اختصاصی طرفداری - صالح مصطفوی، مربی باشگاه استقلال در برنامه ملاقات با چهره ها میهمان دوربین طرفداری بود. او در سومین بخش گفتگوی خود در خصوص دوران حضور آندره آ استراماچونی در استقلال، دوره ای که خودش هدایت تیم را در نبود این مربی ایتالیایی بر عهده گرفت و مسائل مختلف فوتبال گفتگو کرد.
گفتگوی فرزام محمدعلیها و صالح مصطفوی را می خوانید:
یادم می آید که آنالیز بازی پیکان را آماده کرده بودم و به عمر گفتم بیایم و آن را در خانه به تو بدهم؟ عمر در جواب گفت، دوست من، امیدوارم باز هم بتوانیم همدیگر را ببینیم. من با خودم گفتم او چه می گوید. به عمر گفتم برایم توضیح بده چه شده است و گفت متاسفم نمی توانم توضیح دهم. یک روز پس از آن پیام عمر متوجه پیام هایی که استرا می رود شدم. به وریا غفوری زنگ زدم و گفتم چه اتفاقی افتاده است و او گفت خبر ندارم. سپس جواد زرینچه با من تماس گرفت و گفت استراماچونی رفته است و شما بیا تیم را قبل از بازی با پیکان تمرین بده. گفتم تمرین ساعت چند است و او گفت 5 و نیم، این در حالی بود که همان موقع که صحبت می کردیم ساعت 4 و نیم یا یک ربع مانده به 5 بود. زرینچه گفت پس چه کاری انجام دهیم؟ گفتم به وریا بگویید کارهایی که تاکنون می کرده اند را بکنند. آن ها نیز همان کار را انجام دادند. من شب به اردو رفتم و در آنجا یک بلبشو بود و هرکسی که فکرش را کنید آنجا بود. در واقع هرکس که نمی دیدید و تا قبل از آن آنجا نبود را می دیدید. با وریا صحبت کردم و گفتم برنامه تان چیست. او گفت ما می خواهیم تو تیم را تمرین دهی و ارنج کنی تا استراماچونی بازگردد. من قبول کردم ولی گفتم اگر او برگشت و گفت چرا تو این کارها را انجام داده ای چه؟ چون او مرا زیاد بازی نمی داد. آنالیزم را می دیدید و می گفت بغل زمین نگاه کن. حتی ترس این را داشت که کسی مثل من جایش را بگیرم. مثلا در جلسه ای بودیم و سباستین به من گفت که تو مدرک مربیگری داری و من نیز گفتم در کلاس A هستم. بعد آمار این را داشت که من در بازی با سپیدرود مسئول فنی بودم و روی نیمکت نشسته ام و در خصوص آن پرس و جو کرد. گفتم که در آن زمان یک اتوبوس آدم چپ کرد و تنها مرا داشتند که روی نیمکت مسئول فنی باشم. او نیز گفت اوکی. مثلا سوال هایش از من این چنینی بودند. من متوجه حساسیت ها بودم و سعی می کردم دخالتی نکنم ولی به وریا گفتم اگر برگردند، مرا بازخواست نکنند.
مگر اصلا قرار بود بازگردند؟
نمی دانم ولی گفتم که من به این آدم تعهدی دارم و قبول کرده ام که این بخش از کار را تقبل کنم. حال نمی خواهم این قدر بیشتر بگیرم چون طرف نیست. یک قصه هایی این وسط نیز وجود داشت. به من در ابتدا می گفتند آدم علیرضا منصوریان، سپس گفتند آدم کی روش و در نهایت گفتند آدم زنگا. الان هم می گویند آدم فرهاد مجیدی. من نظر بقیه برایم مهم نیست ولی دوست دارم آدمی که با او کار می کنم، بداند من آدم وفاداری هستم. یکی از بزرگترین چیزها برایم این است که استراماچونی پیش از حضور در استقلال با والتر زنگا در خصوص من صحبت کرده بود که زنگا در پاسخ گفته بود او وفادارترین فرد در ایران است که می شناسم. به او گفته بود تو کلیدهای باشگاه را می توانی به صالح بدهی و شب بروی و راحت بخوابی. پس در آن زمان که وریا با من در خصوص گرفتن مسئولیت تیم صحبت کرد، یاد این افتادم که اکنون کلیدهای باشگاه دست من بوده و استراماچونی باید راحت بخوابد.
استقلال شاید تنها باشگاه دنیا باشد که سه بازی با اپل واچ هدایت شده است.
نه این گونه نیست. بازی با پیکان را من ارنج کردم. وریا به من گفت من بازیکن و تو مربی هستی. ارنج کن و هرکس حرفی زد من پشت تو می ایستم. البته آقای خلیل زاده نیز همین صحبت را کرد و گفت هرطور که دوست داری ارنج کن. خلاصه که من ارنج کردم و در برابر پیکان، مرتضی تبریزی را روی نیمکت گذاشتم. با مرتضی صحبت کردم و گفتم نمی توانم تو را بازی دهم، زیرا جو متشنج است و اولین توپی که بیرون بزنی، به تو نیز فحاشی می کنند. اجازه بده گل اول را بزنیم و اولین تعویضم تو خواهی بود که همین کار را کردم. سپس گفتند تو روی نیمکت بنشین و من گفتم چنین کاری نمی کنم. شرایط باید مشخص شود. من بروم جای کسی روی نیمکت بنشینم که کلیددار باشگاهش هستم؟ گفتند پس چه کاری انجام دهیم. من گفتم همان هایی که روی نیمکت هستند، همان جا باشند و برای تعویض ها، پیامک می فرستم. من به یکی از اعضای تدارکات می گفتم و او نیز به آقای زرینچه انتقال می داد. این را هم بگویم که آقا جواد یک ذره حتی دخالت فنی نکرد و گفت من فقط مسئولیت سرپرستی را عهده دار هستم و تو مسئول فنی هستی. بچه های تیم حتی با هیئت مدیره صحبت کردند که صالح ارنج کند. تعویض اول مان فرشید بود ولی در تعویض دوم که میلیچ بود، من دخالتی نداشتم زیرا میلیچ می گفت پایم گرفته است که گفتم فرشید داخل بازی برود و ریگی به سمت چپ برود زیرا در آن موقع زکی پور را نداشتیم. فرشید لب خط رفت که میلیچ گفت خوب هستم. وریا کنار زمین به آقا جواد می گوید که زشت است فرشید کنار زمین آمده است و تعویض نشود. او را با آرش عوض کنیم. تعویض من نیز آرش نبود. در واقع می خواستم آن یکی فوروارد را تعویض کنم و با سیستم 5-4-1 تک فوروارده جلو بروم زیرا 2-1 جلو بودیم و شرایط بد بود و پیکان نیز فشار آورد. تعویض سوم را نیز خودم کردم. خلاصه بازی تمام شد. فردای آن روز باید ذخیره ها تمرین می کردند و تیم اصلی نیز ریکاوری می کرد. به وریا گفتم شما که خودتان ریکاوری را بلدید. او نیز گفت بله فقط یکی برایمان زمان بگیرد. واقعا تنهای تنها بودم و هیچکس نبود. به آقای مهریزی که مسئول گروه ماساژ است، گفتم که شما با بازیکنان اصلی برو و برایش زمان بگیر و من ذخیره ها را تمرین می دهم. شب به خانه برگشتم و هنوز سیم باشگاه به استراماچونی وصل نشده بود. با خودم گفتم چه کاری انجام دهم که پیش وجدان خودم راحت باشم و به استراماچونی ثابت کنم فرصت طلب نیستم. در واقع او مسئولیت مرا مشخص کرده بود. شاید قبلا راننده خلبان بودم و اکنون راننده ژیان ولی به هر حال قبول کرده ام که مسئولیتم این باشد. سپس با وریا تماس گرفتم و گفتم من هزار روز می توانم شما را تمرین دهم ولی هم از نظر فیزیکی هم از نظر ذهنی و هم از نظر اثبات حسن نیتم به استراماچونی، می خواهم به استراماچونی بگویم تمرینات قبل از بازی را بفرستد و وریا نیز گفت دمت گرم. خلاصه به یوسف زنگ زدم و گفتم به استراماچونی پیام بده. خلاصه که استراماچونی تمرینات را فرستاد. به یوسف، عمر و وریا نیز گفتم که به استراماچونی بگویند که یوسف چون در زمین بغل دست من بوده، بیاید و کنار دستم بایستد زیرا نمی توانستم تنهایی آن تمرینات را بدهم. یوسف در ابتدا نمی خواست ولی با نامه نگاری و ... آمد. خلاصه کار را شروع کردیم. من حریف ها را آنالیز می کردم و آنالیزها را به بازیکنان نشان می دادم و بر اساس آن ها یک سری تمرینات و کارها را در نظر می گرفتیم تا بازی با شاهین بوشهر رسید. کارت بازی من صادر شده بود و می توانستم روی نیمکت بنشینم ولی با استراماچونی مستقیم صحبت نکرده بودم و از طریق عمر صحبت می کردیم. من یک اشتباه در آن جا مرتکب شدم که از نظر فنی برای استقلال اشتباه بود ولی از نظر اثبات وفادارای به استراماچونی کاری درست بود. من به یوسف گفتم که روی نیمکت بنشیند و استراماچونی بازی را ببیند و به ما گرا و پیام دهد و حتی تعویض کند.
که آن ماجرای اپل واچ پیش آمد؟
بله. می گویم که اشتباه کردم.
خوب می گویید اشتباه کردید زیرا فوتبال بازی لحظه ها است. حتی می گویند تصاویر نیز دیر به دست استراماچونی می رسید.
حتی از تمرینات نیز کامل مطلع نبود. مثلا یوسف می خواست تعویضی انجام دهد و گفت استراماچونی فلان تعویض را درخواست داده است که گفتم این بازیکن خوب تمرین نکرده و اگر قرار است تعویضی نیز کنیم، فلانی باشد که خوب تمرین کرده است و کار خود را نیز کردیم. استراماچونی نیز قبول کرد تعویض را انجام دهد ولی مثلا یکی دو تعویض در بازی با ماشین سازی را اصلا من نفهیدم.
یعنی استراماچونی می گفت و یوسف انجام می داد؟
بله همین طور بود. می توانم بگویم لحظات شاد زیادی به عنوان هوادار با استقلال داشته ام مثلا گل سوم که کاوه رضایی به پرسپولیس در دربی زد یا گل دوم ارسلان در دربی اخیر یا گل چهارم که ارسلان به الریان زد و ... اما یکی از مهم ترین لحظات زندگی ورزشی ام این بود که بازی با شاهین بوشهر روی نیمکت بودم. بازی قبل آقا بهزاد رفته بود چیزی به بازیکنان بگوید که هواداران به او اعتراض کرده بودند. من در بازی با شاهین بوشهر یک نکته ای که بچه ها فراموش کرده بودند را گفتم و سریع روی نیمکت برگشتم. نیمکت های ورزشگاه آزادی به شکلی است که 10-15 متر با زمین فاصله دارند. در مسیر بازگشت نگاهم به عده زیادی به هواداران افتاد که چهره بعضی شان هنوز جلوی چشمانم است. ان ها بلند شدند که برو لب خط و تیم تنهاست و تیم را تنها نگذار. شاید در آن لحظات مزد تمامی آن ساعت ها و وقتی که از خانواده ام زده بودم را گرفتم. من بچه کوچک دارم. عشق زندگی من خانمم و دو بچه هایم هستند که وقت و زمان زیادی از آن ها زدم و بیش از 3-4 ساعت تمرین کار می کردم. بنابراین بزرگترین لحظه برایم این بود که مزد را گرفتم و هوادار نیز متوجه آن موضوع شده بود.
به دوره جدیدتر بیاییم. به نظرتان فرهاد مجیدی مربی بزرگی می شود؟
فرهاد مجیدی در دوره بدی به پست استقلال خورده است. یعنی عجیب ترین اتفاقات که ممکن است برای یک باشگاه رخ دهد، در حال اتفاق افتادن در استقلال است. این فصل برای فرهاد مجیدی بسیار مهم است. او از خیلی از مربیان ایرانی که دیده ام، بهتر کار می کند ولی در فوتبال ایران یک سری مسائل وجود دارند که فنی نیست. وقت گذاشتن و فن مربیگری داشتن به تنهایی در فوتبال ایران نتیجه نمی دهد.
اخیرا نیز دعوایی شده بود که جواد نکونام گفته بود با وقت گذاشتن در اینستاگرام نمی توان مربی شد. نمی خواهم جواب نکونام را بدهید فقط می خواهم بپرسم آیا فرهاد مجیدی وقت می گذارد؟
وقت گذاشتن بله مهم است و فرهاد نیز خیلی وقت می گذارد. درست است که مربیگری باید کنند ولی برخی چیزها زشت هستند. مثلا شما 20 دقیقه تریبون شبکه ملی را بگیرید و بعد مجری بپرسد الان ساعت 10 شب است و شما هنوز لباس فولاد را بر تن دارید. هنوز چه معنی ای می دهد؟ خوب فولاد 8-9 شب تمرین می کند. می گوییم فیک نباشیم ولی خودمان کارهای فیک می کنیم. این ها زشته هستند. من واقعا ناراحتم از اتفاقاتی که بین یک سری شخصیت های فوتبال ایران می افتد مثلا بین رحمتی و منصوریان، بین مجیدی و نکونام یا بین امیر قلعه نویی و برخی بازیکنان و ... من خودم بچه بودم فکر می کنم 10 ساله بودم که برای تیم مدرسه یا تیم منطقه مان انتخاب شده بود. لباس مان، لباس آدیداس سه خط بود که رنگ آبی آن را استقلال می پوشید. در آن زمان امیر قلعه نویی شماره 8 را می پوشید و من نیز با دعوا آن پیراهن شماره 8 را از آن خود کردم. حال این ها یک سری کارهای خوب و یک سری کارهای بد کرده اند و سر این طور مسائل به یکدیگر بپرند، خراب می شوند. حرکت اخیر مارادونا را دیدید؟ او نصف جوانان هم دوره ما را از خودش متنفر کرد. آدم هایی که عاشق او بودند و پوسترهای او را به اتاق می چسباندند. کاش یک چیز مانند تافت وجود داشت که این افراد را می چسباندیم و تغییر نمی کردند.
هواداران استقلال بیش از حد این باور را دارند که دستی پشت پرده است که تیم نتیجه نگیرد زیرا حریف یعنی پرسپولیس همیشه ثبات را داشته است.
به نظرم عدالت بین این دو تیم برقرار نشده است. نتیجه گرفتن در قالب ثبات و اطمینان ایجاد می شود یعنی ثبات در مدیریت، کار فنی و اسکلت اصلی از جنبه بازیکن که این ها هیچ کدام در استقلال ثبات نبودند. تنها کادر پزشکی استقلال ثابت بوده است و همه عوض شده اند. این چیز بدی است. اگر شفر خوب است، او را نگه داریم. یک بار جام می آورد، یک بار می رود سوم و ... اگر خوب است او را نگه دارید. می دانید چیست؟ یک نفر شفر را می آورد و سه ماه بعد از کار برکنار می شود. نفر بعدی می آید و شفر را قبول ندارد و او را از کار برکنار می کند. یعنی از بالا به پایین همه چیز دست به دست هم می دهند. من امیدوارم به آقای سعادتمند زمان دهند تا ایشان بماند و بتواند برای فصل بعد تیم خوبی ببندد. استقلال به به 3-4 بازیکن بزرگ نیاز دارد و آقای سعادتمند همچنین باید بتواند بازیکنان بزرگ تیم مانند علی کریمی، مهدی قائدی، شیخ دیاباته، وریا غفوری، حسین حسینی، روزبه چشمی و ... را حفظ کند. همچنین بتواند برای پست هایی که بازیکن بزرگ نداریم، بازیکنان در حد نام هایی که ذکر شد، جذب شوند. همان طور که گفتم استقلال آخرین قهرمانی اش در آسیا سال 1990 بوده که در آن زمان 15 ملی پوش داشته است. اگر قرار به آوردن ستاره سوم است، یک نفر 15 ملی پوش در این تیم قرار دهد.
آقا صالح، سوالی است که از شما نپرسیده باشم؟
من در مسیر شروع و رشدم از افراد زیادی مانند علیرضا منصوریان، مهرداد خانبان و ... به من کمک و اعتماد کردند ولی در این مسیر یک آدم بسیار تاثیرگذار به نام میک مک درموت داشتم که چیزهای زیادی به من آموخت و از او ممنونم.
اگر صحبت پایانی ای دارید بفرمایید.
از شما و مخاطبین رسانه طرفداری متشکرم. امیدوارم این مصاحبه برایشان جالب بوده باشد.