Lothar Matthausدلیل نبردهای عصر ناپلئونی و موفقیت های بی نظیر ناپلئون یک بخش مربوط به استعداد خارق العادش در فرماندهی میدان جنگ و دیگری محبوبیت اجتماعی بی نظیرش در سالهای پس از انقلاب کبیر فرانسه بود که مردم اونو مثل یک ناجی میدونستن. مثل اکثر انقلاب ها این پتانسیل و انرژی اجتماعی به مسیر نظامی گری و جنگ طلبی منتقل شد و ارتش ناپلئون از خیابان های مادرید تا خیابان های مسکو رژه رفت. مهمترین مشکل ناپلئون مثل هیتلر عدم دستیابی به جزیره بریتانیا بود که با توجه به قدرت نیروی دریایی بریتانیا موفق به ورود و فتح این نقطه استراتژیک نشد و در نتیجه وجود رقیبی مثل بریتانیا که از امتیاز موقعیت جغرافیایی برخوردار بود اجازه یکپارچه کردن فتوحات ناپلئون و اروپای متحد رو نمی داد(آرزوی ناپلئون در واقع تشکیل کشوری واحد شبیه به اتحادیه اروپای فعلی بود). پس طبیعیه که بزرگترین دشمن آشتی ناپذیر ناپلئون هم مثل هیتلر بریتانیا بود که نظم جهانی رو بر اساس الگوی صلح بریتانیایی میخواست و اروپای واحد با رهبری ناپلئون برای بریتانیا مرگ آور بود(همونطور که ناپلئون با حمله به مصر و ورود به آسیا و در نتیجه حمله به هند و همینطور نبرد دریایی ترافالگار در کانال مانش قصد شکست کامل بریتانیا رو هم در اروپا و هم در مستعمرات داشت).
در نهایت هم جاه طلبی بی پایان ناپلئون اونو به نبرد با روسیه و فتح مسکو و البته تله ی زمین سوخته انداخت که ناپلئون با وجود پیروزی و برتری خرد کننده بر روسیه با توجه به طولانی بودن خط تدارکات و سرمای سخت روسیه تقریبا تمام ارتش فاتح و بزرگشو در عقب نشینی از دست داد و دورانش به پایان رسید. درنتیجه پایان جنگ با تضعیف شدید امپراتوری فرانسه و افزایش قدرت پادشاهی پروس و امپراتوری اتریش به عنوان حائل و پیشگیری کننده از زیاده خواهی های فرانسه و روسیه در اروپای قاره ای بود که این طرح در جهت منافع بریتانیا برای برقراری نظم جهانی شکل گرفت و موازنه قوا رو برای یک قرن تثبیت کرد.