مطلب ارسالی کاربران
درباره نیکولو ماکیاولی
نیکولو ماکیاولی را میتوان پدر معنوی آنالیز و تعریف آزادی به سبک غربی دانست، او اندیشمندی اومانیسم است و سیاست را فن و دانش کسب قدرت و نگهداری آن می داند و بدین سان ماهیت قدرت طلبانه و نفسانی سیاست مدرن را آشکار میکند. او در آثار خود ماهیت استیلاجو و سلطه گرانه آزادی مدرن را نشان میدهد. برخی وی را نخستین تئوریسین مدافع امپریالیسم می دانند. ماکیاولی در آثار مهم و برجسته خود همچون شهریار، گفتارها و آزادی تاکید میکند و معتقد است که سیاستمدار جهت حفظ قدرت خود مجاز به انجام هر کاری است. در واقع ماکیاولی به عنوان پدر فلسفه سیاسی مدرن که در آثار خود، جوهر سیاست اومانیستی را بیان کرده است، آشکارا از اخلاقیات سود انگارانه دفاع میکند. ماکیاولی آگاه بود که راهی تازه می گشاید و می دانیم که در این مسیر موضوع جدیدی، مگر راه سیاست اومانیستی که ماهیت استکباری دارد، نیست و بنای علم سیاست و نظام های سیاسی غرب مدرن بر آن قرار گرفته است.
ماکیاولی در نگارش آثارش از روشی استفاده کرده است که نویسندگان و دانشمندان اومانیست دوره رنسانس آن را به کار میبردند، به طوری که نویسندگان این دوره این روش را از رومیان باستان وام گرفته بودند. یونانیان قدیم آثار خود را با بیان بزرگترین دستاوردهای نیاکان خود آغاز میکردند تا خواننده را به تقلید از آنها وادارند، این سنت با حماسههای هومری آغاز شد و سده ها ادامه یافت و حتی افلاطون این روش را که تا آن زمان مخصوص شاعران، نویسندگان و نمایشنامه نویسان بوده را استفاده کرده و وارد نوشته های فلسفی کرده است. این روش با افول یونان به روم منتقل شد و با زوال امپراطوری روم غرب و دوران قرون وسطی به فراموشی سپرده شد اما در دوران رنسانس دوباره اوج گرفت. این روش دارای چند نکته است که نویسندگان باید آنها را رعایت کنند: نوشته تاریخی باید درس های اخلاقی بدهد، پس با توجه به اصل نگارش مواد و مصالح باید به نحوی انتخاب شوند و درس های مورد نظر را با قوت و قدرت هرچه بیشتر برجسته جلوه کند. یکی دیگر از اصول اومانیست ها در تاریخنگاری این است که سودمندترین پندها زمانی به یاد میمانند که مورخ انشایی بلیغ و استادانه باشند اما مهمترین قاعده اومانیست در تاریخنگاری که از مراجع روم باستان آموخته بودند، این بود که مورخ باید خود را به بزرگترین دستاوردهای نیاکان معروف دارد. ماکیاولی که یکی از نویسندگان اومانیست بود، این قواعد را در اغلب آثارش مانند گفتارها و تاریخ فلورانس رعایت کرد. تصور اینکه ماکیاولیسم را پدیدهای ضد اخلاقی یا روش انحصار قدرت برای حاکم و تعدی به حقوق مشترک مردم بپنداریم، مساله ای گمراه کننده است، از این رو باید اذعان داشت که ماکیاولی چهره ای دورو دارد. با این وجود در نمای کلی و تنها به منظور تعیین جایگاه ماکیاولی در اندیشه سیاسی غرب، می توان قضاوت کرد که چهره وی با توجه به تعاریفی که از انسان و محیط سیاسی اش می دهد، قرون وسطایی است. اما رویکردش به جهان آینده و رمزگشایی وی از سیاست و نیز روشی که در جدایی اخلاق دینی از اخلاق سیاسی پیش روی مینهد، چهرهای نوع و مرتبط با دوره نوزایی فلورانس دارد.
آثار مهم ماکیاولی
شهریار مشهورترین اثر ماکیاولی به شمار می رود که در ۱۵۲۳ میلادی نوشته شده است. او در این اثر تفسیر و تلقی جدیدی از سیاست ارایه می دهد که منطبق با افق تفکر اومانیستی است. ماکیاولی، سیاست را به معنای فناوری فن قدرت مطرح می کند و اصلیترین وظیفه سیاستمداران را به دست آوردن قدرت و نگهداری آن می دانند، همان گونه که از تقدیم نامه آن به لورنتسومدیچی بر می آید، این کتاب را برای نزدیک شدن به خاندان مدیچی نوشته است، البته ماکیاولی این کتاب را در ابتدا برای جولیاتو مدیچی نوشت اما با مرگ او کتاب را به لورنتسو تقدیم کرد. بحث اصلی شهریار، شناخت ماهیت و قواعد نظام پادشاهی است که از ابتدا با شهریارهای موروثی آغاز میشود. او در بحث خود شهریارهای مورثی را پایدارترین شکل حکومت دانست و معتقد است که اگر شهریاری ها را برپایه راه و روش نیاکان اداره شود، اداره آنها به مراتب آسان تر از شهریارهای نوبنیاد است و حتی در صورت سقوط به راحتی قابل بازگشت است زیرا مردم آن دیار به پادشاهان خو گرفته اند اما مشکل اصلی در اداره شهریاری های نوبنیاد یا در حال گسترش است که در آن حاکمیت جدیدی در یک قلمرو تاسیس میشود زیرا پس از دستیابی همه افرادی که هنگام اشغال آن سرزمین آسیب دیده اند، دشمن شهریار خواهند شد.
هنگامی که ماکیاولی بحث درباره صفات نیک و بد شهریاران را آغاز میکنند، هشدار میدهد که اگر چه در این خصوص چیزها نوشته اند اما من می خواهم از روش های دیگران بسیار فاصله بگیرم. به اعتقاد او پیروی از اخلاق همیشه طریق عقل نیست. او صفت شهریاران را آمادگی آنها برای هر کاری که ضرورت ایجاب می کند، می داند. خواه آن کار منطبق با فضیلت یا رذیلت باشد. او میگوید: «چاره کار این است که شهریار به غایت دورو و پنهان کار بشود و بیاموزد که چگونه با حقه بازی آدمیان را گیج و سرگردان کند تا تظاهر و ریاکاری او را حقیقت بپندارند.»