یوسف دانشیار، مترجم و آنالیزور آندره آ استراماچونی در استقلال مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت. دانشیار در گفتگو با سامان خدائی پیرامون حضور استراماچونی در ایران و مشکلاتی که این مربی ایتالیایی داشت، صحبت کرد. جزئیات مشکلات و اتفاقاتی که صبر مرد ایتالیایی را به سر رساند برای اولین بار در طرفداری مطرح می شود.
گفتگوی سامان خدائی و یوسف دانشیار را می خوانید و می بینید:
سلام و درود خدمت مخاطبین رسانه طرفداری. اخیرا آندره آ استراماچونی در مصاحبه اش با اسکای، از هواداران استقلال و دوران حضورش در این تیم یاد کرد. همین بهانه شد تا پرونده حضور استراماچونی را در ایران بررسی کنیم و برای این کار چه کسی بهتر از یوسف دانشیار، مترجم و فرد مورد اعتماد مربی ایتالیایی.
آقای یوسف دانشیار، خوش آمدید. این شما و این مخاطبین رسانه طرفداری.
سلام و ممنون. خوشحالم در خدمتتان هستم.
شما وقتی کار خود را در باشگاه استقلال آغاز کردید، سمت اصلی تان آنالیزو بود یا مترجم؟
راستش را بخواهید، اولین تماسی که با من گرفته شد، برای آنالیزوری بود و اصلا بحثی بابت مترجمی وجود نداشت. پس از صحبتی که انجام شد، آقای استراماچونی از من خواست که در تمرینات باشم و برای کنفرانس ها نیز گفتم نمی توانم بیایم زیرا کارم این نبود و اصلا علمش را نداشتم زیرا مترجم ها علاوه بر ترجمه، حتما تخصصی دیگر نیز دارند و این کار من نبود. مدرک مربیگری من نیز به زبان انگلیسی بود و به قول معروف ترمینولوژی فوتبال و مسائل فوتبالی را بهتر می توانستم انتقال دهم. چند مرتبه از باشگاه نیز گفتند که تو کار مترجمی را انجام بده و فکر می کنم از هفته پنجم یا ششم در کنفرانس ها حضور یافتم.
در هفته های ابتدایی باشگاه مترجم دیگری برای استراماچونی قرار داده بود. این شاعبه پیش آمد بود که باشگاه خودش مترجم را انتخاب کرده تا اگر مربی انتقادی مطرح کرد، آن ها را ترجمه نکند. این مسئله صحت دارد؟
فکر نمی کنم این گونه باشد. من نیز به باشگاه گفتم که برای آنالیزوری آمده ام ولی خوب آقای استراماچونی به من لطف و اطمینان داشت و این مسئله نیز مهم بود که ترم های فوتبالی را می دانستم. این مسئله اهمیت دارد زمانی که شخصی به کنفرانس می رود، بداند در تمرین روز گذشته و جلسات چه گذشته است که اگر مربی نکته ای می گوید، چیز جدیدی نباشد. در نهایت پس از چند هفته به صورت ناخواسته مجبور شدم برای اینکه شرایط تیم بهتر شود، این سمت را قبول کنم.
پس اجباری از سوی باشگاه وجود نداشت که شما حتما در کنفرانس حضور یابید؟
یک مدت باشگاه می گفت ولی من قبول نمی کردم. در نهایت خود استراماچونی گفت من راحت تر هستم اگر خودت به کنفرانس ها بیایی و گفت که فشاری نمی آورم و تصمیم با خودت است. من نیز دیدم ایشان با من راحت تر است، قبول کردم.
شما از هر شخصی به استراماچونی نزدیک تر بودید. می توانید بگویید نقطه شروع دلخوری های این مربی از فوتبال ایران از چه زمانی شروع شد؟
آقای استراماچونی اصلا بابت مسائل مالی از استقلال جدا نشد و این را می توانم با قاطعیت بگویم. به نظرم بزرگترین مشکلات مربوط به مسائل سخت افزاری و مدیریتی بود. بحث مدیریتی فقط مدیر عامل نبود و در هر قسمتی، چیزهای کوچکی وجود داشتند. به نظرم استراماچونی دیگر خسته شد بود که یک سری امکانات ساده و بیسیک نیز مهیا نبود و فکر می کنم عمده ترین دلیل، همین مسئله بود. استراماچونی در جلسات نیز می گفت من در المپیاکوس چند ماه پول نگرفته بودم و فکر می کنم یک سری مسائل کوچک روی هم جمع شدند و در نهایت ایشان نیز دید نمی تواند با این وضعیت کار کند.
در مصاحبه ها هم بازیکنان و هم کسانی که در باشگاه بودند، صحبت های شما را تایید می کنند ولی هیچ گاه از این نکات ریز پرده برداشته نشد و هواداران از آن ها اطلاعی ندارند. مثلا می توانید بگویید کمبود چه چیزهایی صدای استراماچونی را درآورده بود؟
چیزهای بسیار ساده ای بودند که اگر بگویم، خنده دار هستند. حتی در مورد رخت آویز اتاق مربیان سه ماه بود کاری صورت نمی گرفت. آن قدر می گفتند فردا فردا که خودشان نیز یاد گرفته بودند و به حالت جوک می گفتند هرچه می گوییم جواب می دهند tomorrow tomorrow. چندین بار نیز بابت خط کشی زمین ناراحت شده بود. می گفت اینجا کجاست، زمین گلف است یا پارک؟ او می خواست تیم را در بخش هجومی، وسط و دفاعی روز قبل از مسابقه تمرین دهد ولی می گفت نمی دانم یک سوم دفاعی دقیقا کجای چمن است. همین مسائل برای استراماچونی عجیب بودند.
پس دلیلش این نبود که کیفیت زمین تمرین پایین باشد؟
خیر. زمین تمرین کیفیت خوبی داشت. مثلا در مواقعی بارندگی می شد و زمین در دسترس نبود که استراماچونی وضعیت را درک می کرد ولی مسائل ریز دیگری وجود داشتند. مربی بدنساز مثلا از امکانات ناراضی بود. باز هم می گویم کم کم این مسائل روی هم جمع شدند و به یک باره ترکید.
اکنون خیلی ها می گویند زمانی که استراماچونی در ایران حضور داشت، همه می دانستند او ایران را ترک می کند. شما نیز این حس را داشتید؟
استراماچونی و کادر فنی اش از زندگی در ایران بسیار لذت می بردند و محبوب بودند و نتیجه می گرفتند. هیچ عقل سالمی این وضعیت را کنار نمی گذارد مگر اینکه به شکلی بریده باشد. این ها هرکجا که بوده اند، حتی باشگاه های درجه 2-3 نیز مرکز تمرینی دارند. یعنی شخص از صبح به آنجا وارد دفترش می شود و کار می کند. 3-4 زمین تمرین نیز در آن جا وجود دارد. حال این مسائل سخت افزاری فوتبال که می گویم همین است که مربی اصطلاحا Training Centre ندارد که هر روز به آن جا برود. مثلا یک روز می گویند تمرین انقلاب است یک روز می گویند تهرانسر و مربی باید دفتر خود را تغییر دهد که مثلا در تهرانسر دفتری نداشت. این مسائل برای او عجیب بود زیرا تجربه کار در ایران را نداشت.
پس این حس به شما دست نداده بود که ممکن است خسته شود و دیگر تحمل کار را نداشته باشد؟
بله می دیدم که کم کم این مسائل روی هم جمع می شوند. متاسفانه ما مرتبا می گوییم باشد، این کار را انجام خواهیم داد ولی کاری نمی کنیم و خارجی ها نیز به این مسائل عادت ندارند.
در ابتدا که قرار بود استراماچونی به ایران بیاید، می گفتند پیروز قربانی یا رحمان رضایی به عنوان دستیار کنار او بنشیند ولی گفته می شد خود استراماچونی این مسئله را نپذیرفته است زیرا فکر می کرده که آن دستیار، جای خودش را خواهد گرفت. ماجرای این چیست؟
در این خصوص خیلی صحبت نکردیم ولی می دانستم دستیار نمی خواهد زیرا هم عمر و هم سباستین را داشت. من نیز در تمرینات کمک می کردم. خود استراماچونی می گفت دیگر نیازی به دستیار ندارد و فقط به یک آنالیزور و یک کمک بدنساز نیاز داشت که آن ها نیز جذب شدند.
برسیم به آن شبی که استراماچونی از ایران رفت. مثل اینکه پس از یک مسابقه در ورزشگاه آزادی، استراماچونی چمدانش را برداشته و به سمت فرودگاه رفته است ولی اجازه خروج پیدا نکرده است. این مسئله صحت داشت؟
بله آن شب او و سباستین با یکدیگر رفته بودند.
دلیلش چه بود؟
واقعا نمی دانم. فکر می کنم ما وقفه ای داشتیم و می خواستند 2 روزه بروند و سپس بازگردند زیرا فقط خودش و لتو بودند که در فرودگاه نیز کارهای خروج شان به مشکل برخورده بود و نتوانستند بروند.
مشخص نشد که چه چیز باعث شد استراماچونی و دستیارش اجازه خروج از کشور نداشته باشند؟
فکر می کنم هنوز ویزای کاری آن ها نیامده بود و باید چند روز قبل از سفر از باشگاه درخواست می کردند تا باشگاه کار خروج شان را درست کند. شاید یکی از دلایل دلخوری اش همین مسئله نیز بود که چرا ویزای کاری این قدر باید زمان ببرد. من می خواهم فردا 2 روز به ایتالیا بروم و برگردم. بسیار نیز به خانواده اش متعهد بود. چه کسی 2 روزه به ایتالیا می رود و باز می گردد؟ و این در حالی بود که هیچ تمرینی را از دست نمی داد.
پس از بازی با شهر خودرو، استراماچونی با لباس شخصی سر تمرین آمد و از بازیکنان خداحافظی کرد و از ایران خارج شد. از چه زمانی می دانستید او قرار است در آن روز از ایران برود؟
آن روز برای خداحافظی نیامد. فکر می کنم آن روز زمین نداشتیم و زمین را آب گرفته بود. جزئیاتش دقیق خاطرم نیست. مثلا کارگران مجموعه انقلاب می گفتند پول مان را نداده اند و ما نیز زمین را کاور نکرده ایم. استراماچونی نیز سر همین مسئله دلخور بود که چرا پول این ها را نداده اند که حال زمین را آب گرفته و نمی تواند تیمش را تمرین دهد.
یعنی در آن روز هیچ خداحافظی ای در کار نبود؟
نه اصلا.
پس به قصد عدم بازگشت به ایران نرفته بود؟
بله همین طور است. حتی برایم عکس فرستاد که چمدان هایش را باز نکرده است. در آن زمان نیز خانواده اش درگیر آنفولانزا بودند که او نیز پیش آن ها رفته بود تا شرایط را آرام کند.
پس استراماچونی به شما دلیل رفتنش را استراحت گفته بود؟
در آن زمان رفت تا شرایط از جمله پرداختی و ... بهتر شود تا بتواند بازگردد.
مدیران ادعا می کنند که در آن شب به در منزل استراماچونی رفته اند ولی او در را باز نکرده است. این مسئله درست بود؟
واقعا از این مسئله اطلاع ندارم ولی بله آن شب مدیران رفتند. شنیدم که مدیران وقتی در هتل المپیک بودیم به آن جا رفتند.
پس از آن نیز نقش شما پررنگ شد. استراماچونی در حال مذاکره بود و می گفتند تیم را از طریق شما قبل از مسابقه تمرین می دهد و ترکیب می چیند و با اپل واچ هدایت می کند. ماجرای آن چه بود؟
بله. البته بازی اول نه ولی دو بازی بعدی این گونه بود. برنامه تمرینی نیز می دادند که آن ها را با آقای صالح مصطفوی، بهزاد غلامپور و ... اجرا می کردیم.
از آن روز بگویید. تا کنون پیش نیامده بود که یک مربی با اپل واچ و تکنولوژی بخواهد تیم را ارنج و هدایت کند. هواداران می دیدند در کنار زمین این اتفاقات در جریان است ولی می توانید جزئیات بیشتری در اختیار مخاطبان قرار دهید؟
آقای استراماچونی پیگیر بود مثلا پس از تمرینات می گفت وضعیت بازیکنان، مصدومان و ... به چه شکل است. بنابراین با توجه به اینکه برنامه را خودش داده بود، در جریان کامل تمرین بود. مثلا در آن زمان نیز برای کمپ جهت تعطیلی نیم فصل و بازیکنانی که مد نظرشان است، صحبت می کردند. در واقع می خواهم بگویم برنامه او برای بازگشت به ایران بود و به همین دلیل نیز در آن زمان پیگیر تیم بود.
یعنی بازی را تماشا می کرد و سپس دستورات را می فرستاد؟
بله زنده تماشا می کرد.
از چه طریقی؟
من برای او لینک از وبسایت فرستاده بودم و از آن جا می دیدند.
گزارشات تمرین به چه شکل بود؟ صالح مصطفی به شما می گفت و شما به استراماچونی منتقل می کردید؟
من گزارش نمی دادم و خود استراماچونی می پرسید. مثلا سوال می پرسید و من پاسخ می دادم وضعیت مصدومان به چه شکل است یا شرایط بازیکنان در تمرین به چه شکل بوده است. فکر می کنم با پزشک تیم نیز در ارتباط بودند و از او اطلاعات می گرفتند.
در آن زمان عده ای از هواداران می گفتند که این ارتباط فرمالیته است و همه کارها را مربیان انجام می دهند ولی می گویند استراماچونی برنامه می چیند تا هواداران آرام شوند.
خیر درست نیست. این اولین بار است چنین چیزی را از شما می شنوم.
در زمانی که مذاکرات انجام می شد، امیدوار بودید استراماچونی به ایران بازگردد؟
امیدوار بودم ولی می دانستم انتقال آن پول کار آسانی نخواهد بود. به هر حال باشگاه تعهداتی داده بود و به نظرم تحریم ها را دست کم گرفته بود. به نظرم از ابتدا می توانستند این کار را انجام دهند ولی راه حل را پیدا نکرده بودند.
پایان بخش اول
بخش دوم تا ساعاتی دیگر منتشر می شود...