ارنستو چگوارا مبارزی سرسخت و مردم گرا بود که آوازه او از آمریکای لاتین فراتر رفت و به آفریقا و آسیا نیز رسید. این شخصیت مبارز در ایران و در سال های قبل از انقلاب به عنوان نماد و الگوی مبارزه تبدیل شد و سال ها تصویرش بر روی لباس ها، قاب ها و ... خودنمایی می کرد.
اکتبر ۱۹۶۷ که ارنستو گوارا، معروف به «چه»، در جنگل های بولیوی کشته شد، دیگر برای نسل جوان اسطوره یی بود نه فقط در آمریکای لاتین که در سرتاسر دنیا، اعدامش در ۳۹ سالگی در روستای والِگرانده فقط به شهرت افسانه یی گوارا افزود. انگار قاتلان از مرده اش بیشتر از زنده اش می ترسیدند. اینها بخشی از نوشته آریل دورفمن شاعر و نویسنده شیلیایی است که نشان می دهد چگوارا همچنان به عنوان الگویی برای مردم جهان قابل احترام است.
اما دورفمن به درستی اشاره می کند که حالا قهرمانِ مُردهمان کماکان در خاطره جمعیِ مردمان زنده مانده اما نه دقیقاً آن طور که اغلبِ ما انتظارش را داشتیم. «چه» حالا بدل شده به هیبتی که همهجا هست: چهرهاش از روی لیوانهای قهوه و پوسترها زُل زده به ما، تهِ دستهکلید و لای جواهرات جرینگ جرینگ میکند، سروکلهاش وسطِ قطعههای راک و اُپراها و اجراهای هنری پیدا میشود. این تقدس یافتنِ تصویرش همراه بوده با محو شدنِ تصویرِ واقعیِ این آدم، تصویری که افسانه و اسطوره آن را فروخوردهاند.
اواخرِ دهه ۶۰ جوانها فریاد میزدند چهگوارا زنده خواهد شد ... خیابانهای سانتیاگوی شیلی جوانها این را میگفتند، سرتاسرِ امریکای لاتین لبریزِ سوگندِ مشابهی بود. فراموشش نمیکنیم!، نمیگذاریم فراموش شود!، مبارزی که سال ها با آمریکا جنگید و همه و همه به او ادای احترام می کردند و او را نماد مبارزه با غرب و سیستم استعماری اش برشمردند اما امروز عکس های با کلاه کج و ریش درهمش همه جا خودنمایی می کند تا آنجا که همان نظام سرمایه داری، تصویر او را بر روی اجناس خود زدند، برایش فیلم ساختند، در روزنامه هایشان او را جزو تاثیرگذارترین افراد قرن بیستم خواندند و برایش بازی های ویدئویی و کامپیوتری تولید کردند تا او را به قهرمان بین المللی تبدیل کنند که انگار نه دشمنی داشته و نه سال ها با یک حکومت سرمایه داری مبارزه کرده است بلکه به یک آرم تجاری و دوست داشتنی تبدیل شده که سرمایه داری به خوبی از آن استفاده می کند و جملاتی زیبا از او در صفحه های مجازی و دیگر تصویرها نقش بسته است.
شروع تب و تاب چگوارا و نخستین نوشته از مرگش در ایران
در سال هایی که هنوز چریک ها به پاسگاه ها سیاهکل حمله نکرده بودند و تب مبارزه های مسلحانه آرام آرام در حال شروع شدن بود، مطلبی افشاگرانه و ضد آمریکایی درباره کشته شدن چگوارا در ایران منتشر شد، نوشته یی از میشل بوسکه در نوول ابزرواتور که ۲ ماه بعد از اعلام خبر کشته شدن او با عنوان قاتلین ارنستو چه گوارا به وسیله هوشنگ کاووسی در آذر ۱۳۴۶ خورشیدی در مجله نگین منتشر شد. در این مطلب در مورد کشته شدن چگوارا گفته هایی از موسی ابراهام و خوزه مارتی نزکاسو پزشک هایی که جسد او را مورد آزمایش قرار دادند، آمده بود اما این شماره مجله توقیف و بسیاری از نسخه های آن جمع آوری شد اما اینگونه برخوردهای شدید هم نتوانست از تب و تابی که می رفت ایران را فرا بگیرد، جلوگیری کند زیرا چند سال بعد چگوارا به الگوی مبارزه با حکومت پهلوی تبدیل شد و شمار زیادی از فعالان و گروه های سیاسی مخالف به او علاقمند شدند و به الگویی برای نسل آنها تبدیل شده بود. در آن سال ها در دانشگاه ها همه چگوارا را می شناختند و می خواستند که از او بیاموزند. در همین زمان هنگامی که زمان سازمان های چپگرای ایران، به دلیل وابستگی به شوروی دچار مشکل بودند، چه گوارا به عنوان سرمشق یک حرکت مستقل برای مبارزان به حساب می آمد و هنگامی که کشته شد در ایران برای او مراسم گرفته شد.
چگوارا تنها الهام بخش مبارزان انقلابی نبوده بلکه در سال های گذشته دستمایه یی برای هنرمندان نیز شده است. در همین خصوص ۲ فیلم مستند چه گوارا و خداحافظ ارنستو به وسیله پویان شاهرخی ساخته شد.
شب خوش