قتل فجیع ترین عملیه که نوع انسان بهش دست زده و من نمیدونم چه کسی اولین بار به این نتیجه رسید که کشتن هم یه راه حله،اما از اون زمان دیگه اهل زمین در آسودگی به سر نبردن.
افسانه های سامی میگن قابیل...پس اگر قابیل نمیکشت الان برادران ما در جبهات جنگ مقابل عراق،و همچنین شهدای خیابان۹۸ در بین ما بودن...(و قس علی هذا و هذه...)
اعدام چطور؟توضیح میدم
رویکرد جامعه به جنایت باید چی باشه؟"رویکرد جامعه به جنایت" در علم حقوق و به طور خاص علم جرم شناسی،"سیاست جنایی" گفته میشه.یعنی مجموعه ی امکانات نرم افزاری و سخت افزاری و به طور عام تمام تمهیداتی که جامعه و عقلای جامعه برای مقابله با جنایت به کار میگیرن.
خب سوال اینجاست:ما در مقابل جرم به دنبال چی هستیم؟ دو گزاره خیلی کلی مطرحه: 1.انتقام(از بین بردن "*مجرم*") 2.اصلاح و بازپروری(از بین بردن "*جرم*")
اگه عقول سهل انگار و هیجان زده رو مسئول این سوال کنیم:پاسخ خواهند داد:مجرم باید به سزای عملش برسه
اما چه چیزی به واقع ارزش محسوب میشه؟یا باید بشه؟ علمای حقوق در روزگار ما عقیده دارن آنچه در مقابل جرم ارزش تلقی میشه،اصلاح جامعه و بازپروری مجرمه،کشتن و از بین بردن و محبوس ساختن مجرم نه او رو اصلاح میکنه نه قربانی(مجنیٌ علیه) یا داغ دیدگان رو تسکین میده و اگر تسکین هم بده فایده ای نخواهد داشت:عزیزی که از دست رفته،چشمی که نابینا شده،فَقَراتی که به چوب خشک تبدیل شدن،مغزی که خالی از خِرد شده...
پس بیاید تا به دنبال اصلاح جامعه باشیم،بیاید انتقام نگیریم،بیاید دلمونو با کشتن قاتل،با قطع کردن ید ضارب و اعمیٰ کردن چشم جانی،خنک نکنیم،بیاید دست از این کلیشه ها برداریم:"نه!کسایی که تجاوز میکنن باید حتما اعدام بشن"،"اگه یکی عزیزای خودتو بکشه چی؟"
بیاید قتل رو_قتل تاریخی رو_ پشت سر بذاریم،همه جنایات،ریشه در شجره ی مسمومه ی ملعونه ی قتل دارن،تمام تباه کاری بشر و سیاهی این سیاره از دود آتش قتل بلند میشه.
میخوام کشورهایی رو مثال بزنم که قتل رو کنار گذاشتن(منظورم از قتل در این پاراگراف قتل دولتی به عنوان نماینده و قدرت واحده ی فائقه در جامعه ست،قتلی که توسط این نماینده ی دژخیم جامعه در ساعت و مکان مشخصی انجام میشه،و گاه با اعلان و اعلام و به نمایش گذاشتن این مراسم فجیع در کمال خونسردی و با سلام و صلوات و سوت و هورا جشن گرفته میشه!)
سوئد،دانمارک،کانادا،نروژ...اسمشون آشنا نیست؟چرا!دقیقا همون کشورهایی هستن که شما_شما اعضای سایت طرفداری_آرزو میکردید در یکی از اونها متولد میشدید.
در این کشورها(و البته کشورای دیگه ای که من ذکر نکردم و میدونید) اعدام،در سیاست جنایی شون،"باز تولید خشونت" محسوب میشه،خشونتی که ابتدا فرد بزه کار انجام داده و بعد از اون دولت(نماینده مردم) با آب و تاب در مراسم رسمی این فاجعه رو باز _تولید میکنه.
اعدام و بطور کلی سزا دهی،میراث شوم روزگاری هست که انسان_انسانِ واقع در عصر آشوب و جنگ و جهل و گرسنگی_ به این مایه از تکامل و تفکر نرسیده بود.نمیدونم شاید اعدام و حتی قتل یک *روش برای زیستن بوده...اما الان ما برای زیستن نیازی به کشتن نداریم!خدای من این پارادوکسه و جامعه مرتکب پارادوکس میشه(هر روز،هر ثانیه)
روزگار سزادهی به پایان رسیده،بیاید به جای مجرم،جرم رو از بین ببریم،اینقدر مرتکبش نشیم تا از یادمون بره،اگه از یادمونم نرفت،از یاد نسل آینده ما خواهد رفت،قتل انسان توسط انسان غریزی نیست بلکه اختراعیه،بیاید این اختراع شوم قابیل رو در گور هابیل به جای بگذاریم، بیاید جامعه ای بسازیم که در صد سال آینده هیچکس یادش نمیاد نوع بشر توسط خود او به قتل رسیده ...اگر قتل رو کنار بگذاریم،جرائم دیگه هم رنگ خواهند باخت،زنگ خواهند زد،بگذارید اغراق کنم و اعلام کنم قتل علت تامه ی بیچارگی انسانه،قتل و به طور کلی هر چیزی که ذِیلِ مفهومِ عامِ انتقام و کین جویی و خون خواهی بگنجه...
شرم بر کسی که یک قاتل رو سزاوار ستایش میدونه، چه اون قاتل یک وطن پرست بزرگ مثل رضا پهلوی و ج.ا باشه چه محمد بن سلمان لعنتی،چه یک ولی دم که به خونخواهی دلبندش برخواسته و میخواد خودش رو تسکین بده!
از من خواهید پرسید که آیا اگه کسی اعضای خونواده مو بکشه یا به نوامیسم تجاوز کنه چی؟
پاسخ این خواهد بود:
کوتاه:نمیدونم
بلند:شاید منم قصاص بخوام،چون حقشو دارم،قدرتشو دارم،شایدم نخوام
ولی اگه حقشو نداشتم،خب قاعدتا دیگه دست خودم نبود،مجازات دیگری که برای قاتل در نظر میگرفتن هم ممکن بود تسکینم بده
علی هذا،باید تذکر بدم بشر،بشر امروزی، تا حد زیادی پیشرفت کرده،در دوران پیشا اسلام،قصاص از این هم هولناک تر بود،یعنی به جای قاتل،قاتل و تمام دودمانش رو به باد میدادن در بعضی از ملل،اما اسلام(انصافا) این بلیّه رو مرتفع ساخت و تقلیلش داد،و حالا نوبت ماست تا از قصاص_قصاص تاریخی_ عبور کنیم.
مثل هر عبور دیگری...
سین.حرمان،۱۹:۲۳