مفتخریم که امروز در کنار اقای داروین هستیم برای شناخت بیشتر از زندگی ایشون و البته کمی هم فرگشت
من: یکم اطلاعات بدین راجع به خودتون اول
داروین: سلام دارم خدمت کاربران عزیز، بنده چارلز رابرت داروین هستم متولد انگلستان ۱۲ فوریه سال ۱۸۰۹، خانواده پرجمعیت و علم دوستی بودیم، کلا ۶ تا فرزند بودیم، وضع مالی مون هم بد نبود و ..
من:بد نبود که والا رسما بچه مایه بودید، از اون خانواده های با کلاس انگلیسی
داروین: اره خب پدرم پزشک بود و پدر بزرگم گیاه شناس برای همین وضعشون خوب بود مخصوصا پدرم، متاسفانه ۸ سالم که شد مادرم،سوزانا وِجوود، مرد.
من:درباره پدرتون؟
داروین:چیزی که بهش افتخار میکنم اینه که از مدافعان لغو برده داری بود، هم پدرم هم پدربزرگم در این راستا تلاش میکردن
من: اتفاقا جالبه چون برخی افراد فرگشت رو یکی از عوامل افزایش نژاد پرستی و برده داری میدونن، شما دفاعی دارید؟
داروین: اتفاقا درک صحیح از فرگشت باعث میشه که نژادپرستی بی معنی بشه، وارد جزئیات نمیشم، یکی از اساتید من در دوران علم اموزی هم سیاه پوست بود و ...
من: خوبه اتفاقا یکم علمی کنیم بحثو، کجا درس میخوندی؟
داروین: دوران مدرسه خیلی چیز خاصی نبود و اصل کار از دانشگاه شروع شد اون موقع ۱۶ سالم بود و دانشگاه ادینبورگ قبول شدم، از مطرح ترین دانشگاه های اون زمان بود
من: با پول و پارتی پدر دیگه؟
داروین: کص نگو ایران نبودم که انگلیس بود، بهرحال ۲ سال اونجا بودم بعد رفتم دانشکده مسیح، پدرم منو برد اونجا چون دوست داشت مثل خودش پزشک بشم، ولی خون میدیدم میترسیدم برا همین بیخیالش شدم و ...
من: دانلود خایه های فراوان... ببخشید ادامه بدید
داروین: پدرم درک کرد و گفت برو دنبال یکار دیگه، خیلی علاقه مند به تاریخ طبیعی بودم....
من: ببخشید تاریخ طبیعی همون مطالعه تاریخ پادشاها و حکومت ها و ....ایناست؟
داروین: نه، در تاریخ طبیعی ویژگی ها و شرایط زندگی جانوران به صورت علمی بررسی میشه....
من:و از اونجا بود که رفتی سمت فرگشت...
داروین: زیاد میپری وسط حرفم
من: ببخشید، برو بالا حق بگو
داروین:بسم الله، بعد از دو سال حضور تو دانشگاه مسیح رفتم عضو یک گروه تحقیقاتی شدم، این فکر رو درواقع یکی از اساتیدم در دانشکده مسیح به ذهنم انداخت، یه گروه تحقیقاتی بودن که در کشتی HMS Beagle سفر میکردن به کاپیتانی "فیتز روی" و من اونجا بعنوان یه زیست شناس شروع به کار کردم، فرصت خوبی برای تحقیقات بود،در تاریخ ۲۷ دسامبر سال ۱۸۳۱، HMS Beagle سفر خود را آغاز کرد، من بیشتر دنبال جانداران بودم، انواع مختلفی از پرندگان و خزندگان و حتی فسیل هارو جمع اوری میکردم
من: یه دیقه بیا پایین، هدف اصلی از این کار چی بود؟
داروین: بیشتر بخاطر کسب اطلاعات بیشتر و طبقه بندی دقیق تر از جانداران، توی جزایر اقیانوس آرام چیز های جالبی پیدا کردم، بعد که از سفر تحقیقاتی برگشتیم،شروع به نوشتن یافته هام در ژورنال تحقیقات کردم که تحت عنوان بخشی از روایت سفر کاپیتان "فیتز روی" منتشر و بعدا با عنوان “جانور شناسی سفر های beagle” ویرایش شد.
من:از اونجا تو به سمت فرگشت رفتی، توضیح بده
داروین: بله یه اتفاقاتی افتاد، ازدواج کردم، چند سالی گذشت و یه کتاب هایی دادم بیرون تا اولین بار سال ۱۸۵۹ نظریۀ فرگشت توسط انتخاب طبیعی، رو در کتاب "منشا انواع" مطرح کردم ، اولش مخالفت خیلی زیاد بود، حالا امروز نمیدونم چخبره، از قبر که داشتم میومدم بیرون بیام اینجا یه آقایی رو دیدم گفت من رائفی پورم و نظریه تکامل تو امروزه رد شده
من: خب درسته امروزه بجز ۹۸ درصد دانشمندان و مراکز علمی کشور های امریکا انگلیس ژاپن فرانسه آلمان ...بقیه جاها ردش میکنن، حالا یکم رو جزئیات دقیق بشیم، چه مثال هایی از تکامل جانوران رو اولش مطرح میکردید؟
داروین: خب واقعیتش اول در این مورد بحث کردم که انتخاب طبیعی چطور میتواند باعث شود یک پستاندار خشکیزی، به یک نهنگ تبدیل شود، مثلا خرس سیاه شمالی آمریکایی،که با شناکردن با دهانباز در آبها، حشرات را شکار میکرد: تو کتاب نوشتم : «من اصلاً این موضوع را ناممکن نمیدانم که انتخاب طبیعی روی گروهی از خرسها تغییر ایجاد کند، آنها را تدریجاً صاحب ساختارها و عادات آبزیانه کند، دهانهای بزرگ و بزرگتر به آنها بدهد، تا اینکه موجودی ابرجثه مثل نهنگ ایجاد می شود.»
من: اخه مرد حسابی خرس سیاه به نهنگ؟ مک درسته زیست شناس نیستم ولی دیگه انقدر هم کصخل نیستم اینو باور کنم
داروین: اره خب اونموقع هم همه بهم خندیدن و خودم هم خجالت کشیدم از این مثال، تو ویرایش دوم کتاب حذفش کردم
من: ایراد کارت کجا بود؟
داروین: مثال اشتباه، فرضیه اولیه درست بود اما حیوان اشتباهی مثال زده شد
من: اره خب امروزه دانشمندان به جای در نظر گرفتن خرس، از اسب دریایی استفاده میکنن
داروین: بهرحال در توضیح این که منشاء نهنگ ها چیه، اول باید بفهمیم انتتاب طبیعی چیه، اگه بخواهم مختصر توضیح بدم:
انتخاب طبیعی قادر است تا تغییراتی کوچک در گونهها ایجاد کند، که به مرور زمان باعث تغییر رنگ یا اندازهی تمام جمعیت آن گونه پس از گذشت چند نسل میشود. این امر را “فرگشت خُرد” مینامند. اما انتخاب طبیعی تواناییهای بیشتری هم دارد. اگر بهقدر کافی زمان و تغییرات انجام شده داشته باشد، انتخاب طبیعی حتی میتواند گونهای کاملاٌ جدید ایجاد می کند، که آن را “فرگشت کلان” مینامند.
من: فرگشت انسان مربوط به فرگشت کلان میشه؟
داروین: سوالت خیلی جالب نیست ولی بهرحال صبر، رو همین مثال نهنگها تمرکز کن- اگر مسیر فرگشت را دنبال کنیم و انتخاب طبیعی را در نظر بگیریم، میدانیم که گذار نهنگها از خشکی به آبها طی مراحلی قابل پیش بینی صورت گرفته است. به عنوان مثال، فرگشت مجرای تنفسی ممکن است به صورت زیر شکل گرفته باشد: تغییرات تصادفی ژنتیکی منجر شد تا حداقل در یکی از نهنگها، مجرای تنفسی عقبتر، روی سر قرار بگیرد.
من: بزار حدس بزنم، به همین صورت زندگی براشون تو دریا راحت تر شد درسته؟
داروین: بله، اینگونه حیوانات موفقتر بودند و فرزندهای بیشتر هم داشتند. در نسلهای بعدی، تغییرات ژنتیکی بیشتری رخ داد و باعث شد مجرای تنفسی این موجودات عقبتر، کاملاً بالای سرشان قرار بگیرد.
من: فقط راجع به مجرای تنفسی بود؟
داروین: نه،اجزای دیگر بدن نهنگها نیز تغییراتی داشته است. پاهای جلویی به باله تبدیل شد. پاهای عقبی ناپدید شد. بدنهایشان سادهتر شد و برای حرکت راحتتر داخل آب، زائدهی دم به بدنشان اضافه گردید.
من: خانم پوبینر از محققان درباره فرگشته، راجع به این جملش چه نظری داری؟
«داروین قادر به دیدن الگوها بود، اما از مکانیزم پشت پرده بیخبر بود.» پس از آشکار شدن طرز کار ژنها و اینکه ژنها چگونه خصوصیات رفتاری و زیستی را حمل می کنند، و آن ویژگیها را از والد به فرزندان منتقل میکنند، الحاق نظریهی داروین و ژنتیک تحت عنوان “سنتز فرگشتی مدرن” مطرح شد. تغییرات فیزیکی و رفتاری که وقوع انتخاب طبیعی را ممکن میسازد، در سطوح دیانای و ژنها رخ میدهد. اینگونه تغییرات را “جهش” می نامند. پوبینر میگوید: «جهشها ابزار در دست و لازمی هستند که فرگشت توسط ِ آنها دست به عمل میزند.»
داروین: خب اونموقع چیزهایی بود که برای خودم هم قابل توضیح نبود، درباره جهش ها اگه بخواهم بگم:
جهش میتواند توسط خطاهای تصادفی در رونوشت یا بازسازی دیانای رخ دهد. ممکن است در صورت آسیب شیمیایی یا تابش مادهی پرتوزا نیز جهش رخ دهد. در اکثر موارد، جهشها یا مضرند یا طبیعی، اما در موارد نادر، جهش میتواند به سود موجود در بیاید. حالا تو بگو بینیم اگه جهش سودمند باشه چی میشه؟
من: حالا بلد نیستی خودت گردن ما ننداز، ولی باشه، بنظرم:
برخلاف جهش های بد و مضر که توسط انتخاب طبیعی رد میشن جهش های خوب و مفید نگه داشته شده و میتونه تو نسل های بعدی افزایش پیدا کنه
داروین: درسته،جهشها تصادفیاند، اما انتخاب آنها تصادفی نیست، اون موقع موفق شدم شکل ظاهری نهنگ های اولیه رو پیش بینی کنم
من: اولا که تو موفق نشدی، بعد تو موفق شدن بعدشم...
داروین: کص نگو خودم بودم، بعدشم این که میدونم الان درخواست مدرک میکنی برای پیش بینی ها ، واقعیتش اون موقع نتونستم مدارکی بیارم و دوباره مسخره شدم
من: کلا مسخره خاص و عام بودی، ولی خبر خوب برات اینه که دهه ۹۰ این اتفاق افتاد:
دانشمندان دقیقاً شواهدی بر وجود چنین موجودی یافتهاند.
داروین: yesssss
من: وی در ادامه افزود: این قطعهی مهم و گواه این ادعاها، در سال ۱۹۹۴ کشف شد. وقتی که دیرینهشناسان توانستند فسیل قسمتهای باقیماندهی آمبولوستوس را کشف کنند، حیوانی که اسمش عیناً به معنی “نهنگ راهرو-شناگر” میباشد. دستهای جلوی بدنش انگشت و سمهای کوچک داشت اما پاهای عقبیاش از نظر جثه عظیم بودند. پاهایش به طرز آشکاری برای شناکردن مناسب بودند اما او همچنین قادر به راهرفتن ناشیانه، مثل خوک دریایی، روی خشکیها بود.
این موجود باستانی در هنگام شنا مثل یک سمور دریایی حرکت میکرد، بدین صورت که پاهای عقبش را به سمت عقب پرتاب میکرد و دم و ستون فقراتش را موجدار حرکت میداد. نهنگهای امروزی خود را با ضربات محکم افقی دمشان از میان آبها حرکت میدهند، اما آمبولوستوس دمی شلاق مانند داشت و برای تأمین بیشتر نیروی رانشی در آب، از پاهایش استفاده میکرد. ریچموند میگوید: «در سالهای اخیر، گونههای انتقالی و یا “لینکهای گمشده” بیشتر و بیشتر در حال کشف شدن هستند و از تئوری داروین بیش از پیش حمایت میکنند و بر آن صحه میگذارند.»
داروین: خداروشکر که آبرومونو حفظ کردن
من: خب بریم یه چند تا سوال بپرسم
داروین: قبلش من یه سوال دارم، این عکسه چیه تحت عنوان نماد فرگشت درست کردید؟ یجوریه انگار میمون داره تبدیل به ادم میشه، فرگشت ما که اینجوری نبود
من: اره خب ولی خیلی سخت نگیر الان همه میدونن تو فرگشت میمون تبدیل به انسان نشده
بهرحال من سوالامو بپرسم
۱:چرا هیچکدام از حلقه های واسط بین فرگشت موجودات مثلا بین شامپانزه تا انسان الان وجود ندارند.
آیا همه فرگشت یافته اند؟ یعنی شرایط طبیعی براید بقای حداقل یک گونه از میلیاردها گونه فراهم نبوده تادبهدهمان صورت باقی بماند؟
داروین: ببین من میگم این عکسرو پاک کنید، اینجوری به گمراهی موفتید، اقا واقعیت اینه که: کی گفته انسان از شامپازه هست که بخواد بینشون حلقه بوجود بیاد
این درسته که پسرعموهای انسان هستند و این دوتا گونه(انسان و میمون ها) یک جد مشترک دارند
اما اینکه بخواید یک نوع شباهت پیدا کنید بین انسان و میمون
باید به فسیل ها سر بزنید:
شما فسیل انسان نئاندرتال و از اون قبل رو بررسی کنید متوجه میشید(فسیل لوسی)
ستون مهره های این نوع انسان ها تقریبا قوز (برای بالا رفتن از درخت)اما نه به اندازه ی یک شامپازه(برای زندگی راحت روی دوپا و حرکت بهتر)
دارای دست های پهن و کشیده(برای بالا رفتن از درخت)
و بعد از اونها بدلیل تفکر بهتر غار نشینی رو به زندگی درختی ترجیخ دادند
و در نهایت به انسان هوشمند تبدیل شدند
من: جوابت خیلی شبیه یکی از جوابای سایت های علمی خارجی بود
داروین: در واقع جواب اونا شبیه من بود ولی میذارم به پای بزرگواریم
من: جمله معروف که بعنوان عکس اون بالا گذاشتم، دقیقا منظور از تغییر پذیری نسبت به محیط چیه؟
داروین: همینه که گفتم، مهم نیست شما چقدر باهوشی، یا چقدر سریع یا چقدر قوی، بزار یه مثال بزنم:موجوداتی شبیه به انسان مانند نئاندرتال ها و هایدلبرگ ها، تا یک میلیون سال زندگی میکردند، حالا انسان خردمند با این همه گوز گوزش تقریبا ۲۰ هزار ساله داره زندگی میکنه، اونا از نظر جسمانی قوی تر از انسان امروز بودند، اما امروز اثری ازشون نیست
برای دووم آوردن باید تغییر پذیر بود، بشر امروزی بخاطر تغییر پذیر بودن و تلاش برای سازگاری با محیط شانس بیشتری برای بقا داره
من: سوال اخر، درباره رابطه تکامل با نژاد پرستی قرار بود بگی،
داروین: خیلی ساده بخواهم بگم تکامل درصورتی نژادپرستی رو تایید میکنه که به انسان ها یه دلیل برای نژادپرستی بده، مثلا تفکر نازیسم که به گروهی دلیل برای تنفر از نژاد یهود داد، در تکامل همچین دلیلی دیده نمیشه که هیچ، بلکه کاملا برعکس، با توجه به توضیحات من درباره بقای موجودات نژادپرستی خود به خود برای افراد عاقل بی معنا میشه
من: بسیار خب اقای داروین به پایان برنامه رسیدیم شما لطفا برگرد برو تو قبرت منم برم دنبال انیشتین دفعه بعدی بیارمش..
داروین: اهم...
من:؟
داروین: این همه گفتی ولی منابع اطلاعاتتو نزاشتی
من: اوه شت، قسمت تاریخی ماجرا که از جاهای مختلف جمع اوری شد ولی قسمت علمی از سایت big bang برداشته شد
دیگه خداحافظ
داروین: خدانگهدار