مطلب ارسالی کاربران
قبرستان و لذت دیدار آن ؛ساموئل بکت.
شخصاً از قبرستانها بدم نمیآید، هروقت ناگزیر شوم به گشت و گذار بروم با کمال میل در آنها گردش میکنم، و خیال میکنم به گردش در قبرستانها میل بیشتری دارم تا در جاهای دیگر. بوی نعشها که از زیر علف و خاک و برگ به خوبی میشنوم برایم نامطبوع نیست. شاید یک خرده زیادی شیرین و یک خرده سمج باشد اما راستی که چقدر از بوی زندگان، بوی زیربغل، بوی پا، بوی ماتحت، بوی قلفهٔ پلاسیده و بوی تخمک بارور نشده بهتر است، و هنگامی که بقایایِ پدرِ من بر آن افزوده شود، هرقدر هم ناچیز باشد، کمتر پیش میآید که اشک به چشمم نیاید. زندگان هرقدر هم خود را بشویند، هرقدر هم به خود عطر بزنند باز هم بوی گند میدهند.
آری، هروقت ناگزیر باید به گشت و گذار رفت، قبرستانها را به من واگذارید و شما خود به صحرا و باغ بروید.
من ساندویچ و موزِ خود را وقتی که روی قبری نشسته باشم با اشتهای بیشتری میخورم و اگر ادرار داشته باشم، که اغلب هم دارم، هرجا که بخواهم میکنم. یا دستهایم را به پشتم میگذارم و میان سنگ قبرهای عمودی و افقی و مایل پرسه میزنم و و از نوشتههای روی آنها گرتهبرداری میکنم. هیچوقت این نوشتهها برایم بیفایده نبوده است، همیشه سه چهارتایی در میان آنها آنقدر خندهدار است که ناچار با هر دو دست محکم به صلیب یا سنگ یا مجسمهٔ فرشتهٔ بالای آنها میچسبم که نیفتم.
نخستین عشق
#ساموئل_بکت
ترجمهٔ : #منوچهر_بدیعی