کتاب روز و شب یوسف یک رمان کوتاه ۸۰ صفحهای از محمود دولتآبادی است. دولتآبادی میگوید زمانی که مشغول نوشتن رمان بلند و معروف خود که همان کلیدر است بوده، داستانهایی در ذهنش رژه میرفتهاند و آزارش میدادند که دلش میخواسته آنها را هم روی کاغذ بیاورد تا بلکه از آنها رهایی یابد. روز و شب یوسف یکی از همان داستانهاست. داستانی که دولتآبادی به گفته خودش، در مقطعی، بخاطر آن از نوشتن ادامه کلیدر دست کشید.
گفتنی است که رمان روز و شب یوسف بعد از سی سال، از میان دست نوشتههای دولتآبادی پیدا شد و به چاپ رسید.
خلاصه کتاب روز و شب یوسف
داستان دربارهی پسر نوجوانی به نام یوسف است که دارد مرز بلوغ را طی میکند. یوسف در خانوادهای به شدت خشک و مذهبی بزرگ شده است و محیط خانه پر از خفقان است. پدر او نمونه کامل مردسالاری است. مادر یوسف هم نمونه کامل یک زن مطیع است که دلسوزِ یوسف و خواهرش است که با وجود بیتوجهی پدر خانواده، او در ایفای نقش خود به عنوانِ یک همسر و مادرِ دلسوز هیچ چیز کم نمیگذارد.
اما داستانِ اصلی حولِ محور یوسف و درگیریهای ذهنی شخصیاش در دوره حساس بلوغ میچرخد. یوسف که هر روز باید مسافتی را در کوچه و خیابان برای رسیدن به کلاسش طی کند، دائما حضور سایهای را پشتِ سر خود، و دوشادوشش حس میکند. سایه مرد بزرگی که او را نمیببند. ولی مدام حسش میکند. و این حس او را آزار میدهد و باعث ترس و وحشتش میشود
دوستان فرصت خوندن این کتاب را از دست ندهید..