BERBO طبقه سوم ته راهرو مدرسمون یه کلاس بود درش خراب بود یعنی کسی که داخل بود نمی تونست بیرون بیاد باید از بیرون باز میکردی من آدم لاغری هستم رفیق صمیمی من هم مثل منه یه پسره بود هیکلش غول بود اون رو گول زدیم بردیمش داخل همون کلاسه بعد در رو بستیم خدایی نمیدونم چرا سر و صدا نمیکرد زنگ آخرم بود همه رفته بودن منو و رفیقم هم رفتیم خونه فرداش اومدم با رفیقم نشسته بودیم یه گوشه بعد همین غوله از دور دو گرفت یه لگد محکم زد دم کون رفیقم نامرد یه مشتم زد به صورتم به گوه خوردن افتاده بودیم خوب شد بچه ها بودن ما رو از زیر دستو پاهاش بیرون کشیدن به خدا تا دو ماه کبودی مشتش رو گونم بود ولی هنوز نمیدونم چجوری از اون کلاس بیرون اومد آخه هیچ کس داخل مدرسه نبود نمیدونم شاید بال در آورد از پنجره پر زدو رفت این کسشرایی که گفتم حاصل همون مشته ☺