🔸من معتاد شدم، معتاد به خیالاتم. میدونی، این خیالات هستن که منو آروم میکنن و تلخی چیزایی که اسم شون رو واقعیت میداریم، از بین میبرن. راستش من تو خیالاتم چیزایی رو دارم که تو واقعیت ندارم، کسی هستم که اینجا نیستم، به چیزایی رسیدم که اینجا نمیرسم. خیالات واسه هرکسی میتونه یه مُسکن باشه، شاید یه مخدر؛ همینقدر تسکین دهنده، و همینقدر ترسناک...
🔹میگن اگر خیال رو از انسان بگیریم دیگه مسیری برای پیشرفت وجود نخواهد داشت. نمیدونم چقدر این جمله درسته یا نه ولی حتما خیال مهم بوده که اینو گفتن. هنرها هم همیشه آمیخته با خیال پردازی بودن و هستن.
🔹اگر شما هم اهل آزمون های شخصیت شناسی باشین، یکی از فاکتورهایی که غالبا دارن، تفکیک شخصیت های خیال پرداز از واقع بین و... است. ولی فارغ از اینکه خیال پرداز اسم بگیریم یا نه، همه مون تجربه های خیال پردازی رو داشتیم و داریم. جالبه که عام ترین جنبه خیالات، خیال پردازی های جنسی هستند که تحقیقات زیادی هم در این باره شده.
🔸اما این خیال پردازی ها گاهی اوقات جنبه اختلال به خودش می گیره، و مثل دیالوگ بالا، فرد بهش معتاد میشه (البته مقصود ما، متفاوت ار اختلال اسکیزوفرنی هست).
🔴حالا نظر شما چیه؟! شما چقدر خیال پرداز هستید یا خیال پردازی می کنید؟! آیا تا حالا شده برای فرار از واقعیت، برید سراغ خیالات خودتون و به چیزایی که بهش نرسیدید برسید؟! آیا اساسا خیال پردازی رو طبیعی میدونید یا یک چیز مسخره و بیهوده؟!
خوشحال میشم نظرات تون رو به اشتراک بذارید.