«کاپیتان کنار من نشسته است؛ برونو فرناندز در بازی فردا کاپیتان تیم ما خواهد بود». این جملات جدیدترین فرمان اوله گونار سولسشر و نقطه عطفی در تیم معاصر منچستریونایتد محسوب می شوند؛ تیمی که قرار نیست اسیر کلیشه ها شود.
طرفداری - بر کسی پوشیده نیست که منچستریونایتد پس از خداحافظی سر الکس فرگوسن از فوتبال، روزهای سخت و بعضا طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته است. روزهایی همچون درگیری ساده ژوزه مورینیو و پل پوگبا درون یک جلسه تمرینی که می توانست با مداخله یک کاپیتان مسئولیت پذیر ختم به خیر شود؛ احتمالا در آن صورت نه پوگبا دچار حواشی می شد و از فرم خوبش فاصله می گرفت، نه بازیکنان (به ادعای برخی) علیه مربی جبهه می گرفتند و حتی شاید مورینیو هم کنترل تیم را از دست نمی داد و هنوز سرمربی تیم بود.
آن روزها کاپیتان تیم آنتونیو والنسیا بود؛ بازیکنی که 14 سال در فوتبال انگلیس حضور داشت ولی هرگز به انگلیسی مسلط نشد و صرفا به خاطر سابقه خود در باشگاه و شاید تعصب بیشترش نسبت به بقیه، بازوبند کاپیتانی را به بازو می بست. اگر به مصاحبه ها و خاطرات بازیکنان منچستریونایتد از دوران حضور لوئیس فن خال نگاهی بیاندازیم، تنش های درون تیمی زیادتری وجود داشتند که احتمالا رهبرانی همچون مایکل کریک و وین رونی به عنوان کاپیتان های وقت، اجازه تبدیل شدن آن ها به یک بحران را ندادند. بنابراین نقش کاپیتان در همدلی و اتحاد تیم غیر قابل انکار است ولی در عین حال این کاپیتان باید خود فردی نمونه باشد.
زمانی که سولسشر در منچستریونایتد روی کار آمد، اشلی یانگ و کریس اسمالینگ تجربه به بازو بستن بازوبند تیم را کسب کرده بودند. همکاری والنسیا با سولسشر چندان ادامه نیافت و با سکونشین شدن او در مقاطع پایانی فصل 19-2018 به دلیل مصدومیت، این مسئولیت به یانگ رسید؛ بازیکنی که علیرغم تمامی خدمات خود به منچستریونایتد، هرگز یک رهبر فرهمند و محبوب در بین هواداران تیم نبود.
تابستان 2019 اما اولین فرصت سولسشر برای اعمال تغییرات بنیادی در منچستریونایتد محسوب می شد؛ حالا او می توانست معمار پروژه ای با عنوان «منچستریونایتد نوین» باشد که قرار بود دستمزدهای معقولانه تری به بازیکنانش پرداخت کند، استخوان بندی آن از بهترین استعدادهای بومی باشد، جوانان نیروی محرکه آن باشند و مهم تر از هر چیز، یک خرده فرهنگ صمیمانه در باشگاه شکل بگیرد. سولسشر که مربی جوانی محسوب می شد و ناگهان از مولده به نیمکت یکی از بزرگ ترین تیم های جهان رسیده بود، می دانست که سابقه او به عنوان بازیکن در اولدترافورد کمکی به او نخواهد کرد و باید خودش را دوباره به همه ثابت کند.
در این مسیر، سولسشر پس از انجام خریدهایی بر اساس اصولی که بالاتر ذکر شد، بازوبند کاپیتانی تیم را به هری مگوایر سپرد؛ کاپیتان سابق هال سیتی که کلود پوئل (سرمربی پیشین لسترسیتی) آن را رهبر آینده لسترسیتی معرفی کرده بود. اما چرا مگوایر؟ چرا داوید دخیا یا پل پوگبا نه؟ حقیقت این است که سولسشر خیلی زودتر از هواداران منچستریونایتد پوگبا را می شناخت و در آکادمی باشگاه با این بازیکن کار کرد. بی شک جدایی پوگبا از منچستریونایتد، اختلاف با مربی در دوران مورینیو و به ویژه صحبت های علنی خود او و مدیر برنامه هایش در مورد ترک اولدترافورد در سال 2019، سیگنال های مثبتی را برای یک کاپیتان مخابره نمی کردند.
از طرفی دخیا نه ویژگی های شخصیتی لازم برای کاپیتانی را داشت (هم تیمی های دخیا از او به عنوان فردی خجالتی یاد می کنند)، نه در زمان تصمیم گیری عملکرد با ثباتی درون زمین داشت و مهم تر این که، کاپیتان ایده آل سولسشر نبود. سولسشر کاپیتانی می خواست که نماینده و معرف آغاز عصر جدیدی در اولدترافورد باشد، کسی که سال های سال (به دور از تهدید به جدایی و ادا و اطوار برای تمدید قرارداد) در منچستر ماندنی باشد و در یک کلام، از خودش در رختکن تیم بزرگ تر نباشد. بدین ترتیب بود که مگوایر خیلی زودتر از حد تصورش به بازوبند کاپیتانی منچستریونایتد رسید و الهام بخش تیمش در یکی از بهترین فصول تیم در دوران پسا فرگوسن شد.
با در نظر گرفتن گفته های بالا، انتخاب برونو فرناندز به عنوان کاپیتان دوم جدید باشگاه تصمیم عجیبی به نظر نمی رسد؛ فرناندز همان طور که بارها گفته است، از کودکی به منچستریونایتد عشق می ورزید، یک بازیکن کاملا متعصب است که از فریاد زدن بر سر هم تیمی هایش هراسی ندارد، به عنوان یک رهبر شناخته می شود و مهم تر از همه طی این مدت عملکردش آنقدر خوب بوده است که حق داشته باشد کم کاری بقیه را زیر سوال ببرد. فرناندز شاید از سابقه کاپیتان های کلاسیک برخوردار در تیم جدیدش برخوردار نباشد ولی ذاتا یک رهبر است؛ جاه طلبی این بازیکن که در مصاحبه هایش در نهایت اعتماد به نفس در مورد خودش صحبت می کند، همان چیزی است که منچستریونایتد به آن نیاز دارد.
تصمیم شب گذشته سولسشر بار دیگر نشان داد که او می خواهد هویت تیمش مستقل از مربیان پیشین باشد؛ او هویت تیمش را بر مبنای بازیکنانی می سازد که «با دل و جان» برای منچستریونایتد بازی کنند و اولویت آن ها منافع اقتصادی نباشد. مشخص نیست سولسشر چند مدت دیگر روی نیمکت منچستریونایتد خواهد نشست ولی به وضوح روشن است تحولی که باشگاه پس از سر الکس فرگوسن دنبال ایجاد آن بود را در تیم پیاده کرد؛ پروژه ای که یکبار فن خال در اجرای آن شکست خورده بود ولی حالا منچستریونایتد جدیدی با امضا و اثر انگشت سولسشر ظهور کرده است...
همچنین بخوانید: