meiyou ✓ای حاج کریمم! ای عزیز دلم، ای سوی چشمانم، ای گرمایِ آتشینِ نفسم؛ سالهاست عادت کردهایم به بوی تنت، اما دریغ که لحظه فراق فرا رسیده است.
ای کاش لال میگشتم و زبان در دهان نمیچرخید؛ اما دریغا که چرخ گردون ِروزگار بیخبراست از پیوند شمع و پروانه ...
لاجرم دست زمانه مرا واداشت که قلم بردارم و نامهای صریح بر تو سازم؛
ای گلبرگِ عشق، زندگانی در کنارت جز خوشی و سُرور مرا عایدی نداشت، اما کُنون که وقت فراق رسیده است، برایت روزگاری خوش و خرم در بلاد فرنگ، در کنار یاران قدیمیات آرزومندم. باشد که به یادمان باشی! ای شیرزاده لشگرِ لیون