بیدار جامعه شوروی نبوده است!
گورکی یعنی تلخ و این اسم مستعاری است که الکسی ماکسیموویچ پشکوف روی خود و زندگی خود گذاشته است. او در خانواده ای به غایت فقیر متولد می شود. پدر و مادر و برادرش را در کودکی از دست می دهد. از شش هفت سالگی در خانه مردم خدمتکاری می کند. تمام دوران کودکی و نوجوانی گورکی به کار طاقت فرسا در خانه اربابان می گذرد آنهم در ازای غذا و جای خواب. جامعه وقت روسیه تزاری به شدت مذهبی و ضد کتاب و مطالعه است. کتاب خواندن توسط کشیشان نهی می شود و توسط اربابان ممنوع. گورکی هر کتابی که گیر بیاورد می خواند. البته نصفه شب ها و زیر نور ماه. اربابانش کتابهایش را می سوزانند، کتکش می زنند و او راسخ تر می شود که حتما کتاب چیز خوبی است که اربابان با آن مخالف اند چرا که آنها بی نهایت احمق اند!
گورکی بارها تلاش می کند به مدرسه متوسطه برود اما فقر اجازه نمی دهد.
بعدها از طریق مقاله نویسی و بعدا کتاب نوشتن به شهرت و ثروت می رسد.
گورکی ثروت و اعتبارش را در کنار لنین و در راه مبارزه با تزار هزینه می کند، زندانی و تبعید می شود.
بعد از انقلاب علیه خودکامگی لنین می نویسد
و تبعید می شود.
استالین او را به کشور فرا می خواند و به او خانه ای می دهد و از او تقدیر می کند. گورکی علیه استالین می نویسد.
حبس خانگی می شود و احتمالا توسط او کشته می شود!
نیمه اول زندگی او در فقر و بدبختی و نیمه دوم آن در زندان و تبعید و در مبارزه از حقوق فقرا می گذرد.
کتاب در جستجوی نان شرح قسمتی از دوران کودکی گورکی هست. از کار در کفش فروشی تا زباله گردی، شکار پرنده تا رختشویی، خدمتکار کشتی تا... از سطر به سطر این کتاب نبوغ و البته انسانیت بی انتهای گورکی قابل تشخیص است و صد البته بدبختی مردمی که به افیونی خاص! دچارند.