کمونیسم. از دیر باز انسان هایی بوده اند که در مورد جامعه اشتراکی نوشته اند و جنبش هایی در جوامع مختلف به راه انداخته اند. از افلاطون تا مزدک ایرانی، تا رابرت اوون خیر خواه و در نهایت کارل مارکس و فردریش انگلس که به کمونیسم شکل دادند. امروزه می توان به صورت اختصاصی، کمونیسم را به مارکس و انگلس، علی الخصوص مارکس نسبت داد. چرا که این دو بودند که بزرگترین جنبش های کمونیستی تاریخ را شکل دادند.
قرن 20. عجیب ترین قرنی که انسان به خود دیده است. انسانی که به روی ماه قدم میگذارد، تلویزیون، سینما، موسیقی راک، قرنی پر از انسان های عجیب غریب و اما، جنگ! ناسیونالیسم بر ضد کمونیسم، کمونیسم بر ضد لیبرالیسم. بزرگترین جنگ ایدئولوژی ها! مارکسیسم در میان روشن فکران جوان در اکثر کشور ها قد علم کرده و جنبش هایی به راه انداخته بود. اروپای شرقی، کوبا، الجزایر، چین، ویتنام و حتی ایران. در جوامع لیبرال و غربی، کمونیسم به شکل دیگری خود را نشان داد. "ضد سرمایه داری" بودن، ویژگی اصلی کسانی است که در غرب آنها را کمونیست(یا مارکسیست) خطاب می کنند. یکی از این اشخاص، جان لنون، خواننده مشهور است.
انقلاب کمونیستی روسیه
|
جان وینستون لنون، در سال 1940 در لیورپول به دنیا آمد. مانند اکثر لیورپولی ها، پدرش ملوانی ایرلندی تبار بود که در هنگام تولدش از او دور بود. او به خاطر پدر بزرگش جان جک لنون، و به خاطر وینستون چرچیل، جان وینستون لنون نامیده شد. اغلب اوقات پدرش از خانواده دور بود و برای امرار معاش آنها چک هایی را برایشان میفرستاد. این چک ها در 1944 و هنگامی که جان لنون تنها 4 سال سن داشت قطع شد. بعد 6 ماه دوری، پدر جان لنون به آغوش خانواده اش بازگشت. اما چه آغوشی؟ او در حالی به خانه بازگشته بود، که جولیا، مادر جان، از مردی دیگری باردار بود. سرنوشت لنون تلخ تر از این ها بود. جولای 1946 پدرش او را ملاقات کرد و جان کوچک را به بلکپول برد و قصد داشت که با او به نیوزیلند مهاجرت کند. اما جولیا و شریک زندگیش آنها را پیدا کردند، سپس قرار شد که لنون کوچک دست به انتخاب بزند و از بین پدر یا مادرش یکی را انتخاب کند. بنا بر روایتی او دو بار پدرش را انتخاب کرد اما هنگامی که از مادرش دور و دور تر می شد، به گریه افتاد و تصمیم گرفت که با مادرش بماند. خاله هنرمندش حضانت او را بر عهده گرفت و از آن به بعد جان لنون با او زندگی می کرد.
شرایط رشد او میتواند توجیهی بر دو نکته باشد : 1- آهنگ های سایکدلیک و عجیب غریب او مانند Strawbery Fields Forever. سایر بیتل ها به خصوص پل مک کارتنی غالبا دارای ترانه هایی با حس و حال کاملا مثبت هستند. 2-ضد سرمایه داری بودن او. اکثر کسانی که در شرایطی مشابه او زندگی می کرده اند جذب عقاید مارکسیستی شده اند. البته در این مورد باید تاثیر یوکو اونو، که از جنگ زدگان ژاپنی بود هم اشاره کرد. بعد از آشنایی با یوکو اونو بود که جان لنون به ترانه های اعتراضی و صلح طلبانه پرداخت.
به سال 1971 می رسیم. بعد از منحل شدن بیتلز، هر یک از بیتل ها کار خودشان را می کردند. در این حین جان لنون و یوکو اون آهنگ Imagine را ساختند. آهنگی که بیشتر شعر آن را یوکو اونو نوشت. در توصیف آهنگ جان لنون می گوید : ضد دین، ضد میهن پرستی، ضد رسم و رسوم، ضد سرمایه داری.
جان لنون صراحتا اعلام کرده است که آهنگ تصور کن مانیفست کمونیست است، هر چند که اظهار دارد که خودش کمونیست نیست. شاید بپرسید که مانیفست کمونیست چیست؟ مانیفست کمونیست در قرن 19 و در زمانی که انقلاب و اعتراض های کارگری سراسر اروپا را فراگرفته بود و به قول کارل مارکس شبح کمونیسم اروپا را دنبال می کرد، منتشر شد. مانیفست کمونیست شامل عقاید اجمالی و کلی فردریش انگلس و کارل مارکس است. این سند سیاسی راه و روش کمونیست ها را مشخص می کند و موضع گیری های آنها در برابر ایدئولوژی های مختلف را مشخص می کند. ممکن است سوال دیگری بپرسید؟ چرا Imagine مانیفست کمونیست در قالب شعر است؟ در ادامه پاسخ خواهیم دید.
کارگران جهان متحد شوید؛ اولین جمله ای که در مانیفست کمونیست توجه ها را جلب می کند، همین است. همین یک جمله نکات زیادی را روشن می کند. برای مثال اینکه کمونیسم مربوط به یک ملیت و یک کشور خاص نیست و جهان را خطاب می کند. یعنی یک نظریه جهان شمول است. کارل مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست بیان می کنند که مبارزه پرولتاریا(کارگران، مزد بگیران) مبارزه ملی نیست. ولی به ناچار شکل ملی به خود می گیرد. چرا که وقتی که با مسائل به صورت خرد به خرد برخورد کنیم حل کردنشان آسان تر است. دنیای اتوپیایی جان لنون هم جهانی فاقد مرز است و کشوری در آن وجود ندارد.
And the world will live as ONE
|
دین افیون توده هاست؛ شاید معروفترین جمله مارکس باشد. (البته این جمله در مانیفست کمونیست نیامده است) مارکسیست ها دین را ابزاری برای کنترل بورژوازی(طبقه حاکم) بر پرولتاریا نگاه می کنند. در مانیفست کمونیست می خوانیم : برای پرولتاریا قانون، مذهب و اخلاق چیزی نیست جز اوهام بورژوازی که منافع بورژوازی در آن نهان است. در آهنگ جان لنون هم او دنیایی را برای ما ارزو می کند که نه بهشتی داشته باشد و نه جهنمی و در نهایت نه دینی! حتی ارمان و هدف هم در دنیای او وجود ندارد.
نفی مالکیت خصوصی؛ اگر از کسی پرسیده شود که از کمونیسم چه میدانی، پاسخش نبود مالکیت شخصی است. بر خلاف ذات بشری، کارل مارکس و دار و دسته اش معتقدند که مالکیت خصوصی نباید وجود داشته، مگر برای زنده ماندن کارگر، یعنی آنقدری مالکیت داشته باشد که فقط بتواند گذران کند، نه بیشتر نه کمتر! در کمونیسم چیزی به نام پیشرفت وجود نخواهد داشت. در مانیفست کمونیست آمده است که : کمونیست ها می توانند نظریه خود را در یک عبارت خلاصه کنند؛ بر انداختن مالکیت خصوصی. در جای دیگر نوشته است : آنها(پرولتاریا) باید هر آنچه را که تاکنون مالکیت خصوصی حفظ و تامین می کرد را نابود گردانند. شاید کمتر کسی اشاره کند که ما در Imagine می شنویم که جان لنون می گوید : Imagine no possessions ،تصور کن دنیایی را که در آن مالکیت خصوصی وجود ندارد. در ادامه ندای این را سر می دهد که بیاید جهان را به اشتراک بگذاریم.
میلیونری که زن و بچه خود را رها کرد از دنیای بدون مالکیت می گوید؛ زیبا نیست؟
|