اختصاصی طرفداری - زنده یاد ابراهیم منصفی هنرمند، شاعر، خنیاگر و خواننده نابغه و صاحب سبک فولکلور اهل هرمزگان بود که زندگی بسیار سختی داشت و در اوج فقر و تنگدستی در 51 سالگی طی مرگی خودخواسته از دنیا رفت. ارزش کارهای فاخر، خلاقانه، خاص و کم نظیر وی پس از مرگش مشخص شد؛ کارهایی که نزد مردمان جنوب کشور حال چه هرمزگان و چه بوشهر بسیار محبوب هستند. در یکی از قطعه های ماندگار مرحوم منصفی _که شاید معروف ترین و شاخص ترین قطعه ی اجرای شده توسط وی باشد، او به نوعی زندگی و شخصیت خودش را توصیف می کند. نام این قطعه _که برای این پست انتخاب شده است_ چی چکا ست (به معنای داستان افسانه ای) ... قطعه ای که ما را به یاد یکی از بزرگ ترین مفاخر تاریخ فوتبال ایران و آسیا می اندازد: زنده یاد غلامحسین مظلومی! با توجه به اصلیت بوشهری شادروان غلامحسین مظلومی، می توانیم داستان زندگی و دستاوردهای این گلزن افسانه ای فوتبال کشورمان را چی چکای فوتبال ایران بنامیم ...
به گزارش طرفداری، وقتی برگ برگِ طلایی تاریخ فوتبال ایران را ورق می زنیم، به عینه می بینیم که آن قدر به غلامحسین مظلومی لقب داده اند که حقیقتاً نمی توانیم صرفِ یکی از این القاب را برای این بزرگمرد گلچین کنیم! فقط یک نگاه به این لقب های پرطمطراق بیاندازید: توپچی تخت جمشید، تفنگدار، بمب افکن، شاعر، فیلسوف، غلام سرطلایی، غلام آقای گل، مهاجمی که بوی گل می دهد، داغ کننده ی دروازه ها و غیره و غیره و غیره ... صحبت از کسی ست که بی اغراق جایگاهش در تاریخ فوتبال ایران، معادل جایگاه گرد مولر فقید و افسانه ای در تاریخ پرافتخار فوتبال ژرمن ها ست ... یکی از مفاخر فوتبال ایران و آسیا که عفریت سرطان درست هفت سال قبل در چنین روزی او را از ما گرفت و البته یکی از سه «خانِ» بزرگِ تاریخ باشگاه تاج یا همان استقلال تهران _در کنار ناصرخان و منصورخان ... در این یادداشت با بهره گیری از اطلاعات سایت تخت جمشید و چندین منبع دیگر، از تفنگدار، توپچی و آقای گل همیشگی جام تخت جمشید سخن خواهیم گفت ...
غلامحسین مظلومی تنگستانی در 28 دی ماه سال 1328 در آبادان به دنیا آمد. همان طور که از پسوند نام خانوادگی وی هویداست، این فرزند شایسته ی فوتبال خوزستان، اصالتی بوشهری داشته است. پدر او که یک تاجی دوآتشه بود و البته دایی اش در فوتبالیست شدن غلامحسین خان نقش به سزایی داشتند. محمود اسمعیل زاده که دایی غلامحسین بود، او را در 8-7 به کنار زمین فوتبال می بُرد تا از ساک ورزشی و وسایلش مراقبت کند. شاید همین جا بود که ضرب المثل قدیمی "حلال زاده به دایی اش می رود" معنا و مفهوم واقعی پیدا کرد، چرا که نخستین ارتباطات غلامحسین با فوتبال آن هم در طفولیت به همین شکل نُزج گرفت.
همچنین غلامحسین خان که صاحب شش برادر و دو خواهر بود در رابطه با پدر تاجی اش با همان لحن و طبع شوخ و بذله گوی جنوبی نقل می کند:
... گویی پدرم از بس فوتبال را دوست داشته تصمیم داشته از بچه هایش یک تیم فوتبال بسازد اما از بد شانسی اش دو فرزندش دختر شدند!
غلامحسین مظلومی با لباس تاج - نفر دوم از سمت راست درست بین حسن روشن و کارو حق وردیان
در جریان مصاحبه با نشریه دنیای ورزش در سال 1352، غلامحسین خان دوران کودکی خود را این چنین به زیبایی وصف می کند:
تنها 10 سال داشتم که در محافل آموزشگاهی آبادان برای خود شهرتی دست و پا کردم. در دبستان وقتی که می خواستیم بازی کنیم هنگام یارگیری سر من دعوا بود! همیشه هر کس مرا به عنوان یار می گرفت، مجبور بود دو یار به طرف مقابل ماجرا بدهد! در کلاس اول دبیرستان کاپیتان تیم دبیرستان بودم تا سال نهم که به تهران آمدم …
او که یک گلزن بالفطره بود می گوید:
همیشه مهاجم بوده ام ... در زمان نوجوانی روزی یک ساعت فقط و فقط پنالتی می زدم تا رُموز گل زدن را یاد بگیرم؛ آنقدر تمرین گلزنی کرده ام که خدا می داند ...
این جمله که فلان مهاجم در زمین بوی گل می دهد، اولین بار در فوتبال ایران توسط یک مربی خارجی پس از دیدن نوع بازی مظلومی عنوان شد و از آن پس این تشبیه در فوتبال ایران به یک اصطلاح تبدیل شد. خود او گلزنی هایش را این چنین فیلسوفانه روایت می کند:
وقتی که گل می زنم و می بینم توپ وارد دروازه شده است، احساسی عجیب و وصف ناپذیر به من دست می دهد ... این لحظه یک نوع مستی مخصوصی در تمام اعضای بدنم بوجود می آورد و به هیچ شکل نمی توانم آن را تشریح کنم و در هیچ چیز دیگری نیز نمی توانم بیابم ... واقعا که احساس عجیبی ست!
غلامحسین مظلومی نفر وسط در ردیف نشسته اول، درست بین عزت جانملکی و رضا عادلخانی
در سال 1348 تیم ملی جوانان برای نخستین بار قصد حضور در یازدهمین دوره مسابقات قهرمانی جوانان آسیا (بانکوک 1969) را دارد؛ فدراسیون فوتبال اقدام به جذب یکی از ستاره های اسبق مکتب فوتبال یوگوسلاوی سابق را می کند: زدراوکو رایکوف! در حقیقت رایکوف فقید به جهت هدایت تیم ملی بزرگسالان به ایران آمده اما از وجود وی در تیم ملی جوانان نیز بهره گرفته می شود و این مقدمه ای ست به ساختن یک نسل خارق العاده با شناسایی و جذب بهترین استعدادهای فوتبال ایران ... ستارگانی چون ناصر حجازی، حسن روشن، ابراهیم آشتیانی، مسعود مژدهی و البته غلامحسین مظلومی ...
غلامحسین خان به اتفاق تیم ملی جوانان رهسپار بانکوک می شود و در نهایت با کسب مدال برنز و مقام سوم برمی گردند. تیم ملی جوانان در اولین دیدار با 6 گل مالزی را در هم می کوبد که در این میان 2 گل را غلامحسین مظلومی به ثمر می رساند.
پس از بازگشت از بانکوک و با توجه به این که تاج آبادان به نوعی زیرمجموعه و وابسته به همنامِ تهرانی محسوب می شود، مسئولان تیم پایتخت نشین، به غلامحسین خان پیشنهاد عضویت در تاج تهران را می دهند. آن دوره برای تاج به نوعی دوره گذار است، چرا که تاجی ها در آن سال گروهی از بازیکنان پا به سن گذاشته را از ترکیب خارج کرده اند تا گروهی از بازیکنان جوان جای آن ها را بگیرند و به تدریج یک نسل جدید در این تیم شکل بگیرد ... نسلی با محوریت غلامحسین مظلومی ...
در اوایل سال 1349 تاج با درخشش مهاجم جوان و تازه وارد خود به افتخاری بزرگ دست پیدا می کند: قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا! دور نهایی سومین دوره جام باشگاه های آسیا که برای نخستین بار در ایران و در ورزشگاه امجدیه برگزار می شود، این فرصت را به "بچه های رایکوف" می دهد تا نخستین قهرمانی یک تیم ایرانی را در بالاترین سطح بازی های باشگاهی قاره کهن به دست آورند. تاج در مرحله گروهی با نمایندگانی از مالزی و لبنان هم گروه می شود و هر دو رقیب را با گلزنی های توفانی غلامحسین مظلومی از دم تیغ می گذارند. در جریان نخستین بازی تاج برابر هامنمن (هومنتمن) لبنان، مظلومی اولین گل تاریخ تاج در جام باشگاه ها و بعدتر لیگ قهرمانان آسیا را درست ده دقیقه پس از آغاز نیمه دوم به ثبت می رساند. گل غلامحسین خان گره گشاست چرا که آن دیدار را تاج 0-3 به سود خود خاتمه می دهد. در بازی بعد تاج با همین نتیجه سلانگور مالزی را سلاخی می کند؛ نکته مهم این دیدار هت تریک غلامحسین مظلومی ست! مظلومی 20 ساله (بله 20 ساله!) در دقایق 7، 15 و 54 برای تاج گلزنی می کند تا تیمش با دو پیروزی به عنوان صدرنشین مرحله گروهی مقتدرانه به مرحله نیمه پایانی راه یابد. در دیدار نیمه نهایی برابر مدان اندونزی تاج با دو گل برنده می شود و به فینال راه می یابد. گل نخست را جواد قراب می زند و گل دوم نیز باز توسط الماس جنوبیِ بیست ساله ی تاج به ثمر می رسد؛ غلامحسین مظلومی! حالا یک قاره غلامحسین مظلومی را به عنوان یک مهاجم خوف انگیز، خطرناک و خوش استیل می شناسند ...
در بازی فینال غلامحسین مظلومی به خوبی توسط مدافعان هاپوئل آنالیز و مارک شده است؛ آن ها به خوبی از نقش مؤثر این تفنگدار بلندقامت در فینالیست شدن تاج آگاهند. با تمامی این ها مظلومی باز هم برای تیمش می جنگد و از جریان بازی خارج نمی شود. بر خلاف کاپیتان علی جباری که او هم آنالیز شده و کلاً از جریان آن بازی خارج شده بود، مظلومی با فضاسازی و در موقعیت گل قرار دادن هم تیمی هایش، کار خود را به نحو احسن انجام می دهد. بهترین مثال دقیقه 12 آن بازی ست، جایی که مظلومی توپ ارسالی جباری را به زیبایی برای غلام وفاخواه یار کمکی و دیگر مهاجم تاج ساخت و وفاخواه با یک شوت دروازه هاپوئل را تهدید کرد، ولی مدافع هاپوئل داوید پریمو، توپ را از روی خط دروازه خالی برگرداند تا تیمش را نجات دهد. آن دیدار با پیروزی 1-2 تاج به پایان رسید و ستاره اول فتح شد. در پایان آن تورنمنت غلامحسین مظلومی نه تنها با پنج گل عنوان آقای گل رقابت ها را از آن خود کرد، بلکه عنوان بهترین بازیکن تورنمنت را هم به خود اختصاص داد تا تاریخسازی وی تکمیل شود.
در همان سال فدراسیون فوتبال به ریاست شادروان تیمسار مصطفی مکری، در طرحی نو مسابقه فوتبال باشگاهی را به گونه ای که کل کشور را پوشش بدهد طراحی می کند و نخستین لیگ سراسری با نام "جام منطقه ای" متولد می شود.
در مرحله نیمه نهایی تاج به مصاف پرسپولیس می رود _یکی از همان بازی های نیمه کاره ی معروف که در پایان نتیجه بازی با رأی کمیته انضباطی به نفع آبی ها ختم می شود. بدین ترتیب تاج رقیب پاس در دیدار نهایی می شود.
یکشنبه 27 دی ماه 1349 استادیوم امجدیه؛ بیست هزار نفر برای دیدن دیدار فینال باشگاه های ایران به ورزشگاه آمده اند. غلامحسین مظلومی در سومین دقیقه بازی دروازه پاس را باز می کند. علی جباری کاپیتان تاجی ها از سمت راست تا نزدیکی های نقطه کرنر نفوذ می کند و توپ را روی دروازه پاس می فرستد؛ مظلومی به هوا می پرد و توپ هم روی سر او می نشیند و دروازه پاس باز می شود. این بازی را تاج با نتیجه 1-2 می برد، تا غلامحسین مظلومی در 21 سالگی، نام خود را در تاریخ و در متن نخستین قهرمانی یک تیم در لیگ سراسری باشگاه های ایران ثبت کند.
درست یک سال بعد از فتح ستاره اول، تاج به عنوان قهرمان ایران و مدافع عنوان قهرمانی در جام باشگاه های آسیا این بار در هنگ کنگ شرکت می کند. آبی ها با کسب سه پیروزی بر نمایندگان مالزی و کرهجنوبی (دو بار) و دو شکست در تقابل با الشرطه عراق به مقام سوم آسیا بسنده می کنند. نکته مهم آن جاست که مظلومی در کنار هافبک کهنه کار تاج یعنی علیرضا حاج قاسم، با به ثمر رساندن سه گل در آن تورنمنت، بهترین گلزنان تاج لقب می گیرند. تاج آن فصل را با قهرمانی در جام باشگاه های تهران و کسب مقام سوم لیگ منطقه ای به پایان می رساند. نکته مهم آن جا ست که تاج با تفاضل سه گل برتری نسبت به رقیب قدرتمندی به نام پرسپولیس _که همان سال با اقتدار قهرمان لیگ دوم منطقه ای شد، در لیگ استانی قهرمان می شود. هشت گل غلامحسین خان در جام باشگاه های تهران، به ویژه گلی که در جریان تساوی 1-1 برابر پرسپولیس به ثمر رساند، یکی از اصلی ترین عوامل قهرمانی تاج در لیگ استانی 1350-1349 است. همچنین در سال 1350 نیز تاج از عنوان قهرمانی خود در جام باشگاه های تهران دفاع می کند؛ در شرایطی که رقیب همیشگی آن ها یعنی پرسپولیس در این جام با تیم آماتورهای خود توفیقی بدست نمی آورد، تاجی ها قهرمانی جام باشگاه های تهران را در رقابتی تنگاتنگ با عقاب در روزهای آخر مسابقات به دست می آورند. مظلومی در این دوره از مسابقات نیز سه گل حساس برای تاج به ثمر می رساند.
همان سال تاج به عنوان نماینده ایران در جام میلز هندوستان شرکت می کند که باز با درخشش غلامحسین مظلومی به مقام قهرمانی می رسد. گل های مظلومی چه در مرحله گروهی (علی الخصوص ثبت یک پوکر به یادماندنی در جریان برد 2-4 تاج برابر واسکوزی هندوستان) و چه در دیدار فینال (زدن تک گل قهرمانی تاج برابر جولیندر) عامل اصلی قهرمانی مقتدرانه تاج در هندوستان است. حتی یک سال بعدتر در جریان حضور نیمه کاره ی تاج در جام میلز هندوستان، مظلومی در جریان دو دیدار برگزار شده برای تاج هت تریک می کند و مجموعاً شش گل به ثمر می رساند.
آقای گل ابدی جام تخت جمشید
با تغییر رئیس فدراسیون فوتبال در اواسط سال 1351، وقفه ای در لیگ سراسری باشگاه های ایران ایجاد شد اما اصل برگزاری چنین مسابقاتی از بین نرفت و حتی برپایی و تشکیل لیگ دسته دوم باشگاه های ایران نیز در دستور کار قرار گرفت. فدراسیونِ رئیس جدید _کامبیز آتابای_ تغییراتی در آئیننامه لیگ سراسری ایجاد کرد و بدین ترتیب فوتبال باشگاهی و سراسری ایران با ایجاد لیگی تحت عنوان "جام تخت جمشید" پیگیری شد. نظم و انسجام شکل گرفته در جام تخت جمشید، گام بزرگ فوتبال ایران است به سمت و سوی جهانی شدن در دهه 50 شمسی و 70 میلادی. این رقابت ها تا سال 57 و انقلاب اسلامی ایران برگزار می شود؛ غلامحسین در طول ادوار این رقابت ها می درخشد ... این ستاره ی تابناک آسمان فوتبال ایران، در درخشش خود ثبات و تداومی حیرت انگیز و مثال زدنی دارد، چرا که در اکثر دوره ها یا خود به تنهایی آقای گل لیگ تخت جمشید شده و یا این که یکی از بهترین گلزنان است ... در حقیقت او همیشه در کورس آقای گلیِ جام تخت جمشید است ...
جام اول تخت جمشید که در سال 1352 برگزار شد را غلامحسین خان خوب شروع کرد و عالی تمام کرد. هر چند تاج کورس قهرمانی در لیگ را تنها با یک شکست (همان بازی شش گله معروف) برابر پرسپولیس شکست ناپذیر و رؤیایی آن زمان، به سرخپوشان واگذار کرد، منتهای مراتب غلامحسین مظلومی نه تنها بهترین بازیکن تاج در آن لیگ، بلکه بهترین مهاجم وقت ایران لقب گرفت. در این دوره یک دوئل و کورس تمام عیار میان غلامحسین مظلومی و جوان شایسته انزلی چی ها غفور جهانی وجود دارد. در نیم فصل اول مظلومی 6 بار دروازه حریفان تاج را باز می کند، اما در کورس آقای گلی 6 به 8 از غفور جهانی عقب افتاده است. در نیم فصل دوم غلامحسین خان عالی کار می کند و با به ثمر رساندن چهار گل بیشتر از آقا غفور، این کورس نفس گیر را 15 به 13 به نفع خود پایان می دهد. مظلومی در 9 بازی 9 گل به ثمر می رساند و با 15 گل آقای گل نخستین دوره جام تخت جمشید می شود. گلزن بزرگ تاج در جام اول سه بار هم با پاس گل دادن یاران خود را در شرایط گلزنی قرار می دهد تا آشکارا به همه نشان بدهد که تاج تا چه حد به او وابسته است. پس از مظلومی 15 گله و جهانی 13 گله، سیاوش حیدری (پدر سپهر حیدری) از ذوب آهن و عزیز اسپندار دیگر مهاجم ملوان، با 10 گل در رده سوم جدول گلزنان لیگ اول تخت جمشید قرار می گیرند.
جالب است بدانیم که در اواخر آبان 93 درست چندی پس از درگذشت زودهنگام غلامحسین خان مظلومی، غفور خان جهانی ملقب به "شیر گیلان" در رابطه با اسطوره ی خوزستانی چنین گفت:
من در هفت دوره جام تخت جمشید مهاجم ملوان بودم و آقای مظلومی هم مهاجم تاج، در تمام این سالها خاطرات خوبی از او دارم. همیشه بین ما کُریِ آقای گلی و تعداد گل وجود داشت. از سال 52 هم که من افتخار داشتم در تیم ملی در کنار او بازی کنم و ما شدیم زوج خط حمله تیم ملی. ما 6 سال در تیم ملی در کنار هم بودیم و هیچ وقت کسی ندید که ما از هم گله کنیم یا مشکلی بین ما باشد. واقعا الآن احساس می کنم یکی از برادرانم را از دست دادم، یک دوست بسیار صمیمی.
غلامحسین یکسال از من بزرگتر بود. اما همیشه در زمین و 18 قدم و در گلزنی من را حمایت می کرد. نقاط ضعف من را به زبان می آورد و به من می گفت. او در شرایط حساس گلهای مهمی را در تیم ملی و استقلال زده است. من واقعا متاسفم که او را از دست دادیم.
مظلومی خیلی در محوطه جریمه فرصت طلب بود. هر کجا بازی می کرد کابوس تیم مقابل بود. چون همه می دانستند که اگر یک لحظه از او غافل شوند، گل می زند. خیلی هم در زمین شوخ طبع بود. یک بار در جام باشگاههای ایران ما یک هافبک سمج به اسم منوچهر ناموران در ملوان داشتیم که در بازی با استقلال آمد به من گفت: چرا موقع توپ گیری اینقدر غلامحسین با من صحبت می کند! من هم به او گفتم که می خواهد حواست را پرت کند بروی یک منطقه دیگر و بتواند گل بزند!
اگر بازی هایش را مرور کنی کمترین میزان خطا را انجام داده است. تمام حواسش در بازی روی 18 قدم معطوف بود. روزنامه های آن زمان در مورد ما می نوشتند که مظلومی نمی دود و جهانی همهاش می دود! من کلی می دویدم. آخر هم یک توپ می آمد و غلامحسین گل می زد.
در تیم ملی هیچ وقت با غلامحسین کری نداشتیم. اما در باشگاهی تا دلتان بخواهد با هم کری می خواندیم. به من می گفت: من دوباره آقای گل می شوم. من هم می گفتم که فکر کردی می گیرمت امسال آقای گلی مال خودم هست. آخرش هم غلامحسین آقای گل می شد؛ سه دوره عنوان آقای گلی تخت جمشید را بدست آورد. ما با هم رقابت ورزشی داشتیم. چون به عقیده من اگر رقابت نباشد، ورزشکار پیشرفت نمی کند.
رکورد 15 گل در 22 دیدار جام اول تخت جمشید، دیگر در تاریخ این لیگ تکرار نشد چرا که مظلومی معدل 0/68 گل به ازای هر دیدار را ثبت کرده است. حتی رکورد 19 گل او با پیراهن شهباز در 30 دیدار لیگ چهارم، به معنای 0/63 گل در هر بازی ست؛ در نتیجه آمار مظلومی نشان دهنده یک رکورد بی نظیر و دوران طلایی و اوج فوتبال او در هنگام برگزاری جام اول است.
در جام دوم در سال 1353، غلامحسین خان باز هم در کورس آقای گلی ست؛ این بار هم رقیب وی یک انزلی چی ست، اما نه غفور جهانی! رقیب او عزیز اسپندار است. در پایان آن لیگ مظلومی و اسپندار به طول مشترک با ده گل آقای گل می شوند، هر چند چنین معدلی نمی تواند برای مظلومیِ بزرگ یک پیشرفت و دستاورد تلقی شود. در حقیقت اکثر کارشناسان عامل اصلی این نزول را تفکرات تدافعی و محافظه کارانه زدراوکو رایکوف مربی وقت تاج و قناعت وی به بردهای حداقلی و یک گله می دانند. درست است که این استراتژی منجر به کسب قهرمانی جام تخت جمشید توسط تاج می شود، ولی به اعتقاد کارشناسان و نقادان سخت گیر فوتبال در آن زمان، رایکوف روح هجومی و فوتبال زیبای یاران و ستاره های تاج را فدای ربودن جام از دست رقیب سرخپوش کرده که این مسئله بیشترین صدمه را به عملکرد مهاجمان ملی پوش تاج زده است. در عین حال در این تورنمنت نیز مظلومی صحنه های ماندگار خود را خلق کرده است: گل زیبای او با ضربه سر به سپاهان در دور رفت، همچنین دو گل بسیار حساس او در هفته سوم برابر بانک ملی و هفته دهم مقابل پاس، همیشه در یاد و خاطر عاشقان تاج و علاقه مندان به فوتبال خواهد ماند. همچنین در جریان آخرین بازی فصل تاج که در آن آبی ها طی دیداری تشریفاتی با نتیجه 1-2 برابر پرسپولیس شکست خوردند، تک گل تاجی ها به وسیله غلامحسین خان و گل های سرخپوشان توسط ایرانپاک و حاج رحیمی پور به ثمر رسید. در پایان آن دیدار جعفر کاشانی اسطوره و کاپیتان نامدار پرسپولیس روی دوش بازیکنان دو تیم از دنیای فوتبال خداحافظی کرد و جام قهرمانی لیگ دوم تخت جمشید هم به تاج اهدا شد.
اوضاع در لیگ سوم تخت جمشید چندان بر وفق مراد تفنگدار تاجی ها پیش نمی رود. آمار گلزنی غلامحسین مظلومی در جام سوم او را در جایگاه نهم جدول گلزنان جام قرار می دهد: 8 گل در کنار 3 پاس گل آن هم از 30 دیدار! غلامحسین خان در نیم فصل اول با به ثمر رساندن شش گل شرایطی به مراتب بهتر داشت ولی اختلافات او با رایکوف، به یکی از دلایل مهم پایان حضور 7 ساله وی در تاج و جدایی او از این تیم در پایان این فصل تبدیل می شود. رایکوف به شکلی سخت گیرانه و حتی بی رحمانه اعتقاد دارد که مظلومی دیگر آن مهاجم پرتلاش سابق نیست و بیشتر منتظر است تا از زحمات دیگران بهره ببرد! جمیع جوانب این اتفاق و چند اتفاق دیگر لیگ سوم تخت جمشید را به یکی از کابوس وارترین فصل های تاریخ تاج بدل می کند و تاج لیگ را در رده چهارم به پایان می رساند.
البته این نکته را باید مد نظر داشت که شاید آن عقیده ی رایکوف پُر هم بیراه نباشد، چرا که آنالیز دوران بازیگری غلامحسین مظلومی نشان از تغییرات او در زمان های مختلف دارد. غلامحسین خان در این دوره دوندگی سابق را نداشته است اما هدف گیری های او بسیار دقیق تر از روزهای قبل بوده است. در نتیجه نه تنها از تأثیرگزاری توپچی بزرگ تخت جمشید کاسته نشده، بلکه این پختگی و بلوغ وی در تمام کنندگی را نشان می دهد. لذا نمی توان نتیجه نگرفتن تاج در جام سوم را بر دوش مظلومی انداخت. به جای یک چنین تحلیل سطحی و ناصحیحی، می بایست اشکال را در جایی دیگر جست، چرا که آقای گل سال های بعد نیز به گلزنی های خود ادامه می دهد.
جدایی غلامحسین مظلومی از باشگاه تاج شگفتی بزرگی بود. مهاجمی که آن زمان در آسیا مثال و مانندی نداشت، ولی بر اساس اعتقاد برخی از مسئولان باشگاه و علیرغم میل باطنی خود بسیار راحت، ساده و غیرمنتظره از باشگاه محبوب خود جدا شد. در آذر ماه 1354 غلامحسین مظلومی پس از آن که برخورد مسئولان تاج را با علی جباری که کاپیتان و به نوعی سمبل باشگاه بود دید و از طرفی دیگر با بی میلی مسئولان تاج را برای ثبت قرارداد جدید با خود مواجه شد، پس از هفت سال تاج را ترک کرد و به شهباز رفت. هر چند کسانی که او را مهاجمی افت کرده و فاقد تحرک قلمداد می کردند، خیلی زود به اشتباه بزرگ خود پی بردند. درخشش غلامحسین مظلومی در شهباز و نزول یا بهتر بگوییم سقوط آزاد تاج در نیم فصل دومِ جام چهارم، این حقیقت را روشن کرد که علی رغم برخورداری از سرمایه های ارزنده ای چون حسن روشن، مسعود مژدهی و هاد نراقی در نوک پیکان هجومی تاج، غلامحسین مظلومی از لحاظ شمّ گلزنی و تمامکنندگی به واقع چیز دیگری بود!
او پای برگه قرارداد تیم تازه صعود کرده شهباز را امضا کرد تا به مدت دو سال برای سپید پوشان شهباز (نام جدید شاهین) به میدان رود. شهباز به او قراردادی دو ساله با 50،000 تومان پیش پرداخت و حقوق ماهانه دوهزار تومان پیشنهاد کرد؛ هر چند قرارداد او با شهباز از مبالغ خوب آن زمان بود ولی بالاترین نبود. به هر حال مظلومی تصمیم گرفته بود در محیطی آرام به فوتبال خود را ادامه دهد.
غلامحسین مظلومی در نیم فصل اول جام چهارم با 8 گل صدرنشین جدول گلزنان بود و سپس در نیم فصل دوم آماده تر و سرپنجه تر موفق شد 11 گل دیگر به اندوخته گل های خود اضافه کند، تا با 19 گل در یک فصل هم رکورد 18 گل سال قبل ناصر نورایی (همای تهران) را بشکند و هم خود نزدیک به سه دهه (28 سال) صاحب یک رکورد استثنایی باشد _این رکورد بعدها توسط غلامرضا عنایتی با به ثمر رساندن 20 گل شکسته شد.
گلزنی های او در جام چهارم شهباز را صاحب بهترین خط حمله لیگ ایران کرد. آن ها در این فصل با 36 گل بالاتر از پاس و پرسپولیس (قهرمان و نایب قهرمان) صاحب بهترین خط حمله لیگ تخت جمشید شدند و در جدول رده بندی نیز در مکان سوم بالاتر از تاجِ مدعی قرار گرفتند. غلامحسین خان به جز 19 گلی که وارد دروازه حریفان کرد با 6 پاس گل روی مجموعاً 25 گل از 36 گل شهباز تأثیر مستقیم داشت و آماری باورنکردنی ثبت کرد! نکته تلخ و طعنه آمیز ماجرا اینجاست که تاج بدون غلام آقای گل، باز هم فصل را در رده چهارم به اتمام می رساند _پایین تر از پاس، پرسپولیس و البته شهباز!
در شرایطی که گلزنی به بخشی از شخصیت مظلومی تبدیل شده بود و هیچ چیز همانند گل زدن اورا راضی نمی کرد. وقتی در سال 1355 خبرنگار نشریه اطلاعات هفتگی از مظلومی پرسید چرا این قدر در میدان تنبل و کم کار است، وی خندید و گفت:
آخه من دیگه اون مظلومی گذشته نیستم که مرتب در جنب و جوش باشم ... حالا از تجربه م استفاده می کنم و منتظر فرصت هستم تا دروازبان ها رو میهمان گل های زیبا کنم ...
من آقای گل این دوره از بازی ها می شوم و هیچ کس قادر نیست این عنوان را از من بگیرد ...
دژاووی سهمناک ... تکرار وحشتناک تاریخ با مصدومیت یک شکل سرطلایی ها!
مظلومی جام پنجم را با هزاران امید و آرزو آغاز کرد و در ابتدای فصل نیز درخشید، ولی حیف که مصدومیت شدید وی در هفته سوم برابر سپاهان، نه تنها تمام آرزوهای او و شهباز، بلکه حتی تیم ملی کشورمان را نابود کرد! او چنان آسیب دید که بلافاصله او را با برانکارد به بیمارستان منتقل کردند. یک دژاووی تلخ و بسیار آشنا به وجود آمد؛ همچون چند سال قبل که آسیب دیدگیِ مینیسک، سرطلایی بی تکرار فوتبال ایران همایون بهزادی بزرگ را زمین گیر کرده بود، این بار یکی دیگر از بهترین مهاجمین تاریخ فوتبال ایران که اتفاقاً همچون بهزادی بهترین نسل خود بود زمین گیر شد ... مینسک زانوی چپ غلامحسین خان صدمه جدی خورده بود که بلافاصله هم عمل شد. به رغم بازگشت از اواسط فصل، غلامحسین خان دیگر آن آمادگی اول فصل را نداشت. درست عین همایون بهزادی که در جریان نخستین قهرمانی ایران در آسیا و در آن بازی فینال گونه با اسرائیل، به خاطر وطن چنان به خود فشار آورد که مینیسک آن یکی پای سالمش هم پاره شد، پای دیگر غلامحسین خان هم سرنوشتی مشابه پیدا کرد. در حقیقت ضعیف شدن پاهای مظلومی و حضور پیش از موعد وی در دیدارهای شهباز، موجب آسیب مینیسک زانوی راست او شد تا او مجبور شود روز 20 دی 1354 پای راست خود را به تیغ جراحان بسپارد. در حالی که سه بازی آخر شهباز باقی مانده بود، دکتر وزیرزاده جراح متخصص معروف آن روزها پای راست مظلومی را عمل کرد.
مظلومی بهترین بازی خود را در این فصل برابر تاج در دیدار عقب افتاده از هفته چهاردهم انجام داد که علاوه بر گلی که زد یک پاس گل هم به حیدری داد تا او تیمش در پایان 3 بر یک پیروز بازی باشند. گل زیبای او در هفته 25 مقابل صنعت نفت که با ضربه سر روی ارسال عادلخانی (دیگر تاجی سابق) از سمت چپ و از روی خط محوطه هجده قدم به ثمر رساند از یادها نخواهد رفت. به هر روی مظلومی فصل مؤفقی را پشت سر نگذاشت؛ پس از بازگشت از مصدومیت گویی او راه دروازه را گم کرده بود. کام غلامحسین خان و طرفدارانش جایی تلخ تر شد که حتی یکبار ضربه پنالتی بدست آمده برابر دارایی را نیز به وی دادند تا شاید گره گشا شود، اما مشکل مظلومی در گلزنی همچنان باقی ماند چرا که آن پنالتی را سنگربان دارایی مهار کرد، دروازبانی که او نیز یک تاجی سابق بود و کسی نبود جز هم استانی غلامحسین خان یعنی منصور رشیدی! در این فصل نفرینی مظلومی تنها سه گل و دو پاس گل را به نام خود ثبت کرد.
به هر تقدیر، یک بُعدِ نحس دیگر آن مصدومیتهای سنگین برای آقای گل، از دست دادن جام جهانی 1978 بود _اتفاقی که مظلومی بارها از آن به عنوان بدترین اتفاق و حسرت دوران ورزشیاش یاد میکرد ...
جام ششم تخت جمشید تنها 12 هفته برگزار شد و به دلیل حوادث مربوط به انقلاب ایران این رقابت ها برای همیشه ناتمام ماند. در این سال شهباز از یک مربی صد در صد حرفه ای بنام فرانس وان بالکوم سود می برد؛ کسی که در راه بازگشت مظلومی به میادین بسیار دقیق و با حوصله عمل کرد و علیرغم آمادگی نسبی غلامحسین مظلومی، از او تا روزی که مطمئن باشد سود نبرد. او قدر گلزنش را خوب میدانست، چرا که در فوتبال حرفه ای گلزن هایی مانند مظلومی را در زَروَرَق نگه داری می کنند.
غلامحسین خان تنها در 4 دیدار از این جام را به میدان رفت: او پس از جراحی زانوی راست خود یک نیمه برابر پرسپولیس در هفته نهم و یک دیدار کامل برابر رستاخیز در هفته دهم به میدان رفت که در این بازی روی گل اول شهباز نقش داشت. همچنین در هفته یازدهم او 25 دقیقه در برابر هما بازی کرد و در واپسین هفته برگزاری رقابت ها (پیش از تعطیلی) یک نیمه برابر پاس به میدان رفت که اتفاقاً این بازی با گلزنی او نیز همراه شد. شاید اگر مسابقات ادامه پیدا می کرد، غلامحسین مظلومی آرام آرام به شرایط مناسب باز می گشت.
آمار تأثیرگزاری غلامحسین خان مظلومی در جام نیمه کاره ششم با یک گل و یک پاس گل ثبت شد، تا با تعطیلی این مسابقات، پرونده جام تخت جمشید برای همیشه بسته شود. در این میان آن چه که غلامحسین مظلومی را در رقابت های لیگ سراسری موسوم به جام تخت جمشید جاودانه می کند تعداد گل هایی ست که وی در مجموع برای تاج و شهباز به ثمر رسانده است: او با به ثبت رساندن مجموعاً 65 گل بیش از هر بازیکنی در این مسابقات گل زده و به آقای گل ابدی جام تخت جمشید بدل شده است.
تابستان سال 1358 رقابتهای فوتبال جام اسپندی _که نخستین دوره مسابقات فوتبال باشگاهی پس از انقلاب بود، برگزار شد و غلامحسین مظلومی برای آخرین بار در یک بازی فوتبال باشگاهی به میدان رفت. او که در پایان جام تخت جمشید عضو باشگاه شهباز بود با تعطیلی مسابقات به دوبی مهاجرت نمود و فوتبال خود را در امارات متحده عربی و در باشگاه الوصل پیگیری کرد اما در میانه بازی های جام اسپندی به تهران بازگشت و در مرحله دوم مسابقات، یک نیمه برای شهبازی که نام آن به "شاهین" بازگشته بود _در برابر دارایی، بازی کرد.
گفتنی است که غلامحسین مظلومی به همراه علی جباری نزدیک به 5 دهه است که برترین گلزنان استقلال در تاریخ دربی ها بوده اند. هر دو با 5 گل بهترین گلزنان آبی ها در دربی تهران هستند. آن چه که مظلومی را در موقعیتی برتر از جباری قرار می دهد تعداد بازی های کمتر اوست. مظلومی 5 گل خود برابر پرسپولیس را در 14 دیدار به ثمر رسانده و از این حیث برتری نسبی بر علی جباری دارد که همین تعداد گل را در 17 دیدار زده است. مظلومی به طور متوسط در هر سه دیدار 1 گل برای آبی پوشان به ثبت رسانده که آماری به غیات درخشان است، چرا که در طول تاریخ این دو قطب بزرگ باشگاهیِ فوتبال کشورمان نامدارانی داشته اند که حتی یکبار هم موفق به گلزنی برابر رقیب دیرینه نشده اند. شاید بهترین مثال در این راستا، علی دایی باشد که هیچ گاه نتوانست در تاریخ دربی ها گلی به نام خود ثبت کند.
بازی های ملی
سومین دوره جام عمران منطقه ای (سنتو) شهریور ماه 1348، نخستین حضور غلامحسین مظلومی در تیم ملی بزرگسالان ایران است. آغاز کار فدراسیون زنده یاد تیمسار مکری، تیم ملی ایران تحت رهبری مربی خارجی جدید و یوگوسلاو خود در حالی به ترکیه اعزام شد که چندین جوان گمنام را نیز به همراه خود داشت _یکی از آن جوان ها که توسط "رایکوف" در ترکیب تیم ملی قرار گرفته بود غلامحسین مظلومی بود. ایران بازی نخست خود را با حساب 4 به 2 از پاکستان برد ... از آن طرف ترکیه میزبان، ابتدا با تیمی جوان و آماتور به همراه یکی دو چهره ملی نتوانست انتظارات را برابر پاکستان بر آورده نماید و بدین جهت مورد اعتراض شدید هواداران فوتبال ترکیه و مطبوعات قرار گرفت. همین نکته آنها را مصمم کرد تا با تقویت تیم خود و استفاده از تمامی ظرفیت های فوتبال ترکیه به مصاف ایران جوان شده بیایند. نتیجه آن بازی برای تیم ملی ایران یک کابوس تمام عیار بود! جوانان کم تجربه ایران، فقط در نیمه اول آن بازی، چهار گل دریافت کردند و در نهایت متحمل یک شکست سنگین شدند. غلامحسین مظلومی آن بازی را چنین توصیف می کند:
... تیم ترکیه که در جام عمران با آن روبرو شدم قوی ترین تیمی بود که تابحال دیده ام؛ براستی که آن تیم مثل آب خوردن به ما گل می زد و کاری هم از دست ما ساخته نبود! هرگز آن خاطره تلخ را فراموش نمی کنم ...
تیر ماه سال 50 فدراسیون فوتبال به برگزاری تورنمنتی بین المللی تحت عنوان جام کوروش اقدام کرد، که با حضور چند میهمان خارجی سر و شکل و کیفیتی قابل قبول به خود گرفت. نماینده ایران (تحت نام منتخب تهران) به سرپرستی زنده یاد پرویز دهداری به سرعت تشکیل شد و به اردو رفت تا مهیای رقابت با تیم های میهمان باشد. مرحوم دهداری از غلامحسین مظلومی نیز دعوت به عمل آورد. او در دومین بازی برابر تیم ب چکسلواکی که استخوان-بندی آن را بازیکنان تیم فوتبال باشگاه "زبروژوفکی" این کشور تشکیل می دادند؛ به میدان رفت و موفق به زدن یک گل تماشایی نیز شد. خود مظلومی همواره از این گل، به عنوان یکی از زیباترین گل هایش یاد می کند.
حضور دوم او مربوط به دیدار فینال برابر تیم "آرگوئز" رومانی بود که در اواسط نیمه دوم جایگزین روانشاد صفر ایرانپاک (زننده تک گل همان بازی) شد. این دیدار با همان تک گل ایرانپاک پایان یافت تا مظلومی جوان و یارانش قهرمانی این تورنمنت را در امجدیه جشن بگیرند. جالب است بدانیم که این دوره مسابقات یکی از خاطرات شیرین فوتبالدوستان ایرانی در آغاز دهه 50 شمسی محسوب می شود.
در این سال تیم ملی ایران در میدان انتخابی المپیک مونیخ و جام ملتهای آسیا حضور دارد که در هر دو نیز سربلند بیرون آمدیم. ابتدا در دور نهایی جام ملت ها از عنوان قهرمانی خود در بانکوک دفاع کردیم؛ جایی که مظلومی 23 ساله یکی از حاضرین در جمع یاران ایران بود. بازی به یادماندنی مظلومی در این تورنمنت به دیدار تیم ملی کشورمان با میزبان (تایلند) برمی گردد؛ جایی که مظلومی با حضور موثر خود زمینه ساز یک کام بک شگفت انگیز می شود .در این دیدار تاریخی که همه چیز آن تحت تاثیر هت تریک علی جباری قرار گرفته است؛ کمتر به نقش مظلومی اشاره شده است. در شرایطی که زیر فشار سنگین تماشاگران میزبان، در دقایق 69 و 70 دو گل عجیب متوالی و غافلگیرکننده دریافت کرده بودیم، سرمربی وقت تیم ملی یعنی زنده یاد محمد رنجبر، درست سه دقیقه پس از گل دوم تایلند غلامحسین جوان را جایگزین بهزادی خسته و مصدوم کرد. اسطوره به جای اسطوره؛ سرطلایی باتجربه بیرون رفت و سرطلایی جوان به میدان آمد. حضور مظلومی به خط حمله ایران جانی دوباره و و تحرکی مضاعف داد تا گروه چهار نفره (مظلومی، جباری، کلانی و ایرانپاک) در خط حمله آتش به پا کنند. اولین حرکت به سوی دروازه تایلند را غلامحسین پایه ریزی کرد. پنج دقیقه پس از ورود به زمین، در دقیقه 78، او نفوذی را بسوی دروازه تایلند تدارک دید که به یک پاس رو به بیرون به ایرانپاک ختم شد. شوت زمینی و سرضرب ایرانپاک به پایه تیرک عمودی میزبان اصابت کرد و توپ برگشتی در شرایط سخت در ارتفاع حدود نیم متر از سطح زمین نصیب کلانی شد، هر چند ضربه زیبای قیچی-برگردان کلانی توسط مدافعان تایلند راهی خارج شد. این توپ گل نشد اما آغازگر حملات بی وقفه ی تیم ملی ایران بود که تا پیش از آن با عملکردی دور از انتظار کابوس شکست را بالای سر خود می دید. روی همکاری و تأثیر حسین کلانی، در کمتر از 8 دقیقه سه بار توسط علی جباری دروازه تایلند را باز کردیم تا علی جباری سریع ترین هت تریک تاریخ جام ملت های آسیا را به نام خود و البته ایران ثبت کند.
همچنین در دیدار نیمه نهایی برابر جمهوری خمر یا همان کامبوج، مظلومی جوان در نیمه دوم جانشین اصغر شرفی شد و درست یک دقیقه بعد از ورودش به میدان یک پنالتی با ارزش برای تیم ملی کسب کرد. نفوذ غلامحسین خان با خطای مدافع کامبوج سبب ساز پنالتی و گل صعود ایران به فینال توسط پرویز قلیچ خانی شد.
در فینال به یادماندنی برابر کره جنوبی، زنده یاد محمد رنجبر، مظلومی را از ابتدا به میدان فرستاد تا در دقیقه 48 باز هم مظلومی پایه گذار گل برای ایران باشد. مظلومی در 23 سالگی در اوج جوانی ست اما به پختگی کامل رسیده؛ زوج تاجی ایران را به گل اول می رسانند: مظلومی و علی جباری؛ برخلاف همیشه این بار غلامحسین است که جباری را در شرایط گل قرار می دهد تا گل اول دیدار در دقیقه 48 مسابقه برای ایران به ثمر برسد. کره گل مساوی را می زند و در آن فینال نفس گیر کار به وقت های اضافه می کشد. این بار نوبت به یک زوج پرسپولیسی ست تا ایران را به گل برساند و زمینه ساز قهرمانی ایران باشد! در دقیقه 108 بهزادی با سر توپ را برای کلانی می کارد و گل مهندس حکم به آقای گلی وی و آقایی دوباره ایران در آسیا می دهد. دقایقی بعد غلامحسین مظلومی و یارانش در ورزشگاه بانکوک جشن قهرمانی را راه می اندازند .
تیم ملی در راه صعود به المپیک 1972 مونیخ با کویت، کره شمالی، عراق، لبنان و سوریه در گروه سوم مقدماتی آسیا قرار گرفته است. ایران در دو بازی کویت را با نتیجه مشابه 0-2 شکست می دهد؛ بازی رفت را با گل های سلاطین فوتبال ایران یعنی علی پروین و علی جباری در امجدیه می بریم و در جریان بازی دوم که در آتن یونان برگزار می شود گل اول را مظلومی می زند و گل دوم را هم باز پروین. سپس در دیداری سرنوشت ساز با کره شمالی مصاف می دهیم. دیدار رفت در پیونگ یانگ در حالی که تیم ایران از نام کره شمالی به واسطه درخشش در جام جهانی 1966 به شدت ترسیده بود، با رشادت ناصر حجازی 0-0 به اتمام می رسد. در بازی برگشت در ایران نیز اوضاع تغییری نمی کند و یک تساوی بدون گل دیگر کار را به دیدار سوم (Tie Break) می کشاند، دیداری که در استادیوم ارتش در راولپندی پاکستان برگزار می شود.
اینجا دیگر بچه های ایران از نام کره شمالی که به دلیل درخشش در جام جهانی 1966 لقب توفان زرد آسیا را یدک می کشید، نمی هراسند و گل ایرانپاک در دقیقه 27 مسابقه ما را از آن رقیب چغر و بدبدن پیش می اندازد. در همان ابتدای نیمه دوم این بار غلامحسین مظلومی در متن یک حرکت قرار می گیرد و نفوذ او به خط دفاع کره و سپس پاس طلایی او به کلانیِ بزرگ ایران را به گل دوم می رساند و راهی المپیک مونیخ می کند؛ هر چند یک مصدومیت بدموقع افتخار حضور در جشنواره المپیک مونیخ را از مظلومی و کلانی دو مهره مؤثر تهاجمی ایران می گیرد.
غلامحسین مظلومی در سال 1352 دورانی پر فروغ و پرافتخار را چه در عرصه ملی و چه باشگاهی سپری می کند. او شانس حضور در تورنمنت استقلال برزیل موسوم به «Independent Cup» را پیدا می کند و در هر چهار دیدار ایران حضور می یابد. مظلومی در سه دیدار به عنوان نفر اصلی به میدان می رود و تنها در دیدار دوم برابر پرتغال بعنوان یار تعویضی از دقیقه 55 به جای جواد قراب وارد زمین مسابقه می شود.
هفتمین دوره مسابقات بازی های آسیایی در سال 1353 به میزبانی ایران در تهران برگزار می شود و تیم ملی ایران با هدایت فرانک اوفارل، پس از قهرمانی در تورنمنت جام ایران در اوج آمادگی پا به این مسابقات می گذارد. اوفارل از وجود غلامحسین مظلومی در ترکیب ثابت تیم ملی سود می برد و مظلومی هم به عنوان عضو ثابت و مؤثر ایران، علاوه بر کسب مدال طلا، با 5 گل به عنوان بهترین گلزن رقابت های فوتبال در بازی های آسیایی تهران معرفی می شود.
در این دوره از رقابت ها ایران در ابتدا در گروه چهارم با تیمهای پاکستان، برمه و بحرین همگروه بود که سه گل مظلومی در روز اول برابر پاکستان او را از همان ابتدا در صدر جدول گلزنان قرار می دهد. پس از پیروزی سخت برابر برمه و قطعی شدن حضور ایران از مرحله نخست گروهی، اوفارل تصمیم می گیرد در جریان برتری شش گله تیم ملی برابر بحرین در بازی سوم به مظلومی استراحت بدهد، تا گلزن بزرگ خود را برای بازی های سخت تر مرحله بعد آماده نگاه دارد. در دور دوم ایران با تیمهای عراق، کره جنوبی و مالزی هم گروه می شود. اوج هنرنمایی غلامحسین مظلومی به دیدار ایران برابر رقیب سنتی، قدیمی و صاحب نام یعنی کره جنوبی بر می گردد؛ جایی که دو گل تماشایی و مدرسه ای او در دقایق 74 و 90 ایران را فاتح این دیدار حساس می کند. گل اول روی همان فرمول مؤفق و همیشگی در تاج یعنی ارسال جباری و ضربه سر مظلومی به دست می آید. در شرایطی که تیم ملی به سبب اخراج غیرمنتظره شاه ماهی فوتبال ایران _ابراهیم آشتیانی، در دقایق پایانی ده نفره شده، گل دوم مظلومی کار را تمام می کند. غفور جهانی توپ را با سر برای مظلومی می فرستد و متعاقباً مظلومی با نیم چرخش از بغل و یک ضربه زیبا با پای راست نسخه ی چشم بادامی های عصبانی را می پیچد. گل دوم به حدی زیباست که تا مدت ها آرم بخش ورزشیِ گروهی از تلویزیون های آسیایی علی الخصوص کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس شده بود.
سرانجام روز 24 شهریور 1353 در برابر چشمان نزدیک به 90 هزار تماشاگر که در فوتبال آسیا رکوردی افسانه ای بود، با ایران با یک گل اسرائیل را شکست می دهد و غلامحسین مظلومی و یارانش با گردن آویز طلا، برای نخستین بار بر روی سکوی قهرمانی بازی های آسیایی، آقایی در فوتبال آسیا را جشن می گیرند.
شایان ذکر است که آن روزها بازی های آسیایی اعتباری هم سنگ جام ملت های آسیا داشت و تیم های آسیایی با تمام توان و با تیم بزرگسال در بازیهای آسیایی حضور می یافتند، ولی در دو دوره 1994 هیروشیما و 1998 بانکوک برخی از تیم های صاحب نام با تیم زیر 23 سال خود در این رقابت ها حضور یافتند که این نکته به نوعی هیجان این مسابقات را کم کرد؛ سرانجام از 2002 بوسان به بعد _که در این دوره با برانکو آخرین قهرمانی کشورمان در یک جام معتبر را جشن گرفتیم، همه تیم های حاضر در بازی های آسیایی موظف به حضور در این مسابقات با تیم های امید (زیر 23 سال) خود شدند.
المپیک مونترال 1976، تورنمنتی متعلق به غلامحسین مظلومی!
کم نشنیده ایم که عده اعتقاد دارند که غلامحسین مظلومی در تیم ملی آن درخشش و تاریخسازی باشگاهی را نداشته است! ما اینجا هستیم تا بگوییم این عده اشتباه می کنند!
تابستان سال 1355 مصادف است با برگزاری المپیک تابستانی در مونترال کانادا. تیم ملی ایران پس از هت تریک در فتح جام ملت های آسیا، برای کسب اعتباری تازه پای به این مسابقات می گذارد. غلامحسین مظلومی نیز در در اوج آمادگی قرار دارد و این بار برخلاف المپیک مونیخ _که به دلیل مصدومیت آن را از دست داده بود، یکی از نفرات اصلی اسکواد ایران محسوب می شود.
ابتدا در روز 29 تیر ماه آن سال، ایران در استادیوم لانسدون پارک اتاوا به مصاف کوبا می رود. این بازی یکی از روزهای فراموش نشدنی برای غلامحسین مظلومی چه در عرصه ی باشگاهی و چه در ورطه ی ملی ست. غلامحسین خان با گشودن دروازه کوبا در دقیقه 28 ام و پیروزی ایران با همین یک گل تاریخساز می شود! با این پیروزی ایران نه تنها برای اولین بار فاتح نخستین دیدار خود در المپیک می شود، بلکه صعود خود را هم به مرحله یک چهارم پایانی مسجل می سازد.
شرح گل: طی یک ضد حمله , کاپیتان پرویز قلیچ خانی توپ را در عمق دفاع کوبا برای مظلومی ارسال می کند. دروازبان کوبا به استقبال مظلومی آمده اما تفنگدار فوتبال ایران، بلافاصله با پای راست مسیر خود و توپ را اندکی به سمت چپ منحرف می کند تا از سنگربان حریف عبور کند؛ سپس با چند گام پیشروی قبل از آنکه زاویه دروازه خیلی تنگ شود، با یک ضربه ی بغل پای چپِ دقیق و زمینی توپ را به زاویه مخالف یعنی گوشه سمت راست دروازه کوبا هدایت می کند تا لحظاتی بعد توپ به تور دروازه بوسه بزند.
دو روز بعد ایران به مصاف لهستان که مدعی قهرمانی ست می رود؛ لهستانی که در بازی اولش برابر همان کوبا متوقف شده بود! در دقیقه ششم ارسال بلند حسن نظری از سمت راست با پرواز مظلومی و توماژوفسکی دروازه بان نامدار لهستان همزمان می شود. پرواز بلند مظلومی ناکامی گلرِ عقاب های شرق اروپا را به همراه دارد؛ بدین ترتیب علی پروین از این فرصت استفاده می کند و بلافاصله دروازه لهستان را باز می کند. هر چند آن بازی را در نهایت 2-3 واگذار می کنیم و صدر جدول را از دست می دهیم، ولی تأثیر مظلومی در روند کاری تیم ملی انکارناپذیر است.
در جریان بازی سوم در مرحله یک چهارم نهایی، به مصاف شوروی که یکی دیگر از مدعیان قهرمانی ست می رویم. در شرایطی که تیم ملی با دو گل از روس ها عقب افتاده، مظلومی از دقیقه 65 به میدان می رود تا در همان 25 دقیقه فرصت باقی مانده سبب ساز تک گل ایران برابر شوروی باشد. در دقیقه 82 یک ارسال از چپ توسط کاپیتان قلیچ خانی برای مظلومی خطای ویکتور متوچنکو _مدافع قد بلند و اوکراینی الأصل تیم دینامو کیف، را در پی دارد. با خطای مدافع شوروی روی غلامحسین مظلومی و رأی داور کلمبیایی آن مسابقه، ایران صاحب یک ضربه پنالتی می شود؛ تصمیمی که اعتراض شدید مدافعان شوروی را به همراه دارد. پنالتی توسط سردار قلیچ وارد دروازه روس ها می شود تا اختلاف به حداقل برسد، هر چند نتیجه همان 1-2 تمام می شود و تیم ملی که برای اولین و آخرین بار به جمع هشت تیم برتر جهان رسیده، با سری بلند تورنمنت را ترک می کند.
با استناد به چنین داده هایی، به عینه مشاهده می کنیم که غلامحسین خان مظلومی در هر سه دیدار ایران در مونترال نقشی بی بدیل و مؤثر داشت، به طوری که با تمام احترام به تمامی ستاره های فوتبال کشورمان در آن بازی ها، می توان او را مؤفق ترین عنصر تیم ملی فوتبال ایران در تورنمنت بزرگ مونترال قلمداد کرد.
غلامحسین مظلومی در فاصله سالهای 48 تا 56 در 41 بازی ملی، موفق به زدن 19 گل شد و میانگین حدود نیم گل در هر بازی را بر جای گذاشت؛ البته با احتساب گل های آقای گل در بازی های غیررسمی و رده های سنی، تعداد گل های ملی غلامحسین خان به عدد خیره کننده ی 37 می رسد! حرف از درخشش آقای گل در تیم های پایه شد؛ خوب است بدانیم او به همراه تیم ملی جوانان در بازی های 1969 تایلند لقب آقای گلی را با به ثمر رساندن 6 گل به خود اختصاص داد و همچنین دو سال بعد باز هم در بازی های جوانان آسیا این بار در فیلیپین با زدن 5 گل عنوان آقای گلی را به دست آورد.
سال های پایانی
غلامحسین مظلومی پس از کسب افتخارات زیاد در دوران بازیگری در تیم ملی و رده باشگاهی به جرگه مربیان پیوست و کلاس های مربیگری را با مؤفقیت به اتمام رسانید. او دارای مدرک مربیگری A، B و C آسیایی و دارای مدرک B اروپا (اتحادیه فوتبال انگلیس) بود. او در یک مقطع و در سال 1367 هدایت استقلال همان تیمی که همیشه عاشقش بود را بر عهده داشت؛ در سال 88 نیز در مقطعی که صمد مرفاوی سرمربی استقلال بود، غلامحسین خان مظلومی مدتی به عنوان سرپرست در استقلال حضور داشت و با نام بزرگش حاشیه ها را از استقلال دور کرد.
همچنین با توجه به اصالت بوشهری خود، در سال های پایانی عمرش و در سال 1390 به بوشهر آمد و سرپرستی باشگاه شاهین بوشهر را که آن روزها در لیگ برتر حضور داشت به عهده گرفت. شاهین با حضور مظلومی به رغم مشکلات بسیار به فینال جام حذفی راه یافت، ولی نتیجه را در ضربات پنالتی به همان تیمی واگذار کرد که مظلومی عاشق آن تیم بود _استقلال ...
در آن مقطع بازیکنان شاخصی چون زنده یاد علی انصاریان، وحید طالب لو، محسن ایران نژاد، عباس پورخسروانی و چند نفر دیگر از بازیکنان نام آشنای فوتبال ایران شاهین را همراهی می کردند؛ شاهینی که با مربیگری حمید درخشان و سرپرستی غلامحسین مظلومی آمده بود تا با قهرمانی در جام حذفی و رفتن به آسیا جاودانه شود که این اتفاق رخ نداد.
غلامحسین مظلومی آن موقع از تعصب بازیکنان در آن شرایط بد شاهین صحبت می کرد و می گفت:
خیلی دوست داشتم برای کمک به شاهین، پا به توپ می شدم و مانند گذشته ها بازی می کردم.
سه خان بزرگ تاریخ تاج و استقلال در کنار هم
مردی که می خواست سرطان را دریبل بزند
باشگاه فوتبال استقلال اسطوره ها و بزرگان بسیاری در تاریخ خود داشته است؛ هر چند در میان این بزرگان سه نفر بوده اند که از سوی هواداران این تیم به لقب «خان» رسیده اند: ناصر خان حجازی، غلامحسین خان مظلومی و منصور خان پورحیدری! گویی این پسوند تنها برای نام این سه بزرگ بی تکرار معنا و مفهوم پیدا کرده است ... چه دردناک که سرنوشت هر سه خان بزرگ تاریخ فوتبال استقلال و البته ایران در رقم خوردن به وسیله یک پدیده ی شوم مشترک بود: سرطان ...
مظلومی از سال 1391 درگیر سرطان معده شد؛ او در بیمارستان های بهمن و ولیعصر بستری بود و جنگ این تفنگدار، توپچی بی بدیل و آقای واقعاً گلِ فوتبال ایران با این بیماری تا 28 آبان ماه سال 1393 ادامه پیدا کرد. فریبا کرمی خبرنگار خبرگزاری مهر که از بوشهر به عیادت وی آمده بود تعریف می کند:
وقتی به بیمارستان بهمن تهران رسیدم دلم گرفت؛ وارد اتاق مظلومی شدم، خیلی سعی کرد از جایش بلند شود اما نتوانست و به سختی نفس می کشید اما روحیه عجیبی داشت. می گفت که اگر من ضعیف شوم سرطان بر من غلبه می نماید؛ خیلی خشنود بود از بوشهر به ملاقاتش رفته بودم و وقتی خودم را معرفی کردم خاطرات آن موقع شاهین به یادش آمد و گفت: سلام من را به مردم بوشهر برسان و از آنها تشکر کن.
فقط دردش را مسکن تسکین می داد و ماساژهایی که پسرش امید به پاهای او می داد. گفت بر سرطان غلبه خواهم کرد و دوباره به مستطیل سبز برخواهم گشت. پسرش اما از دوران حضور پدرش در شاهین دلش پر بود و معتقد بود که غلامحسین خان آن موقع بسیار غصه شاهین را خورد و خیلی اذیت شد و بیماری اش از 2 یا 3 ماه بعد آن جریانات بروز کرد.
گل های زمان بازیگری اش را با هم مرور کردیم و کلیپ های شادی بعد از گل هایش را دیدیم و خندیدیم. دوست داشتم بیشتر با مظلومی صحبت کنم اما شرایط مهیا نبود. دستانی که نشان از بیماری اش داشت را بالا آورد و با بوسه ای بر دستانش گفت این را به مردم بوشهر تقدیم می کنم و از آنها خواست برایش دعا نمایند.
زنده یاد همایون بهزادی سرطلایی افسانه ای فوتبال ایران، در یکی از مصاحبه های سال های واپسین عمرش، زمانی که با پرسشی در ارتباط با دربی شش گله مواجه شد گفت:
استقلال همواره تیم خوبی بوده. من هرگز دوست ندارم بگویم که زدهایم، زدهایم. به جان بچهام از صمیم قلب میگویم. تیم استقلال در مقابل ما هم گل زده و هم گل خورده است. من هیچگاه دوست ندارم بگویم زدهایم زدهایم، این حرفها برای دوران جوانی است. الان با این سن و سالی که ما داریم باید بگوییم خوردیم، خوردیم. در زمین ما با هم رقیب بودیم و در بیرون از زمین رفیق. در تیم ملی نیز همواره بهترین دوستانمان بازیکنان استقلال بودند. الآن که غلامحسین مظلومی مریض است من تمام تار و پود بدنم میلرزد. با تمام وجود از خداوند میخواهم که حالش خوب شود.
حال بماند که کمی بیش از یک سال بعد از عروج سرطلایی دهه پنجاه فوتبال ایران، سرطلایی دهه چهل هم به او پیوست؛ گویی قرار بود در دربی بهشت دروازه ها را باز کنند ...
همچنین پس از برد پرسپولیس برابر راه آهن در جام حذفی سال 93، محسن بنگر یکی از کاپیتان های آن زمان ارتش سرخ پایتخت پیراهنش را بالا زد و عکس غلامحسین خان مظلومی اسطوره ی استقلال و تیم ملی را که در زیر پیراهنش گذاشته بود نشان داد. بنگر در این ارتباط گفت:
کار خاصی نکردم که بخواهم دربارهآن صحبت کنم. چرا که این وظیفه همه ماست که به پیشکسوتانمان احترام بگذاریم.
مگر ما چند غلامحسین مظلومی، علی پروین، مجتبی محرمی یا محمد پنجعلی داریم؟ این وظیفه من بود که به پیشکسوتم احترام بگذارم و با این کار نشان دهم که به یاد غلامحسین مظلومی هستم چرا که او فرد بزرگی در فوتبال ما بود و شاید سالها همانند او به فوتبال نیاید.
او در پاسخ به این سوال که چرا او این کار را کرد و سایر بازیکنان این کار را نمیکنند، تصریح کرد:
به هر حال من وظیفه داشتم که برای پیشکسوت فوتبال کشورم این کار را انجام دهم اما اینکه چرا بازیکنان جوان چنین کاری نمیکنند شاید به این دلیل است که کلهشان بوی قورمهسبزی میدهد!
متأسفانه هنوز فرصت نکردم به دیدار او بروم. البته زمانی که در بیمارستان بهمن بستری بود و چون این بیمارستان نزدیک خانه ما بود با دستهگل به بیمارستان رفتم اما پرستاران اعلام کردند که او صبح آن روز مرخص شده بود.
بنگر در پایان خاطرنشان کرد:
من مدافع هستم و شانس کمی برای گلزدن در هر بازی دارم اما اگر گل میزدم قطعا این پیراهن را زیر لباسم نشان میدادم.
این اتفاق نه تنها از چشمان اسطوره دور نماند بلکه به شدت به دل او نیز نشست چنان چه همسر زنده یاد مظلومی در این رابطه نقل می کند:
می خواهم یک تشکر خالصانه از آقای بنگر به خاطر حرکت ارزشمند اخلاقی که در مقطع زمانی باعث روحیه بخشی مضاعف به آقای مظلومی شد را داشته باشم.
مرا با پیراهن آبی استقلال دفن کنید ...
آقای القاب فوتبال ایران که چندی پیش از مرگ به همسرش گفته بود دوست ندارد از او جدا شود، در 28 آبان ماه 1393 دعوت حق را لبیک گفت. این ضایعه در حالی اتفاق افتاد که غلامحسین خان مظلومی در ماه های پایانی عمرش با بی توجه کمیته پیشکسوتان و باشگاه استقلال روبه رو بود و این بار تنها برخی از رسانه ها بودند که همچنان جویای حال او بودند. عشق غلامحسین خان به استقلال در حدی بود که گفته می شود این مرد بزرگ پیش از مرگ وصیت کرده بود که او را در پیراهن آبی استقلال کفن و سپس دفن کنند.
مراسم تشییع پیکر مرحوم مظلومی صبح آخرین روز آبان 93 با حضور پیشکسوتان، ورزشکاران، برخی مسئولان و جمع کثیری از هواداران فوتبال در ورزشگاه شیرودی تهران برگزار شد تا پیکر وی با انتقال به بهشت زهرا در خانه ابدی آرام گیرد. علی کفاشیان، مهدی محمدنبی، بهرام افشارزاده، بهروز منتقمی، صادق درودگر، جعفر کاشانی، حمید جاسمیان، علی پروین، امیر قلعهنویی، علی دایی، محمد مایلیکهن، حمید درخشان، احمدرضا عابدزاده، عادل فردوسیپور، علیرضا منصوریان، مهدی مناجاتی، صمد مرفاوی، نصرالله عبداللهی، محمد نوری، حمید استیلی، فریدون معینی، مسعود معینی، سهراب بختیاری زاده، حنیف عمرانزاده، جاسم کرار، آرش برهانی، سجاد شهباززاده و ... از جمله حاضران در این مراسم بودند. همچنین گروه زیادی از هواداران فوتبال فرا تر از هر گونه رنگ و تعلق باشگاهی در این مراسم حضور یافتند و به ابراز احساسات پرداختند.
درگذشت غلامحسین خان با واکنش های زیادی مواجه بود و جالب است بدانیم که پس از هفت سال هنوز هم همه از وجنات و سکنات اخلاقی این مرد نازنین سخن می گویند ...
سید مهدی رحمتی یک عکسی قدیمی از غلامحسین خان را در صفحه خودش قرارداد و زیر آن نوشت:
خداحافظ مرد بزرگ
زنده یاد دکتر حمیدرضا صدر نیز مطلبی در رثای مظلومی نوشت که بخشی از آن را با هم می خوانیم:
می گویند معمولا بهترین بازیکن های فوتبال آنهایی هستند که در سنین نوجوانی بازی های شان را دنبال کرده اید. همان هایی که با شیفتگی به دویدن های شان خیره شدید. به ضربه ها و گل های شان. به درگیری ها و فریادهای شان. به غم ها و شادی های شان. به عکس های شان. غلامحسین مظلومی برای ما چهارده پانزده ساله های امجدیه اواخر دهه 1340 و اوایل 1350 یکی از آن بازیکنان بود. مهاجمی _در کنار صفر ایرانپاک در همان دوره در پرسپولیس_ با گل های پرشمار که ضربه هایش هم آمیخته به قدرت بودند و هم زیرکی. هنوز می توانم آلبوم های فوتبالی آن دوران را بیرون بکشم و به امضاهای گرفته شده از هر دو شان خیره شوم و خاطرات نوجوانی را دوره کنم و دوره ...
وقتی رایکوف مربی تاج شد با کنار گذاشتن قدیمی ها او را در خط حمله قرار داد. آن هایی که روی سکوهای امجدیه می نشستند نمی توانستند گل های غلامحسین مظلومی را نشمرند. غلامحسین مظلومی مهاجم نوک تاج بود. بلند بالا و با اندامی ورزیده که مدافعان مقابلش را عذاب می داد و عذاب. اهمیتی نداشت تاجی بودید یا نبودید، به او نگاه می کردید و می دانستید مهاجمی انکار ناپذیر است. یکی از بهترین گلزن های عصر خود که بی اعتنا به خشونت حریفان یا شعارهای رقیبان روی سکوها وظیفه اش را انجام می داد. او را با فرصت طلبی اش تعریف می کردند. با ضربه های تمام کننده اش به توپ های سرگردان در محوطه جریمه. در کورس های ده تا بیست متری بسیار سریع می دوید و ضربه هایش همان چیزی بودند که تمام کننده خوانده می شدند. هم با پا گل می زد و هم با سر ...
چهرهها در مراسم تشییع پیکر بمبافکن فوتبال ایران
سپ بلاتر رئیس وقت فیفا در پیامی به علی کفاشیان درگذشت غلامحسین مظلومی را تسلیت گفت:
انتشار خبر درگذشت غلامحسین مظلومی معروف به "سرطلایی"؛ بازیکن بین المللی فوتبال ایران، مربی و سرپرست فوتبال بسیار حزن انگیز بود.
مظلومی در سه تورنمنت بزرگ تیم ملی ایران به خوبی درخشید که شامل رقابتهای جام ملتهای آسیا 1972، بازی های آسیایی 1974 تهران و بعلاوه رقابتهای جام ملتهای آسیا 1976 تهران که البته در این تورنمنت به عنوان آقای گل نیز شناخته شد، است. همچنین وی در المپیک 1976 مونترال حضور داشت که در آن بازی ها تیم ایران به مرحله یک چهارم نهایی صعود کرده بود.
سرطلایی در دوران خدمت خود برای سه باشگاه تاج آبادان، تاج تهران (ستقلال)، شهباز و 48 بازی برای تیم ملی ایران داشته است. وی همچنین در سال 1367 به مدت یکسال سرمربی تیم فوتبال استقلال بود. وی در طول بازی خود 37 گل را برای تیم ملی فوتبال ایران به ثمر رساند و به مدت 20 سال مداوم به عنوان بهترین گلزن ایران بود تا زمانی که علی دایی رکورد وی را شکست. او در بازی های آسیایی 1974 و رقابتهای جام ملتهای آسیا 1976 به عنوان آقای گل شناخته شده بود.
مظلومی طی دو سال اخیر سرپرست تیم باشگاهی شاهین بوشهر و به صورت افتخاری سرپرست باشگاه استقلال نیز بود.
من از طرف فیفا و خانواده جهانی فوتبال، از صمیم قلب به شما، فدراسیون فوتبال ایران و علی الخصوص به خانواده غلامحسین مظلومی، دوستان و طرفداران وی تسلیت می گویم. امیدوارم تا از این طریق توانسته باشم مطالبی را عنوان کنم که باعث آرامش و تسلی خاطر شما شده و کمی از غم و اندوهتان کم کند.
همچنین وبسایت رسمی AFC در مورد مظلومی نوشت:
او با زدن سه گل در قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا در سال 1976 نقش مهمی داشت. مظلومی و ناصر نورایی و فتحی کمیل از کویت به طور مشترک به عنوان گلزن برتر این رقابتها معرفی شد.
سرمربی سابق استقلال در 48 دیدار برای تیم ملی ایران به میدان رفت و 37 گل به ثمر رساند. او به مدت 12 سال رکورد گلزنی ایران را در اختیار داشت تا آنکه این رکورد به دست علی دایی شکسته شد.
او از سال 1965 به مدت سه سال برای صنعت نفت آبادان بازی کرد و هفت سال نیز در استقلال توپ زد و پس از آن به شاهین تهران محلق شد.
مظلومی در دوران فعالیت حرفه ای خود نقش مهمی در برتری ایران در فوتبال آسیا داشت.
الکس سوسی دبیرکل کنفدراسیون فوتبال آسیا در نامه ای نوشت:
زمانی که خبر درگذشت غلامحسین مظلومی را شنیدم، بسیار غمگین و ناراحت شدم.
مرحوم مظلومی با به ثمر رساندن سه گل در جام ملتهای 1976 نقش موثری در موفقیت ایران داشت. همچنین در آن سال پس از مرحوم مظلومی، هم تیمی وی ناصر نورایی و فاتح کمیل از کویت دیگر بازیکنانی بودند که سهم بیشترین گلزنان آن دوره از بازی ها را از آن خود کرده بودند.
تسلیت خود را صمیمانه به خانواده و دوستان مرحوم مظلومی ابراز می کنم و برای آرامش روح او طلب مغفرت دارم.
علی پروین در حاشیه مراسم تشییع پیکر غلامحسین مظلومی عنوان کرد:
این درد ماست که تا وقتی زنده هستیم کسی به داد ما نمی رسد اما تا کسی می میرد همه برای حضور در مراسمش به شیرودی می آیند. تا وقتی زنده هستیم باید هوای هم را داشته باشیم.
سلطان درباره شخصیت فوتبالی مظلومی هم ادامه داد:
او یکی از بهترین فوتبالیست هایی بود که من کنارش بازی کردم. ما نزدیک به 40، 50 بازی در کنار هم بازی کردیم و خدا به خانواده اش صبر بدهد.
غلامحسین از نظر فنی و اخلاقی عالی بود و بهترین سانتر فورواردی بود که من دیده بودم.
سرمربی وقت استقلال امیر قلعهنویی در حاشیه مراسم تشییع پیکر غلامحسین مظلومی گفت:
باید به خانواده فوتبال به خصوص خانواده مظلومی و پرویز مظلومی تسلیت بگویم. این ضایعه دردناکی بود که همه از شنیدن آن ناراحت شدند.
مظلومی جزو اولین مربیان من در استقلال و اسطوره اخلاقی من بود و خیلی از مسائل اخلاقی را از او یاد گرفتم.
آتیلا حجازی نیز عنوان کرد:
جمعیتی که شما میبینید نشان دهنده مردمی بودن مظلومی است و من از صمیم قلب برای شادی روحش دعا میکنم و امیدوارم خدا به خانواده آن مرحوم صبر دهد. میدانم که مظلومی با این جمعیت متوجه میشود که چقدر مردمی بوده است.
شاید خیلیها مقامهایی را کسب کرده باشند اما مردمی نباشند کسی که مردمی باشد تلاش میکند مردم را هم خوشحال کند.
تیتر روزنامه های ورزشی کشور - پس از فوت و تشییع پیکر غلام آقای گل
در روزهای پایانی همان سال، آیین رونمايي از تنديس توپچی و آقای گل ابدی تخت جمشید در شهر آبادان برگزار شد و آن تندیس که به مدت پنج ماه توسط محمد سالاريان ساخته شده بود، در ورودی استاديوم تختی آبادان نصب شد.
در آن مراسم امير مظلومی، یکی از پسران غلامحسین خان عنوان کرد:
ما امروز اين جا آمديم كه يادمان باشد مردی در فوتبال وجود دارد كه زمانی که صحبت از فوتبال آبادان میشد، اسمش بر زبان میآمد و اين به خاطر فوتبالش نبود، بلکه او هميشه خوشنام بود و یک عمر به بزرگتر خود احترام گذاشت و اين اخلاق را به ما هم میآموخت.
خيلي خوشحالم با مادرم كه 50 سال در اين شهر خاطره داشت، به آبادان آمدم. اسم آبادان با فوتبال عجين شده است و اما ميدانيم كه پدرم هر چند در زمان كوتاه اما برگي از فوتبال ايران بوده است. یک خاطره از پدرم ميگويم و آن هم اين است كه قبل از فوت پدرم بسيار به او اصرار شد كه به آبادان بيايد تا از او تقدير شود و تندیسی از او ساخته شود اما او هميشه به ما میگفت يادمان باشد كه شهيدان جان خودشان را دادند تا آبادان زنده بماند.
پدرم هميشه میگفت كه قهرمان اصلی و واقعي كسانی هستند كه تا پای جان از آبادان دفاع كردند.
همچنین در جلسه انتخاباتی فیفا که در اواخر ماه مِه 2015 برگزار گردید، اعضای حاضر به احترام دو پیشکسوت فقید فوتبال کشورمان یک دقیقه سکوت کردند. در ابتدای آن مراسم اتفاقی جالب و خوشایند برای فوتبال ایران افتاد. پس از سخنرانی بلاتر اعضای فیفا و حاضران در جلسه به احترام غلامحسین مظلومی و عزیر اصلی، دو پیشکسوت فوتبال ایران که در یک سال اخیر از دنیا رفتند یک دقیقه سکوت کردند.
محمد مایلیکهن سرمربی اسبق تیم ملی و یکی از اسطوره های پرسپولیس در حاشیه مراسم اولین سالگرد غلامحسین مظلومی عنوان کرد:
مظلومی یکی از مفاخر فوتبال ایران بود و کسی بود که توانسته بود سال ها بهترین فوروارد و گلزن فوتبال ایران و آسیا باشد.
حاجی مایلی که این روزها در بستر بیماری ست، تأکید کرد:
او از لحاظ اخلاقی، چهره عام و خاص بود و همین اخلاق خود او بود که این چنین مردم را به بهشت زهرا کشانده است.
سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران در ادامه خاطرنشان داشت:
مظلومی یک الگوی اخلاقی برای فوتبال ایران بود و امیدوارم جوانانی که به فوتبال روی میآورند او را سرلوحه کار خود قرار دهند.
شادروان نادر دست نشان یاد و خاطره ی توپچی و تفنگدار فوتبال ایران را در جریان دیدار استقلال و صنعت نفت آبادان در ورزشگاه آزادی به این شکل گرامی می دارد ...
دو سال پس از درگذشت غلامحسین خان مظلومی، زمانی که در مراسم سالگرد وی به شکل حیرت آوری خبری از حضور بازیکنان استقلال نشد، مهدی هژبری سردبیر وقت روزنامه خبرورزشی در مطلبی که در سرمقاله شنبه 29 آبان ماه 1395 روزنامه خبرورزشی چاپ شده بود، در شِکوِه و گلایه از بازیکنان استقلال نوشت:
ما هم می میریم ...
این که از هر دست بدهی، از همان دست میگیری، قانون نانوشته زندگی و رسم طبیعت است...
آنهایی که این روزها روی صندلیهای تصمیمگیری و مربیگری مجموعه آبی نشستهاند و یا پیراهن آبی استقلال را به تن دارند و پنجشنبه به مراسم زندهیاد غلامحسین مظلومی نرفتند و یک همدردی ساده را از بازماندگان سرطلایی تاریخ استقلال دریغ کردند، خودشان هم یک روز پیر میشوند و به جبر زندگی و حکم تقدیر میمیرند و آن وقت قطعاً همین حضور و همین همدردی به ظاهر ساده از سوی مدیران، مربیان و بازیکنان وقت استقلال از آنها و خانوادهشان دریغ خواهد شد! این که از هر دست بدهی، از همان دست میگیری، قانون نانوشته زندگی و رسم طبیعت است و نمیدانیم چرا بعضیها وقتی در اوج هستند، فراموش میکنند مرگ و میر و ناراحتی و غم برای خودشان هم هست و هیچ بشری را از این سرانجام راه گریز نیست. آنهایی که پنجشنبه به بهانه تمرین، در مراسم غلامحسین مظلومی شرکت نکردند، در حالی که خیلی راحت میتوانستند برنامه تمرینی استقلال را به گونهای تنظیم کنند که بازیکنان ابتدا به قطعه نامآوران بروند و به سرطلایی تاریخ استقلال ادای احترام کنند و بعد برای آخرین تمرین قبل از بازی حذفی مقابل صبا به محل تمرین تیم بروند، چه تصور و تصویری درباره آینده خودشان دارند؟ آیا قرار است خداوند به آنها عمر جاودان بدهد؟ آیا خودشان هیچوقت پیر نمیشوند؟ آیا به ایستگاه پایانی زندگی نمیرسند؟! احتمال میدهیم استقلالیهای فعلی یادشان رفته بود پنجشنبه مراسم سالگرد غلامحسین مظلومی است وگرنه مگر میشود مدیر، مربی و بازیکن فعلی استقلال نداند اگر این باشگاه در تاریخ فوتبال ایران «پا» گرفت و «پایدار» ماند، محصول زحمات غلامحسینها و منصورها و ناصرها و... است؟! مگر میشود ندانند نانی که امروز از سر سفره استقلال به خانه میبرند، حاصل دسترنج همین پیشکسوتان است؟! اگر امروز به پیشکسوتان دیروز احترام نگذاریم، فردا که خودمان هم پیشکسوت شدیم، نمیتوانیم از نسلهای بعدی توقع احترام داشته باشیم...
ما هم یک روز میمیریم... نمیمیریم؟!
غلامحسین مظلومی از شخصیتی منحصربفرد برخوردار بود؛ او در همان دوران بازیگری دغدغه فوتبال حرفه ای داشت و با استعداد و نبوغ خدادادی گلزنی خود همچون یک شاعر و یک فیلسوف برخورد می کرد؛ بد نیست با خواندن گزیده ای از مصاحبه ی وی با نشریه دنیای ورزش در سال 55 این پست را به پایان برسانیم:
22 ساله بودم و از فوتبال حرفه ای چیزی نمی دانستم. رایکوف که از فهیم ترین مربیان ما به شمار می رود و می داند که چه می کند. او به من قول داد که وقتی که قراردادم با تاج تمام شد مرا به اروپا ببرد و به یکی از باشگاه های حرفه ای معرفی کند. اما نمی دانم موقعیتی پیش نیامد یا باقی ماندن اون در تهران باعث شد که مرا به اروپا نبرد. مسلم این است که اگر وعده او عملی می شد، من اکنون در صف حرفه ای ها ایستاده بودم.
آقای گل به همراه ستارگان هم تیمی در تاج ...
اما بگذارید کلام آخر را نیز بگویم:
فوتبال ما زود تمام می شود. باید دنبال دوستانی باشیم که ماندرگارند. مردم علاقه مند و دوستدار فوتبال از آن جمله یادرگاری های ماندنی فوتبال هستند. من در این زمینه دوستان تاج را مثال می زنم، که گرچه از باشگاه تاج رفته ام، هنوز مرا تشویق می کنند چرا که هیچ گونه ناراحتی و عقده ای از من ندارند. از این رو ست که می بینید من هر گاه گل می زنم، اول به سوی تماشاگران شهباز و بعد به سوی تماشاگران تاج و پرسپولیس می شتابم ... امید که از فوتبال دوستانی پایدارتر و بیشتر برای خود دست و پا کنم ...
این لحظه ها و روزهای قشنگ گذراست ... و همان زمان شکل می گیرد که من گل می زنم. از شادی در عرش سیر می کنم و دستانم را به نشانه اوج شادمانی به سوی تماشاگران و بازیکنان تیم خود بلند می کنم؛ با بچه ها همدیگر را می بوسیم، اما این یک روی سکه است ... روی اول سکه در میدان ...
روی دوم سکه بر خلاف این است که گفتم ... سکوها خالی می شوند و چراغ های امجدیه یا هر ورزشگاه دیگری خاموش ... آن گاه جایگاه این شادی بی حد و حصر را غم و اندوه می گیرد ... غمی سنگین و غیرقابل وصف ... غم بازیکنان بازنده و ناراحت و افسرده ... این ها نیز ورزشکارند و به امید و آرزوی پیروزی به میدان می آیند ... آخر چطور می شود که من گل بزنم و با یارانم شادی کنم، و این ها غمین و افسرده بمانند؟! آیا این خلاف مرام و ورزش و ورزشکار بودن نیست؟! شما شادی های مرا در حین بازی می بینید، ولی کاشکی در پایان مبارزه در دل من هم می بودید تا بدانید که چه احساسی دارم ...
روحت شاد آقای گل افسانه ای و مرد القاب فوتبال ایران ...
همچنین بخوانید:
قرمزی رنگ نیَنداخته بیهوده بر دیوار، پنج سال از واپسین پرواز سرطلایی گذشت