داستان قلیچ
بهترین فوتبالیست تاریخ ایران
قسمت هفتم، روایت هشتم
گل قلیچ به اسرائیل، تمام ایران را با فوتبال آشتی داده.
خاطرهی آیتالله خامنهای از آن گل را از [اینجا] تماشا کنید.
قلیچ، بعد از دستگیری در سال 1350، تحت نظر ساواک قرار میگیرد:
"مامورین امنیت میگفتند این بابا فکر کرده چون ستاره است، هر کاری میتونه بکنه و راست راست بچرخه..."
|
بیوطن. خائن. فوتبالیست. تیم ملی، در کورهراه مقدماتی جام جهانی1974. عبور از عربها و چشمبادامیها. قارهی پهناور، برای ایران کوچک شده. رقیب اصلی آنسوی اقیانوس است. سفر به سیدنی برای جدال با استرالیا. تیم بیاتی، اسیر ترفندهای رازیک میشود. شکست 3گله در سیدنی در رسانههای ایرانی، یک مقصر دارد. مدافع تیم، پرویز قلیچخانی.
من اونروز به محمود گفتم من را بگذار فوروارد. گفت باید دفاع قوی باشد و تو باید هافبک دفاعی بازی کنی. این باعث شد فشار دفاع آنها بیشتر شود. اگر من با کلانی فوروارد بازی میکردم، مشغولشان میکردیم. همین باعث شد گوشهای دفاع استرالیا از چپ و راست روی دروازهی ما توپ ارسال میکردند که روی بازی همهی ما تاثیر گذاشت. بعدتر تفسیر آقای روشنزاده را شنیدم که گفته بود گلها تقصیر من بوده. اشکالی نداره، من بازی هم زیاد کردم، ولی یکی از دلایل خوردن آن 3 گل همین بود. ولی در تهران وقتی فوروارد بودم....در تهران به زمین رفتم تا خودم را به آنهایی که میگفتند پرویز به مملکت خیانت کرده و ساواک کسی را بیخود دستگیر نمیکند ثابت کنم.
قلیچ، در استادیم نونوار آریامهر، میشود همان پرویز دردانه. بهترین بازیکن فوتبال ایران. بهترین بازیکن آسیا. بازیکن دفاعی تیم در سیدنی، حالا وسط خط حمله ایستاده. کنار مظلومی و عادلخانی.

بازی، طوفانیاست. عشق فوتبالهای امجدیهی کوچک، حالا استادیوم یکصدهزارنفری را روی سرشان گذاشتند. پروین زیرک، پنالتی میگیرد. مظلومی، پنالتیزن اول ماست. پروین هم نفر دوم. اما توپ را میدهند به کاپیتان. قلیچ، دروازهبان استرالیا را فریب میدهد. 1-0. نیمساعت. پاس مظلومی با سر. کاپیتان پرویز، پشت محوطهی جریمهی استرالیاییها. بشوت... کسی باورش نمیشود. بازهم شوت پرویز قلیچخانی. اسراییل و حالا استرالیا. سردار قلیچ. پرویز کبیر. یکی دیگر میخواهیم تا رسیدن به جامجهانی 1974. تا لحظهی ملاقات سردار و قیصر ژرمنها.

یک ساعت باقی مانده. 50، 40، نیمساعت... ضربات مظلومی ناباورانه هدر میرود. صربهی قلیچ. تلاش پروین. 10دقیقهی پایانی، ناباورانه طی میشود. بدنهای خسته، نای دویدن ندارند. آرزوی تماشای یکی از شوتهای سردار قلیچ در استادیوم شیک المپیکاشتادیون مونیخ، پرپر میشود.
سه ماه بعد در تهران، سیمای تیمملی تغییر میکند. ایران نو. لباس سفید بر تن تیم فرانک اوفارل. قهرمانان فوتبال بازیهای آسیایی تهران 1353 برابر اسراییل. پرویز با شمایلی نو در زمین حاضر میشود. صورتی اصلاح نشده و آغاز دورانی تاره در تیم دارایی.
ادامه دارد
قسمت صفر/ آغاز و پایان
قسمت 1- کشتیِ فوتبال، تختیِ پرویز
قسمت 2- صابونش به تنت میخوره
قسمت 3- این است فوتبال
قسمت 4- با اره بریدند
قسمت 5- هم قرمز و هم آبی، نه تاجی و نه پرسپولیسی
قسمت 6- بالاخره به تور افتادی
