amin kh«به عقیده افلاطون نخستین صفت هر نظام ستمگر، شخصی بودن ماهیت حکومت است، یعنی همه اختیارات در دست یک تن است و آن یک تن، همه کارها را به دلخواه خود اداره میکند و فقط اراده خویش را معیار درستی و خوبی میداند. دومین صفت حکومت ستمگر، آن است که خود تباهکننده خویش است زیرا فرمانروای ستمگر چون چشم دیدن هیچ رقیبی را ندارد همه مردم بلند منش و گرانمایه را از میان میبرد و در نتیجه کشورش از نیکان تهی میشود و کارها به دست ناآزمودگان و فرومایگان میافتد و پیداست که چه نتایج زیانمندی به بار میآورد. به علاوه فرمانروا برای منحرف کردن توجه مردم از عیبهای کار حکومت، پیوسته به جنگهای خارجی نیازمند است و این نیز خود بر دشواریهایش میافزاید. سومین خصوصیت حکومت ستمگر، همانندی رئیس آن به بزهکاران است. به گفته افلاطون فرمانروای ستمگر، صفات مِیخواره و کامروای افسارگسیخته و دیوانه را در خود جمع دارد و بدین سبب از خرد بیبهره است و زندگیش سراسر به بزهکاری میگذرد.»
[بنیاد فلسفه سیاسی در غرب. حمید عنایت. نشر زمستان. تهران: 1384. ص 43.]