پینکی رز،جوانکی بی دست و پا،در یک مرکز بهداشتی برای سالمندان واقع در شهر کوچکی در کالیفرنیا شروع به کار می کند.او شیفته ی میلی لامورکس می شود،یک همکار خودشیفته که دائما در حال حرف زدن است.
با وجود تفاوت های شخصیتی آشکار،میلی،پینکی را به عنوان هم اتاقی خود قبول می کند.
در نزدیکی آپارتمان او ادگار هارت و همسرش ویلی،یک زن باردار مرموز شدیدا کم حرف زندگی میکنند.
ویلی دائما در حال کشیدن نقاشی دیواری درون یک استخر است.
شخصیت میلی،سبب دوری همکاران و همسایگان از وی میشود،در این بین پینکی تنها فردی است که از شنیدن علائق و عقاید او لذت می برد.
تنش ها بین پینکی و میلی بر سر وضعیت زندگی آنها افزایش می یابد.
یک شب پس از مشاجره با پینکی،میلی آپارتمان را ترک می کند و مست با ادگار به خانه باز میگردد.
پینکی به میلی التماس می کند همسر باردار ادگار را در نظر بگیرد و با ادگار رابطه ی جنسی نداشته باشد،میلی به خاطر دخالت پینکی در زندگی شخصی اش از دستش عصبانی می شود و سرش فریاد میکشد،او پینکی را سبب موقعیت بد اجتماعی خود می داند.
پینکی بعد از دیدن رفتار میلی سخت ناراحت میشود و خود را از بالکن به پایین پرتاب میکند....
نویسنده و کارگردان:رابرت آلتمن
بازیگران:شلی دووال،سیسی اسپیسک،جنیس رول
فیلمبردار:چارلز راشر جونیور
آهنگساز:جرالد بازبی
سال تولید:۱۹۷۷
زمان:۱۲۴ دقیقه
"خطر اسپویل"
دهه ۷۰ میلادی،برای سینمای آمریکا دوران مهم و پرجذبه ای بود.
تحولات اجتماعی و هنری پی در پی و پیشرفت فزاینده ی تکنولوژی،سبب ورود کارگردانهای با استعداد و خلاق عشق سینما به هالیوود و در نتیجه دگرگونی سینمای آمریکا شد.
کارگردانهایی نظیر وودی آلن و مارتین اسکورسیزی و استیون اسپیلبرگ و برایان دی پالما و رومن پولانسکی و ویلیام فریدکین و...
که هر کدومشون رو میشد به نوعی مولف و صاحب سبک دونست.
مثلا وودی آلن به ساختن کمدی رومنسهای فلسفیش مشهور بود،رومن پولانسکی به خاطر فضای تاریک و ماتم زده ی آثارش،برایان دی پالما به خلق تریلرای نفسگیر جذاب و...
اما از بین اون همه نابغه،به نظر من فقط یک نفر،درست مثل یاسوجیرو اوزوی نازنین(از قول یک بزرگمرد)،۱۰۰% سینماش مال خودش بود.
این مرد بزرگ،کسی نیست جز یکی از قدرنادیده ترین کارگردانهای تاریخ سینما:
"رابرت آلتمن"
ضدهالیوود بانمک همیشه معترضی که اگه متفاوت ترین کارگردان تاریخ سینمای آمریکا نباشه،بدون شک خاصترین کارگردان دهه هفتاد سینمای آمریکاست.
سینمای جناب آلتمن همیشه از اتمسفر منحصر به فرد خودش بهره میبرد.
شاهکارهایی با رنگ و لعابی سرد اما با هجویه هایی گرم که هیچ مرزی رو نشکسته باقی نمیذاشت.
با شخصیتها و لوکیشنهای محدود و دوربین و روایتی به شدت سیال ...
آثارجناب آلتمن اغلب با بودجه کمی ساخته میشد و با توجه به بودجه در باکس آفیس موفق عمل میکرد،در ثانی آلتمن به دلیل سابقه طولانیش در تلویزیون کارگردانی کاربلد بود.
به همین خاطر استودیو های هالیوودی با وجود ضدهالیوودی بودن ایشون از کار کردن باهاش دست نمی کشیدن.
یقینا از تاثیر علاقه ی زائد الوصف منتقدان مشهوری همچون پائولین کیل و راجر ایبرت و رابین وود به کارهای ایشون هم نمیشه گذشت.
دهه ۷۰ دوران طلایی رابرت آلتمن بود.
به همراه الیوت گولد در پشت صحنه ی فیلم Long goodbye
شاهکارایی یکی از یکی بهتر و در ژانرهای مختلف از جمله M*A*S*H و Long Goodbye و Nashville که بعضیاشون در گیشه خوب فروختن(مخصوصا با توجه به بودجه شون)و بخش زیادی از نظر هنری تجربه ی غنی و ارزشمندی برای سینمای جهان(طبعا به دلیل فضای آثار آلتمن خصوصا سینمای آمریکا) محسوب میشدن و به شکلی شگفت انگیز دل منتقدا رو ربودن.
اگه قصد این رو داشته باشیم که مهمترین فیلم جناب آلتمن در دوران طلایی کارنامه هنریشون رو انتخاب کنیم،کار آسونی نداریم.
اگه بخوایم موفقیت تجاری رو مدنظر قرار بدیم،M*A*S*H در صدره.
اگه معیارمون موفقیت هنری باشه،Nashville بهترین گزینه است.
اما اگه معیارمون یه تجربه ی خاص و جسورانه باشه،"Three women" بدون شک اولین و آخرین گرینه است.
رویا،خیلی وقتها تونسته یه منبع الهام دست نیافتنی برای هنرمندها باشه.
خصوصا در زمینه ی سینما.
ممکنه خیلی از ما آدمهای معمولی هم کابوسهایی دیده باشیم که بعد خلاص شدن از دستش به خودمون گفته باشیم:
"اگه از رو این کابوس من فیلم میساختن چه فیلم..."
ایده ی ساخت این فیلم هم از یه کابوس آغاز شد،شبیه اون مثال معروف واسه یه دکمه کت و شلوار دوختن.
داستان از اونجایی شروع میشه که همسر آلتمن در بیمارستان تحت معالجه بوده و ایشون از این بابت بسی
احساس اضطراب داشتن.
این اضطراب به نوعی کابوسی رو ایجاد کرد که خروجیش یکی از بزرگترین فیلمهای سینمای آمریکا در دهه ۷۰ بود.
چه کابوسی؟
"رابرت آلتمن در حال کارگردانی فیلمی با بازی شلی دووال و سیسی اسپیسک در صحرا،با مضمون سرقت هویت."
ایشون اواسط کابوس بیدار میشن،جزئیاتی رو یادداشت میکنن(روی یک بالشتک)،و برای دریافت جزئیات بیشتر دوباره به خواب میرن.
بعد بیدار شدن،آلتمن میخواست حتما از رو این خواب یه فیلم بسازه.
احتمالا خودش میدونست بودجه ی فیلم حتما جور میشه.
چون فیلم موفق ایشون از نظر تجاری یعنی
M*A*S*H که توسط کمپانی فاکس قرن بیستم انتشار یافته بود،چیزی حدود ۲۷ برابر بودجه رو در گیشه به کمپانی برگردونده بود...
با اینحال خواب،خط داستانی درست و درمونی به جناب آلتمن نداده بود.
با کمک پاتریشیا رزنیک(فیلمنامه نویس) و فیلم persona از اینگمار برگمان(یکی از کارگردانهای موردعلاقه ی آقای آلتمن) موفق شد ۵۰ صفحه از فیلمنامه رو بنویسه،در حالی که در ابتدا قصد نداشت فیلمنامه رو کامل کنه.
رابرت آلتمن در کنار دختران محبوب محجوبش
شاید میخواست بخش زیادی از فیلم بداهه جلو بره.
نه کاملا اما بخش قابل توجهی از فیلم به کمک بازیگران اصلی فیلم یعنی شلی دووال و سیسی اسپیسک بداهه جلو رفت و احتمالا سهم بسزایی در کسب جایزه ی بهترین بازیگر جشنواره ی کن برای دووال و جایزه بهترین بازیگر زن از حلقه ی منتقدان نیویورک واسه اسپیسک داشت.
بداهه پردازی تا حدی بود که آلتمن نوشتن دفترچه خاطرات شخصیت میلی رو به خود دووال سپرد.
دادن آزادی عمل به بازیگرا و استفاده کردن از خلاقیت شون یکی از دلایل مهم موفقیت فیلمهای آلتمن محسوب میشه که احتمالا اینجا شاهد مهمترینشون هستیم.(با توجه به جوایز)
نباید از بازی کمرنگ اما تاثیرگذار جنیس رول هم بگذریم که به نوعی تکمیل کننده ی این مثلث دوست داشتنی و مرموز محسوب میشه.
فیلمبرداری فیلم در پالم اسپرینگز و صحرای هات اسپرینگز کالیفرنیا انجام شده.
در فضای بکری که به اتمسفر عجیب فیلم بسیار نزدیکه ولی طبعا آفتاب سوزان صحرا لحظات سختی رو واسه گروه خصوصا فیلمبردار فیلم چارلز راشر جونیور رقم زده.
با این وجود فیلمبرداری فیلم یکی از نقاط عطف فیلم محسوب میشه و خورشید نتونست لطمه ای به کار بزنه.
ازشاهکارهای جناب آلتمن تو این فیلم،میشه به واقع گرایانه ساختن کابوسهای شخصیتها اشاره کرد.
بعد از لئون مورین کشیش آقای ژان پیر ملویل،اینجا شاهد جذابترین بازسازی خوابی بودم که تو سینما دیدم.
به کمک فیلترهای جونیور،تصویر هنگام کابوس تار میشه و انگار شخصیتها در آب غوطه ورن،از طرفی ترکیب موسیقی جرارد بازبی با این فضا...نمیخوام خیلی عمیق بشم.
و صدالبته نباید کمدی سیاه خاص همیشگی آلتمن رو فراموش کرد که اینجا با بازی بامزه دووال و اسپیسک بیشتر از فیلمهای قبلی آلتمن خواستنی تر شده.
آلتمن اینجا هم به قول آقای وینسنت کنبی از نشون دادن "کیفیت زندگی آمریکایی" دست نکشیده و با شخصیت پردازی درخشان و بازی زیبای دووال در قامت(از قول ایبرت)"یک دختر مصرف گرای چیپ واقعی" یکی از قابل لمس ترین شخصیتهای فیلمهاش رو خلق کرده.
و حال قراره بریم سراغ بحث برانگیزترین وجهه فیلم یعنی مضامینش.
وقتی صحبت از رویا میشه،صحبت کردن درباره ی منطق و واقعیت احمقانه به نظر میاد.
وانگهی فیلم کاملا یه اثر سورئاله؟
نمیشه کاملا مطمئن بود،رگه هایی از درام رئالیستی هم درش دیده میشه.
چیزی که مهمه اینه که تفسیر مضامین و سرنوشت شخصیتها و حل کردن نمادهای فیلم،کار به غایت پیچیده و سختیه.
هر کس میتونه برداشت خودش رو از فیلم داشته باشه و از این نظر با یک اثر کاملا انتزاعی طرفیم.
فیلم تا خرتناق مجهول و مرموزه،تا حدی که حتی کارگردان فیلم هم میگفت نمیدونه آخر فیلم چه اتفاقی میفته.گر چه نظریه ی کوچکی داشت و معتقد بود در سکانس پایانی و زیر اون لاستیکا،باید دنبال جنازه ی ادگار بگردیم...
فرانک کازو(نویسنده) مضامین اصلی فیلم رو وسواس،اختلال هویت و اسکیزوفرنی میدونست.
کازو کاملا درست میگفت،چون فیلم موردتوجه خیلی از روانپزشک ها قرار گرفته بود.
خواهر و برادر گابرد،گلن او گابرد و کرین گابرد(هر دو روانپزشک)معتقد بودن از طریق روانکاوی و مطالعه رویاها میشه فیلم رو به بهترین وجه درک کرد.
از نظر تئوری،شخصی که خواب میبینه میتونه از شخصیتی به شخصیت دیگه ای تبدیل بشه،بنابراین سه شخصیت اصلی فیلم(دووال-اسپیسک-رول)،روان یک شخصیت واحد هستن.
در این میون میشه پینکی رو کودک،میلی زن جوان پرشور،و ویلی رو مادر دونست.
فیلم همچنین میتونه مطالعه ای ماجراجویانه در باب ماهیت شخصیت زنها باشه،و دریچه ای برای ورود به قلمرو جنون آمیز و شگفت انگیز رویاها...
گر چه یار صمیمی راجر ایبرت یعنی سیسکل معتقد بود که معنا و تفسیر نهایی فیلم با خود صاحب اثر یعنی جناب آلتمنه،ولی اگه دنبال تماشای یه فیلم مرموز و درگیر کننده هستید،سه زن رو از دست ندید،چون مجهول بودن اینجا یه امتیازه،و حرف سیسکل با احترام درست نیست،چون خود آقای آلتمن هم نفهمید...!
منابع:
فصلنامه سینما و ادبیات_شماره ۴۰
ویکی پدیا
لینک دانلود:
کیفیت ۱۰۸۰p(با حجم ۱.۸ گیگ):
http://s4.habqmymoviefilm.cf/film/99...
لینک دانلود زیرنویس:
https://subpars.xyz/subtitles/3-wome...