نظامی، قطران و خاقانی سه تن از شاعران بزرگ ایرانی در شمال غرب ایران بودند. همه اشعاری که از آنها بجا مانده است به زبان « پارسی » است ( هرچند دولت علیف بسیار تلاش کرد تا برای آنها دیوانهایی جعلی دست و پا کند، اما راه بجایی نبرد. برای مثال دیوان شخصی بنام « نظامی قرامانلی » را بنام نظامی گنجوی چاپ کردند که با واکنش منفی جامعه ادبی روبرو شد! )
.
حال خواننده باید این پرسش مهم را از خود بپرسد ؛ چرا زبان پارسی ؟ پاسخ با شما
.
.
نکته : برخیها ممکن است همان مغلطه همیشگی را تکرار کنند که پارسی زبان « شعر و ادب » بوده است، خوب باید هم دیوانها به زبان پارسی میبود ! این مطلب کاملا نادرست است، در همان دوره کتابهایی در زمینه ستارهشناسی، ریاضی، پزشکی، سیاست، فلسفه و انواع کتیبههای سنگی به زبان پارسی هم وجود داشته، این یعنی زبان پارسی، زبان رسمی و همگانی جامعه بوده، آنهم در سرتاسر ایرانشهر! در پستهای آینده بیشتر درباره این موضوع بحث خواهیم کرد
.
قطران تبریزی، درگذشت : پس از ۱۰۷۲م / تبریز
خاقانی شروانی، درگذشت : ۱۱۸۵م / شروان - تبریز
نظامی گنجوی، درگذشت : ۱۲۰۹م / گنجه
.
قطران تبریزی سروده:
.
این جهان بوده است دائم ملکت ساسانیان / باز سالارش خدا بر ملکت ساسان کند
نیست کس در گوهر ساسانیان چون لشکری / تا پس آن چون نیاکان، شاهی ایران کند
همچو افریدون بگیرد ملک عالم سربسر / وآنگهی تدبیر ملک خیل فرزندان کند
روم و گرجستان بفرمان منوچهر آورد / هند و ترکستان بزیر حکم نوشروان کند
او به تخت « ملک ایران » برنشیند در سطخر / کهترین فرزند خود را مهتر « ارّان » کند
.
خاقانی شروانی سروده:
.
خاقانی غریبم، در تنگنای عالم/ دارم هزار انده و انده بری ندارم
یاران چو کید قاطع بر دفع کید ایشان/ جز پهلوان ایران یاریگری ندارم
.
نظامی گنجوی سروده:
.
همه عالم تنست و ایران دل/ نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد/ دل ز تن به بود یقین باشد
زان ولایت که مهتران دارند/ بهترین جای بهتران دارند