من ۴ تا عمو دارم
یکی از عمو ها، هم عموم هست و هم شوهر خاله ام
بعد دو سال پیش اوایل که من طرفدار سردار شده بودم، اینا اومدن خونه ما، همون روز بازی سپاهان و تراکتور بود
بعد من با خواهرم و با دختر عموم رفته بودیم توی اتاق، من براشون تعریف کردم که طرفدار سردار شدم
بعد من رفتم توی سالن، میگم که بابا سردار آزمون تصادف کرد، بعد بابام میگه میدونم
بعد عموم میگه آزمون از بس فحش بهش دادن گفته دیگه نمیام، بعد کلی پشت سرش میخنده
منم فقط خشک شده بودم سر جام
گفتم چقدر خندیدم من
بعد بابام و عموم یه زمین ب هم شریک هستند که البته هنوز تبدیل به خونه نشده، بعد بابام میگه مهدی بیا یه روز بریم سر زمینمون، بعد عموم گفت باشه.
حالا همه اینا رو گفتم
چون ۲ سال از این اتفاق میگذره و ما همچنان سر زمین نرفتیم،
شده حکایت امروز سردار، کلی از تیم های مختلف پیشنهاد داره اما همچنان در زنیت هست
حالا یه چیز جالب دیگه
اینا خیلی تنبل هستند، وقتی بهشون میگی بریم سر زمین، همشون میگن نه
مثل رئیس باشگاه زنیت