مرسدس سوسا (به اسپانیایی: Mercedes Sosa) (زاده ۹ ژوئیه ۱۹۳۵- درگذشته ۴ اکتبر ۲۰۰۹) «صدای مردم» که با نامهای سوسای سیاه یا نوای آمریکای لاتین نیز خوانده میشود، مشهورترین خوانندهٔ آرژانتین است. ترانههای بومی آمریکای جنوبی را به گوش جهانیان میرساند و «صدای بیصدایان» لقب گرفت.
یکی از دلائل شهرت و محبوبیت مرسدس سوسا اجرای ترانه زیبای گراسیاس آلا ویدا (سپاس زندگی) سروده ویولتا پارّرا هنرمند فقید شیلیایی و دوست ویکتور خارا است. ترانه مزبور را خیلیها خواندهاند، اما اجرای مرسدس سوسا آنرا ماندگار کردهاست.
اواخر سال ۱۹۷۹ وقتی مرسدس سوسا در آرژانتین ترانه گراسیاس آلا ویدا را اجرا میکرد، در میانهٔ کنسرت مأموران حکومت نظامی آرژانتین حمله کردند و با خشونت جلسه را بهم زده، تعداد زیادی را بازداشت نمودند. از آن به بعد پخش آثار مرسدس سوسا ممنوع و وی از آرژانتین تبعید شد.
مرسدس سوسا بعدها افشا نمود آن زمان از سوی جوخههای مرگ و کارگزاران حکومتی تهدید به مرگ شده بود.
او با صدای گرم و پر غم خودش رنج و درد مردم محروم را بازتاب میداد. با نظامهای دیکتاتوری، زاویه و فاصله داشت و با مبارزان راه آزادی همراهی میکرد. همه جا جانب ستمدیدگان و بومیان آمریکای لاتین را میگرفت و از همین رو وقتی درگذشت، آرژانتین عزادار شد. دیهگو مارادونا، او را الهه آزادی لقب داد و گفت یکی از بزرگان تمام دوران از نزد ما رفت. بعدها شکیرا خواننده کلمبیایی لبنانی الاصل گفت مثل مرسدس سوسا دیگر نخواهد آمد. او صدای همه کسانی بود که با استفاده از موسیقی علیه ستمگری و رنج آدمیان فریاد میزدند.
مرسدس سوسا و ویکتور خارا، ویولتا پارا، ویکتور اردیا و آلفردو زیتاروسا در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی اندیشههای ترقیخواهانه را با موسیقی و شعر درآمیختند و به این وسیله نقض حقوق بشر و آزادیهای مدنی را توسط حکومتهای سرکوبگر آمریکای لاتین به گوش جهانیان رساندند.
گراسیاس آلا ویدا یکی از زیباترین ستایشها در وصف زندگی است که با نوای موسیقی در هم آمیخته شدهاست. شادی همراه با اندوه نهفته در شعر به زیبایی و غنای آن افزودهاست.
سپاس از زندگی به خاطر اعطای چشم بصیرت، سپاس از زندگی به خاطر اعطای گوشی برای شنیدن صدای طبیعت و زندگی، سپاس از زندگی به خاطر اعطای پایی برای رفتن و راهی برای رسیدن به مقصود، سپاس از زندگی به خاطر اعطای چشمان زیبا به محبوب، سپاس از زندگی به خاطر قلبی برای بازشناختن خوبی از بدی، سپاس از زندگی برای اعطای لبخند و سرودن شعری که شعر همه مردم جهان است.
سپاس از زندگی
بخاطر تمام چیزهایی که به من بخشید
بخاطر چشمانی که با آنها سیاهی را از سفیدی تشخیص بدهم
و از بین همهی مردم
کسی که دوستش میدارم را ببینم.
سپاس از زندگی
که به من گوشهایی داد تا با تمام وسعتشان
شباهنگام و در روشنای روز
بشنوم صدای جیرجیرکها و قناریها را
بشنوم صدای چکشها و توربینها و آجرها را
بشنوم صدای طوفانها را
بشنوم صدای دلنشنینِ محبوبم را
سپاس از زندگی به خاطر تمام چیزهایی که به من بخشید
بخاطر تمامی صداها و حروف الفبا
تا با آن کلمهی «مادر» را
کلمهی «رفیق» و «برادر» را به زبان بیاورم
تا روشنایی بتابد بر مسیر روحی که عشق میورزد.
سپاس از زندگی به خاطر تمام چیزهایی که به من بخشید
سپاس از او که به پاهای خستهام توان بخشید
تا با آنها بگذرم از شهرها و ناهمواریها
تا با آنها بگذرم از درهها و کویرها
از کوهها و دشتها
تا قدم بگذارم به خیابانی که تو در آنی
بیایم خانهات
و به ایوانِ کوچکش
سپاس از زندگی به خاطر تمام چیزهایی که به من بخشید
بخاطر قلبی که گهگاه چهارستون بدنم را میلرزاند
هنگام که ثمرهی ذهن بشر را میبینم
هنگام که میبینم چه دور است راهِ خوبی از بدی
هنگام که زل میزنم به زلالِ چشمانت
سپاس از زندگی به خاطر تمام چیزهایی که به من بخشید
بخاطر خندهها و اشتیاقی که به من داد
تا با آن رنج و خوشی را بشناسم
همان چیزهایی که سرود مرا ساختهاند
که آواز تو را ساختهاند
که ترانهی زندگی هرکس دیگر را شکل دادهاند
سپاس از تو ای زندگی
سپاس از تو ای زندگی
سپاس زندگی
سپاس
|ترجمه: بابک زمانی|
منبع : ویکی پدیا