بازی های خاصی وجود دارد که من آرزو می کنم فقط ثانیه ثانیه های آن را دوباره زنده کنم.
بعضی از افراد به شما خواهند گفت که آنها با خوشحالی هر شب مثل استانبول یا مادرید را دوباره زنده می کنند ، اما من فکر می کنم این افراد دروغگو هستند. آنها دروغگو هستند زیرا این بازیها سالها زندگی ما را از بین برد.
نیمه اول در استانبول مجموعه ای از کارخانه های آب را در خانه من به راه انداخت که آنقدر قوی بود که ما می توانستیم آب و هوای ما را بریزیم. نیمه دوم در مادرید بیشتر شامل نیل اتکینسون بود که در فواصل 5 دقیقه ای همه ما را می شمرد تا آرام باشد (اسپویلر: نشد).
قسمت هایی از آن بازی ها وجود داشت که کاملاً آزار دهنده بودند. آیا این همه قسمت بازی است؟ بله ، تا حدی اما آیا می خواهم آن ثانیه های خاص را دوباره زنده کنم؟ نه واقعاً ، حتی با توجه به میزان پرداخت زیاد آن.
بازی هایی که زودتر دوستشان دارم بازی هایی هستند که سهام بالایی دارند و در نهایت سرخ ها به پیروزی می رسند. وقتی آنفیلد زود به موقعیت مناسب رسید و بچه های داخل زمین هم همین کار را کردند.

تحت سرپرستی یورگن کلوپ ، بازی های زیادی از این دست برای انتخاب وجود دارد. انصافاً ما خراب شده ایم. اما تعداد کمی از آنها پایه های اول ناک اوت در مسابقات اروپایی بودند و معمولاً پایه های دوم بسیار محکم و سخت تری دنبال می شدند.
بنابراین هنگام انتخاب بازی من در فصل 16-2015 ، یک مثال وجود داشت که مستقیماً به ذهن خطور می کرد. یک بازی و یک عصر که با خوشحالی هر ثانیه دوباره آن را دوست دارم.
5 مه 2016. لیورپول 3. ویارئال 0.
شب در آن زمان برای هواداران لیورپول که کاملاً عادی شده بود آغاز شد. من شخصاً احساس می کنم که استقبال از اتوبوس از آن فصل به میزان فزاینده ای تازگی خود را از دست داده است - تا حدی که اتفاق کاملاً منظمی شده است.
در این مرحله ، مدتی بود که ما دلیل آن را نداشتیم تا قبل از شروع یک مهمانی را در خیابان برگزار کنیم. و استقبال مربیان قبل از این بازی مانند یک مهمانی بود.
هواداران با صدها نفر ، احتمالاً هزاران نفر تا آنجا که من می دیدم ، هجوم آوردند تا در اتوبوس مخالف ویترایول پرتاب کنند و حمایت ما از قهرمانان ما را قبل از اینکه وارد جنگ شوند ، نشان دهند.
من در کنار پدرم ، برادر و چند نفر از همسرانمان در گوشه جاده آنفیلد ایستاده بودیم ، درست روبروی جاده فرعی از داربست ، همه درهای آن با پرچم ها و پیرو خود بالا رفته بودند.
پیرو دیوانه بود. خیلی چیزها بود من دوست دارم که یک عکس هوایی از آن قسمت در شمال لیورپول را ببینم که در ابر دود قرمز ناپدید می شود.
این پیش غذای عالی برای قرار گرفتن در داخل زمین بود.

مسابقه اول یک امر ناامیدکننده بود. یادم می آید اریک بیلی از پوستش بازی می کرد ، اما بعد از آن او قبل از بازی برگشت مصدوم شد. من فکر کردم که این می تواند یک پیشرفت بزرگ برای بازگشت به خانه باشد ، اما صادقانه بگویم فکر نمی کنم که در نهایت این مسئله خیلی مهم باشد.
هر گوشه ورزشگاه پر از صدا بود. این واقعاً یکی از پر سر و صداترین اجرای آهنگ You'll Never Walk Alone بود که من از زمان رفتن به این بازی شنیده ام. از آنجا که حکم دادگاه هیلزبورو حکایت از کشته شدن غیرقانونی 96 هواداری داشت که به حکم دادرسی هیلزبورو حکمفرما بود ، این مسابقه مورد توجه قرار گرفت.
لیورپول کاملاً از تله ها پرواز کرد. و آنها فقط مرتباً می آمدند و می آمدند. دانیل استوریج و روبرتو فیرمینو به نوعی با هم ترکیب شدند که شما آرزو می کنید آنها بتوانند در طول مدت حضور در این باشگاه تعداد بیشتری داشته باشند. کشیدن پیراهن های زرد به همه جای گاف.
و سپس بابی روبرتو سولدادو را برای Echo فرستاد.
این یکی از شبهایی بود که شعار "لیورپول ، عصبانی کردن" را تجسم می بخشید. یک شب نشان دادن راه رفتن به خانه. آنها خسته بودند و احتمالاً می خواستند به رختخواب بروند. زیرا آنها در مقایسه با ماشین قرمز کلوپ فقط نیمی از تیم فوتبال بودند.
بدیهی است که قرار نبود در آن فصل برای قرمزها در لیگ اروپا باشد ، اما من هرگز فرار از مسابقات را فراموش نمی کنم. این بیانیه لیورپول به بقیه اروپا بود.
بله ، ما قبلاً همه آن را فتح کرده بودیم. اما این فقط نشان داد که ما هرگز متوقف نخواهیم شد.