مطلب ارسالی کاربران
برای علی انصاریان و دیگر افراد،واژه ای که بسیار به گوش ما خورده است
واژه ای که خیلی راحت به گوش ما می خورد و هر گوشه و کنار می توان آن را دید. واژه ی تسلیت. واژه ای که درونش هزاران سخن است و هر کدام مبحثی جدا. ولی اولین مفهومی که به ذهن ما می رسد مفهوم مرگ است. یعنی کسی که امروز بود دیگر نیست. این روز ها اینواژه بیشتر از هر زمان دیگه ای شنیده می شود،از مرگ همسایه کناری تا مرگ بزرگان فوتبال، از مارادونا و روسی تا میناوند و انصاریان همه و همه ما را ترک کردند و سهم ما شد تسلیت ها. هواپیمای اوکراینی را با موشک زدند و ما فقط توانستیم تسلیت بگوییم،دختر آبی در آتش سوخت و ما تسلیت گفتیم،زلزله خانه را بر سر مردم کرمانشاه خراب کرد و ما توانستیم تسلیت بگوئیم، سیل همه جا را با آب و گل تسخیر کرد و ما توانستیم تسلیت بگوئیم،تسلیت واژه ی جداناپذیر زندگی ما شده.میناوند مرد و ما تسلیت گفتیم و برای انصاریان هم میگوییم. فردی در خیابان بخاطر مقداری پول و شاید تلفنهمراهش با ضربه ی چاقو جان میبازد و هنوز هم افراد میتوانند تسلیت بگویند،مردی خودش را بخاطر بیکاری و فقر دار میزند و سهم ما تسلیت است. تسلیت واژه ای است که شاید فقط چندکلمه باشد ولی وقتی که به زبان بیاید همه را متاثر می کند. از مرگ کولبر ها و سرباز ها در لب مرز تا مرگ بزرگان فوتبال در بیمارستان ها، از کودکانکاری که مثل داستاندخترک کبریت فروش در خیابان ها جان می دهند تا مردی که بخاطر بیکاری و شکست های پی در پی از طناب آویزان به سقف تاب می خورد،سهم همه ی این ها فقط تسلیت هاست و شاید همکسی یادش نمی آید کهروزی آنها انسان هایی بودند که پر از عشق و امید بودند و سختی روزگار همه چیز را از آنها گرفت،این ها همه درد هایی است که در زیر پوست جامعه پنهان شده و امان از روزی که این پوست شکافته شود. این سختی های روزگار چیز هایی است که باز هم زیر پوست جامعه پنهان شده واز فشار های روانی خانواده ها تا فقر و شکست های پیدر پی را در بر میگیرد. ملامت کردن مردم فقط دردی خواهد بود بر درد هایشان و خیلی چیز های دیگر. یکیاز اینها عاملی است به نام اختلاف طبقاتی. فکر کنید شما از ساعت ۷ صبح تا ساعت ۹ شب در کارخانه کار میکنید و بعد کهشب ها به خانه بر می گردید ببینید پسرکیبا سال ها سنکمتربا ثروت پدری از زندگی لذت میبردو سهم شما فقط حسرت است.پسرکیبا خودروهای چندمیلیاردی پدر عکسمی گیرد و شما در تلاش برای خرید یکپراید کارکرده هستید. این ها شما را نا امید نمی کند؟ این فاصله ها افراد زیادی را در هم می شکند.هنگامی کهدر جنوب شهر خانواده ای در سطل های آشغال به دنبال غذا یا چیزی برای فروش میگردند، در شمال شهر فردی برای حیوان خانگی خودش چندمیلیونتومان غذا خریداری میکند. این ها برای خانواده ای که در سطل آشغالبه دنبال غذا هستند فقط نوید یک ناامیدی بزرگاست. این فقط مقوله ای از این همه شکست و ناامیدی بود که کسی برای رفع آنها سینه سپرنمی کند. مثل دیالوگیدر فیلم V for vendetta که میگفت:این کشور بیشتر از اینکه به ساختمان نیاز داشته باشد به امید نیاز دارد، این کشور بیشتر از هر چیز دیگری به امید نیاز دارد. وقتی خبر تسلیت فردی که تا دیروز برای شما دست تکان می داد و با شما در مورد رویا های آینده صحبت می کرد بر سر در خانه ها چسبانده می شود، وقتی که شبکه های اجتماعی پر از پیامهای تسلیت افراد مختلف برای فردی می شود، تسلیت واژه ای می شود بی ارزش. از سقوط هواپیمای اوکراینی تا مرگ غریبانه ی دکتر ها و پرستار هایی که شاید هیچ وقت نامشان به گوش کسی نخورد،از انفجار پلاسکو و مرگ توام با شجاعت آتش نشانان تا واژگون شدن اتوبوس دانش آموزان، همه و همه با تسلیت ها آرام آرام از ذهن مردم کنار می رود تا روزی که خبر تسلیت خودشون به گوش دیگران برسد.