تحلیل بازی استیون جرارد
صحبت در مورد تاریخچه لیورپول FC بدون اختصاص زمان کافی به استیون جرارد غیرممکن است. او از روزهای شکوه دهه 1970 و 1980 نمادین ترین بازیکن برای پوشیدن لباس لیورپول است و به تعریف دوره ای از فوتبال کمک کرد که دارای دو پیروزی شگفت انگیز باشد (سه قهرمانی جام در 2001 ، 2005 لیگ قهرمانان ، 2006 جام حذفی) و heartbreak (لیگ قهرمانان 2007 ، نایب قهرمان لیگ برتر در سال 2002 ، 2009 و 2014). او به ایجاد نسل جدیدی از هواداران لیورپول کمک کرد و با توجه به ریشه های محلی خود ، او تقریباً به تنهایی بار تلاش برای بازگشت لیورپول را به اوج خود در کشور تحمل کرد.
آخرین موضع جرارد از بسیاری جهات ، آن فصل به یادماندنی 2013–14 بود ، بهترین فرصت وی برای کسب عنوان PL با آن تکرار الکتریکی اما در نهایت نقص لیورپول که تقریباً با عبور از مشکلات دفاعی خود ، لیگ را فتح کرد. این نسخه از جرارد مجبور شد خود را به عنوان یک هافبک نگهدارنده که می توانست حملات از عمق را سازماندهی کند ، ابداع کند ، که به دلیل توانایی های پاس بسیار خوب کار می کرد (به زودی به آن خواهیم رسید) ، اما مسائل دفاعی او بخشی از تعقیب لیورپول بود برای عنوان جالب بود که این بحث دائماً از سوی صاحب نظران انجام می گرفت و اظهار داشت: او مجبور است با نقش جدیدش سازگار شود تا از کاهش قدرت ورزشی و مقایسه هایی که جرارد در آن دوره از زندگی حرفه ای او و اوج او در 2000 استفاده کرد.
با توجه به آنچه این پروژه متمرکز شده است ، ایجاد نمایه از بازیکنان برجسته ای که اوج آنها در دهه 1990 و / یا 2000 اتفاق افتاده است ، سخت بود که فرصت نوشتن یک مقاله در مورد جرارد را از دست بدهم. شاید این کمی به دلیل این بود که لیورپول سرانجام خشکسالی طولانی خود را برای کسب عنوان PL به پایان رساند ، و او در این راه بخشی از دل شکستگی بود ، اما من به طور کلی او را یک شخصیت جذاب می دانم. او به وضوح از مهارت های گسترده ای برخوردار بود که در کنار ورزشکاری به او اجازه می داد در بهترین زمان خود یک نیروی طبیعت باشد. اما آیا سبک بازی او در نهایت او را محدود به بهترین عملکرد به عنوان یک کفگیر می کند که در آن او می تواند با استفاده از جرم زیاد استفاده کند و یک تیم محدود را چند قلاب بکشد ، یا می تواند مقیاس خود را افزایش دهد و حضور او با تیم ارتباط مثبت داشته باشد نتایج؟
گزارش پیشاهنگی
هر صحبت در مورد جرارد به عنوان بازیکن باید با پاس دادن او آغاز شود. از نظر بسیاری ، او یکی از پویاترین پاسورهایی است که لیگ برتر با مجموعه ای کامل از زایمان ها در کارنامه خود دیده است. این دیدگاه هنگام بررسی فیلم به شدت پابرجا بود. به طور خاص ، جرارد تقریباً در اواخر سختی پاس بود. اگر او حتی کوچکترین فرصتی را برای عبور از پنجره محکم در خانه بدست می آورد ، با کمال میل آن پاس را تلاش می کرد. در مقایسه با دیگر هافبک های دوران او که محافظه کارتر بودند و احتمالاً با کنار گذاشتن این فرصت های بالقوه ارزش خود را روی میز می گذاشتند ، جرارد به دلیل خطر پذیری اش به عنوان پاسور ، ارزش بیشتری در این زمینه به ارمغان آورد ، که با توجه به برخی از موارد مسائلی که باشگاه تحت هدایت رافا بنیتز در شکست دفاع های کم بلوک داشت.
لیست پاسهایی که جرارد می توانست ایجاد کند کاملاً متنوع بود. همانطور که قبلاً اشاره شد ، او قادر بود پاسهایی را به صورت هوایی یا زمینی در پشت خط حمله ایجاد کند. او از بسیاری جهات کودک پوستر برای پاسهای میان میدان از نظر زیبایی شناسی بود ، حتی اگر منصفانه باشد بحث کنیم که آنها واقعاً برای حمله چه ارزشی دارند. او می تواند خوانده های لازم را برای ضربه زدن به هم تیمی های بین خطوط با تحویل محکم انجام دهد. او در استفاده از چرخش بسیار بزرگ بود و در صورت لزوم با یک لمس سریع پاس می داد. همچنین ، او بسیار به استفاده از قسمت خارج پا برای ایجاد زوایای عبوری برای خودش بستگی داشت تا این واقعیت را جبران کند که وقتی دو پا بودن بزرگترین نبود (این چیزی بود که بیشتر باعث تعجب من شد بازرسی). عبور جرارد نیز در فرصت های انتقال زنده شد ،
مانند پاس خود ، جرارد به خوبی در چگونگی ایجاد یک ویرانگری با حرکت خارج از توپ خود جمع شده بود. او آگاهی کافی برای درک زمان نیاز به حرکت جانبی از داخل به سمت پهلوها را داشت تا در هنگام جمع شدن فضای میانی را باز کند. او می تواند در صورت نیاز خود را برای رسیدن به پاسهای هوایی آماده کند. ورزشکاری و زمانبندی او همچنین به این معنی بود که او تهدید می کند که به یک ثانیه پایانی برسد ، یا از وسط یا وقتی که روی بال قرار می گیرد و باید روی پرده نشانگر خود قرار گیرد.
همانطور که قبلاً گفته شد ، جرارد یک ورزشکار بسیار خوب از شمال و جنوب بود و همین امر به او اجازه می داد تا به عنوان یک وینگر برای حفظ استحکام دفاعی از وسط به کار گرفته شود ، اگرچه مجوز مهاجرت به وسط را داشت. هنگامی که برای دوئل 1v1 از کناره ها منزوی می شد ، روش اصلی او برای شکست دادن نشانگر خود از دریبل ، فشار دادن توپ به جلو و رسیدن به آن قبل از حریف بود. این دریبل زمانی کارساز بود که او در رقابت با مسابقه خود برتری داشته باشد ، اما وقتی چنین نبود ، جرارد پشتیبان زیادی برای ایجاد جدایی مطمئن روی توپ نداشت. در مقایسه با شخصی مانند کلود ماکلله که از تحرک چشمگیری برخوردار بود و بیشتر به عنوان یک ورزشکار شرق و غرب فعالیت می کرد ، جرارد می توانست با حرکات خود از نظر جانبی سفت و سخت به نظر برسد.
منطقه دیگری که حرکات رباتیک جرارد در آن محسوس بود ، نحوه عملکرد وی در فضاهای تنگ ، به ویژه توانایی چرخش با توپ بود. مطمئناً ، او قطعاً لحظات خود را داشت که می توانست با توپ به راحتی چرخش کند ، اما نسبت به سایر جنبه های بازی خود در این مورد ناسازگار بود. فقط کمبود سیالیت مانع چرخش وی نبود ، بلکه عوامل دیگری نیز بود. اسکن او نسبتاً نامنظم بود ، و هنگامی که سعی کرد قبل از دریافت توپ در مناطق اطراف خود حرکت کند ، تمایل داشت فقط از یک شانه باشد و نه از هر دو توپ. مقایسه آن با فرانک لمپارد ، کسی که جرارد در طول زندگی حرفه ای خود با او ارتباط داشته است ، و تفاوت در روش اسکن کاملاً مشهود است. جرارد همچنین تمایل به لمس سنگین هنگام دریافت توپ داشت ، که چرخاندن آن را با یک حرکت دشوار می کرد.
هیچ کس جرارد را به دلیل تیراندازی انتخابی گیج نمی کند ، زیرا او در گرفتن عکس کاملاً خجالتی بود. مطمئناً ، قطعاً لحظاتی وجود داشت که به یک ضربه از راه دور نیازی نبود و جستجوی بیشتر حریف می توانست نتیجه خیلی بیشتری داشته باشد. با این حال ، فکر می کنم دو عامل باید در نظر گرفته شود. اولین مورد این بود که سالهای نخست زندگی او در دوره ای اتفاق افتاد که انتخاب شات تقریباً به آن اولویت نبود ، همانطور که تا سال 2010 بود که دیدیم تیم ها یک تلاش مشترک برای ارزیابی مکان های شوت انجام دادند. عامل دیگر این است که به خصوص قبل از آمدن فرناندو تورس می توان گفت که لیورپول در زمان اوج جرارد لزوماً ساخته نشده است تا با اطمینان موقعیت های مناسبی را مقابل حریف ایجاد کند ، مگر اینکه از طریق انتقال اتفاق بیفتد. در عوض ، حمله آنها بیش از هزار کاهش در جهت مرگ بود ، و بسیاری از این بریدگی ها شامل عکسبرداری از راه دور بود. در این شرایط ، راحت تر می توان فهمید که چرا او عکس های 20 متری بیرون را انتخاب می کند.
حتی اگر لیورپول با این هدف ساخته شده باشد که از نظر دفاعی فوق العاده محکم باشد ، و این در نهایت به معنای جابجایی جرارد برای حفظ پایگاه محکم بود ، من هنوز هم فکر می کنم که او از نظر دفاعی ارزش خاصی را ارائه داد. او کاملاً می دانست که چه موقع باید حریف را عجله کند و سرعت مستقیم او در کنار داشتن استقامت قوی به این معنی بود که او می تواند با عجله فضای هوای خود را ببندد. این ورزشکاری همچنین در هنگام انجام اقدامات دفاعی به او کمک می کند. زمان او برای رفتن به زمین برای تکل خوب بود ، اما لزوماً نخبه نبود که گاهی اوقات او را به دردسر می انداخت. او در هنگام تماشای توپ هنگامی که می خواست از فضاهای داخلی دفاع کند ، مشکلات خود را داشت و به او کمک کرد که مدافعان عقب در اواسط اواخر دهه 2000 به اندازه حمله امروز نیستند ، این بدان معنا بود که او با تماشای توپ در حالی که در نیمه فضاها قرار گرفته است ، با پاس های سریع به جناحین ، بیش از حد مورد استفاده قرار نمی گیرد. مسئله دیگری که وجود داشت این بود که جرارد همیشه نتوانست مانع از این شود که مخالفان از او عبور کنند ، خصوصاً در فضاهای داخلی. پاهای سنگین هنگام بسته شدن و سفتی حرکت جانبی به این معنی بود که او همیشه نمی توانست زمین مستحکم را حفظ کند و هنگام دفاع از 1v1 تا حدی مانع او می شود.
تحلیل و بررسی
در ابتدای این امر ، من نسبتاً مطمئن بودم که قرار است اجاره من این باشد که استیون جرارد یک استعداد کف سازی است ، کسی که به عنوان مرکز اصلی در تیمهایی که نسبتاً از نظر حمله محدود بودند ، استفاده می شد و می توانست آنها را به یک سطح خاص برساند صلاحیت تعریف کردن از یک دفاع قوی. من همچنین نسبت به بازی او که قابلیت حمل و نقل بالایی دارد ، جایی که می تواند با سایر بازیکنان نخبه ترکیب شود ، در حالی که هنوز ارزش قابل مقایسه ای دارد ، تردید داشتم. این موضع گیری اولیه نامعقولی نبود ، زیرا دیگران در مورد جرارد این دیدگاه را داشتند. پاس او بسیار پرخطر / پاداش بالا بود ، و هنگامی که شما در این موضوع تأثیر می گیرید که لیورپول در کنار تمایل به تیراندازی جرارد به شمارنده های بهار نگاه می کند ، این تصویر شخصی است که در خانه درست است و در حال انجام سنگین وزنه برداری در تیم های مناسب و معقول اما با کیفیت بالا نیست. اگر کسی بخواهد تند عمل کند ، می تواند بگوید که وجود لیورپول را در اوج جرارد تا حد زیادی توصیف می کند ، و چرا بهترین لحظات آنها اغلب در مسابقات جام رخ می دهد ، در حالی که عوامل اختلاف در مقایسه با یک فصل 38 بازی بسیار بیشتر است.
هنوز بعد از مرور فیلم ، مطمئن نیستم که دیگر این عقیده را داشته باشم. بخشی از رزرواسیون جدید من مربوط به میزان خوب جرارد به عنوان پاسور بود و من فکر می کنم هنوز هم به تیم هایی سفر خواهم کرد که استعداد خلاقیت بهتری از آنچه لیورپول ارائه می داد داشته باشند. او بدون نیاز به تلاش برای پاسهای هالیوود ، هنوز می توانست ارزش خوبی را با پاس بدست آورد. احتمالاً بزرگترین چیزی که به قابلیت حمل او کمک می کند این است که چقدر حرکت خارج از توپ او قوی است. به سختی می توانم باور کنم که مدیران دیگر در همان دوره نیز راهی برای استفاده از نیروی جاذبه او در خارج از توپ برای ایجاد دارایی های خطرناک پیدا نمی کردند که یا به خود جرارد یا شخص دیگری ختم می شد.
اینها مواردی بود که در بحث من با کریستین جک در مورد استیون جرارد مطرح شد. این بحث جنبه های زیادی را لمس کرد ، یکی از آنها توانایی کار در کنار هم تیمی های بهتر بود. کریستیان نسبت به مقیاس پذیری خود اطمینان داشت و نکات قانع کننده ای را به نفع جرارد بیان کرد ، از جمله این موارد زیر:
"با تورس ، رابطه آنها بسیار عالی بود زیرا او بازیکنی پیدا کرد که بازی را به همان سرعتی که بازی می کرد دید و این مهم بود زیرا در این صورت ما می توانستیم بهترین های جرارد را ببینیم. می توانستیم ببینیم ، خوب این همان کاری است که او می تواند در تیمی بهتر انجام دهد. این همان کاری است که او می توانست با بازیکنان بهتر انجام دهد. این چیزی است که اگر با [وین] رونی در سطح باشگاهی بازی کند ، جایی که بتواند با رونی ارتباط برقرار کند ، می تواند اینگونه باشد. »
ما اندکی شواهد در اختیار داریم که توانایی جرارد را برای حفظ یک نقش عظیم در طرف های بسیار خوب تأیید می کند. با تشکر از مشاوره ارائه شده توسط Stats Perform ، نمودار زیر نرخ 90 دقیقه برای شوت و گل خروجی بازیکنان در لیگ برتر از فصل 2007-2007 تا 2009-2009 را نشان می دهد ، که در یک فصل فردی 500 دقیقه یا بیشتر بازی می کنند و کمک می کنند حداقل 1.50 شوت در هر 90 (شات + پاس کلیدی).
در اینجا چند نکته قابل یادآوری است ، اولین مورد این است که فصل جرارد 2007-07 نسبتاً پیاده بود. با توجه به اینکه در آن پنج فصل ، 07-06-07 احتمالاً ضعیف ترین فصل فردی بود که به نظر می رسید ، منطقی به نظر می رسد. شاید بزرگترین چیز مهم این باشد که چقدر او در دو فصل بعدی ، به ویژه در فصل 09-2008 ، خوب بود. این تصادفی نیست ، زیرا لیورپول با کسب استعدادهایی مانند خاویر ماسکرانو ، یوسی بنیاون و از همه مهمتر فرناندو تورس به آرامی صعود کرد. قبل از ورود تورس در تابستان 2007 ، جرارد هرگز مجبور نبود با کسی بازی کند که به اندازه اسپانیایی استعداد برق داشت. امثال لوئیس گارسیا ، پیتر کراوچ ، دیرک کویتبه طریقه خود مشارکت کنندگان خوبی بودند (به ویژه کویت از قابلیت کارایی چشمگیری برخوردار بود) ، اما نمی توانست پویایی را که تورس در سه فصل اول حضور داشت تکرار کند. شیمی شیمیایی این دو نفر بسیار شگفت انگیز بود و تورس تنها بازیکن لیورپول در آن دوره از 2009-09-2004 بود که با خرد و توانایی کلی جرارد برای حمله به شانه های او رقابت می کرد.
با توجه به آنچه که در مورد منچسترسیتی و لیورپول در سه سال گذشته دیده ایم ، آنها این سطح را افزایش داده اند (حداقل در حال حاضر ، هر دو باشگاه در یک نقطه متفاوت از زندگی خود قرار دارند ، این ممکن است در عرض چند سال تغییر کند) چرخه) آنچه برای داشتن یک رقیب واقعی عنوان لازم است ، زیرا شما فقط باید به لیورپول نگاه کنید که 97 امتیاز را در 2018-19 به دست آورده و همچنان در رده دوم قرار دارد. اما تکرار 30-08-2008 لیورپول واقعاً خوب بود و از برخی جهات مایه تأسف بود که در دوره ای که چلسی و منچستر یونایتد عنوان های PL را معامله می کردند بهترین فصل خود را تجربه کردند. با تقدیر از Stats Perform ، از 2005-06 تا 2008-09 ، اینجا جایی است که 2008-09
خط حمله لیورپول در بین 80 فصل انفرادی PL در آن بازه زمانی قرار دارد:
دومین بار در کل ضربات بعد از 09-08-2008 چلسی
سومین گل برای پشت سر گذاشتن 2006-07 و 2007-08 منچستر یونایتد
پنجم در شوت های درون محوطه پشت 2006-07 و 2007-08 منچستر یونایتد ، 09-08-2008 چلسی و 09-2008
انبار مهمات
اکنون ، این یک تصویر کامل نیست ، چه در سطح تیم و چه در سطح بازیکن (هرچند که من گمان می کنم با توجه به سبک بازی + استفاده از جرارد ، معیارهای دقیق تر مانند درگیری توالی شات یا شانس ثانویه ، او را در کل در یک سطح مشابه ارزیابی کرده باشند) اوج او) با این حال ، این به توانایی بالقوه جرارد اشاره دارد تا تولید خود را در کنار استعدادهای بهتر افزایش دهد و ترجمه آن را در سطح تیم انجام دهد. منصفانه است که ذکر شود حتی با وجود تعداد عالی شوت هایی که لیورپول در آن فصل به نمایش گذاشت ، آنچه که در نهایت برای آنها عنوان قهرمانی بود ، ناتوانی آنها در شکستن مداوم ضعف های ضعیف بود (طبق آمار نمایش ، لیورپول وسط بسته در PL بود 2009-09 برای درصد عکسهای گرفته شده در داخل جعبه). تأکید بر داشتن چنین ستون فقرات قوی شاید به ازای داشتن خود به خودی حمله به اندازه کافی باشد
جرارد در اصل به عنوان مهاجم دوم خارج از تورس بازی می کند.
هافبک های عریضی مانند کویت ، رایان بابل و آلبرت ریرا که برای حفظ فرم دفاعی از جناحین بالا و پایین می دوند.
یک هسته دفاعی قوی در هافبک میانی (ماسکرانو و ژابی آلونسو) و در خط دفاعی (جیمی کاراگر ، دانیل آگر ، مارتین اکرتل ، سامی هایپیچ).
بنابراین ، بعد از همه اینها ، کلاً روی استیون جرارد کجا ایستاده ام؟ من بیشتر به این عقیده توجه کرده ام که اگر لیورپول زیرساخت هایی را داشته باشد که بتواند به طور مداوم در سال 2000 این فرصت را برای او فراهم کند ، می توانست در تیم های سطح بالا نیز مقیاس خوبی داشته باشد ، که این تغییر قابل توجهی نسبت به مکانی است که من قبل از آغاز آن داشتم این تحقیق. یک احتمال بسیار واقعی وجود دارد که من از خوب بودن حمله لیورپول در 2009-2008 به دلیل تعداد ضربات شگفت انگیز آنها و کم فروشی عیب هایی که در برابر طرف های ضعیف تر نشان داده ام ، چشم پوشی می کنم (همچنین لازم به ذکر است که لیورپول در سال 2007 حتی بدتر بود- 08 از نظر درصد عکس های گرفته شده از داخل جعبه ، رتبه بندی در پنج صفحه پایین). می توان به آن نگاه کرد و منطقی گفت که مقداری از مقیاس پذیری جرارد را از بین می برد.
مقابله من این بود که وقتی او سرانجام با یک استعداد برتر حمله (تورس) همکاری کرد ، هر دو تولید خود را به طوفان های سرسام آور افزایش داد و این به موفقیت موفقیت تیمی از 2009-2009 تبدیل شد. من اعتراف می کنم که جرارد لزوماً آسان ترین بازیکن برای ساختن یک خانه داخلی مسلط نبود ، و شاید اگر 08-09 Livepool بهترین تیمی بود که می توانستید انجام دهید اگر جرارد یکی از دو بازیکن حمله کننده شما باشد آن دوران با این حال ، من فکر می کنم حرکت خارج از توپ و تطبیق پذیری پاس او فرصتی کمی بیشتر از آنچه که در طول تاریخ به او اعتبار داده شده بود را برای حملات پیشرفته به دست آورد.