آقای بزرگواربا اجازه آقا علیرضا میخوام یه دهن شعر بخونم . اسم شعر هست «نبرد رستم با سهراب »
تو را زن دادم که نازش کنی
نه که هر روز و هرشب درازش کنی
تو را زن دادم که شادش کنی
نه که دم به دقیقه گشادش کنی
شنیده ام از خاله و دایی اش
که روزی سه بار میگایی اش
اگر بازم ببینم میکنی زنت را
منم فرو میکنم تا فیها خالدونت را
اگر یک بار دیگر کون اورا تر کنی
منم چنان میگائمت که عر عر کنی