سلام خدمت همه دوستان،این پست اصلا سیاسی نیست پس خیالتان راحت به هیچ کس توهینی نمیشه،خب بریم سراغ کارمون
زندگی نامه
میرزا تقی فراهانی ملقب به امیر نظام و امیر کبیر در سال ۱۱۸۶ هجری خورشیدی در روستای فراهان اراک متولد شد؛او پسر کربلایی قربان آشپز میرزا قائم مقام فراهانی از درباریان قاجار بود،میرزا تقی در کودکی شغل پدر رو در پیش گرفت و با کودکان قایم مقام هم بازی بود و هر وقت آنها درس میخواندند امیر از پشت شیشه به آنها خیره میشد و درس یاد میگرفت.نقل شده است روزی قائم مقام یک مهمانی برگزار میکند و در آنجا از فرزندان و فامیلهایش چند سوال درسی از آنها پرسید ولی آنها مثل بز همدیگر را نگاه کردند و جوابی ندادند،ناگهان میرزا تقی فریاد زد و گفت«من جواب سوال ها را میدانم» و سپس جواب همه سوال ها را داد و پشم های همه ریخته بود به خصوص قایم مقام؛او از میرزا تقی پرسید«پسر خوبم🗿،تو چطوری جواب سوال را بلد بودی؟»
میرزا تقی گفت:هر وقت فرزندان شما در مکتب خانه درس میخواندند من هم از پشت شیشه آنها را میدیدم و درس یاد میگرفتم
قائم مقام گفت:«حالا میتوانم برای پسر گل خودم🗿 کاری انجام دهم؟»
میرزا تقی گفت«بله،من هم میخواهم مثل فرزندان شما علم بیاموزم و به کشورم خدمت کنم»
چند روز بعد قائم مقام او را به پیش خود آورد و بهش منشی گری،دفتر داری و.. را آموخت و وقتی به مقام صدر اعظمی رسید او را جز دستیاران خود کرد و امیر روز به روز چیز های بیشتری یاد میگرفت
رسیدن به صدارت و آغاز نواختن
اولین ماموریت سیاسی این بود که به روسیه برود و به خاطر قتل گریبایدوف وزیر مختار روسیه در ایران عذر خواهی کند.در سال ۱۲۲۷ موقعی که محمد شاه به فوت کرد او موظف به رساندن پادشاه جدید بر روی تخت سلطنت بود و با استقراض ۳۰ تومان از یک تاجر تبریزی این را انجام داد،مهد علیا همسر محمد شاه سعی داشت تا فرد مورد نظرش را بر روی تخت بنشاند و سفرای انگلیسی از او حمایت میکردند و مهد علیا بالاخره به آرزویش رسید و ناصر الذین شاه بر تخت پادشاهی نشست.در همان حوالی ننه ناصر و میرزا آقاخان نوری و چند تا روحانی دیگر سعی داشتند امیر کبیر را از سیاست دور کنند ولی شاه جوان امیر را به عنوان صدر اعظم انتخاب کرد و نقشه آنها مدفوع شد توش.
خدمات امیر کبیر در دوره صدارت
امیر کبیر از ۲۰ مهر ۱۲۲۷ تا ۲۰ آبان ۱۲۳۰ به مدت ۳۷ ماه صدر اعظم بود و در این مدت کوتاه خدمات زیادی برای ایرانیان انجام داد که به مهم ترین آنها اشاره میکنیم
تاسیس مدرسه دارالفنون:امیر کبیر همیشه از آگاهی و سواد کم مردم رنج میبرد و میگفت یک کشور مردم دانا میخواهد و به خاطر دارالفنون را تأسیس کرد و از معلمان اتریشی،اسپانیایی و فرانسوی در آنجا استفاده میکرد و اولین دانش آموزان آن مدرسه شاهزاده های قاجاری بودند ولی مدرسه موقعی به افتتاح رسید که امیر از صدارت برکنار شده ولی با وجود مخالفت های صدر اعظم بعدی میرزا آقاخان نوری این مدرسه تا چند سال به کار خود ادامه داد
اصلاحات اجتماعی و فرهنگی:زمانی که میرزا تقی به صدارت رسید هرزگی،قمه کشی و لوطی کری در جامعه خیلی رواج داشت و هیچ کس جرئت نداشت بعد از ساعت ۸ از خانه بیرون بیاید.امیر کبیر برای این موضوع جلسه گذاشت و یکی از حاضرین گفت:باید حمل قمه و سلاح را ممنوع کنیم.»
امیر گفت:«حمل سلاح آزاد است ولی چه کسی جرئت استفاده از آن را دارد ؟»
از آن به بعد هر وقت دعوا میشد یک کس قمه بیرون نمیکشید و به مرور این عادت از مردم افتاد
رسیدگی به وضع اقتصادی و مالیه
در دوران حاجی میرزا آغاسی(صدر اعظم قبلی) بودجه کشور یک میلیون تومان کسری داشت و مواجه بی حساب و کتابی صورت گرفته بود و درباریان حقوقی میگرفتند که اصلا شایسته آنها نبود.امیر کبیر برای اینکه این مشکل را حل کند حقوق بسیاری از درباریان و شاهزادگان مفت خور قاجار و به خصوص خود شاه را بسیار کاهش داد و رشوه خواری و دزدی که بسیار زیاد شده بود در آن زمان را کاهش داد و شغل های الکی را برانداخت و وضعیت اقتصادی تا حد زیادی بهبود🗿 پیدا کرده بود
خاموش کردن شورش محمد حسن سالار خان: سالار خان(اون سالار خان برره رو نمیگما :/ ) والی و خان خراسان بود و خواستار تجزیه طلبی این استان بود و وقتی این خبر به گوش امیر کبیر رسید محمد چراغ علی کلهر را مأمور کرد تا سر از کار این خان پفیوز در بیاورد و وی مجازات شود،روحانیان مشهد که حامی سالار خان بودند وقتی این خبر را شنیدند سعی کردند محمد چراغ علی کلهر را بکشند ولی او با حیله از مشهد خارج شد و امیر کبیر راهی خراسان شد و میخواست سالار خان را دستگیر کند و مردم هم از وی حمایت کردند ولی سالار خان به حرم امام رضا رفت و بست نشینی کرد(بست نشینی اون موقع بوده که به معنی این بوده هر وقت مجرم جرمی میکرده و دنبالش بودن میرفته اماکن مذهبی و کسی نمیتوانست مجرم رو بگیره)
ولی امیر کبیر اهمیتی نداد🗿✊🏻 و گفت برید و این مردک رو دستگیر کنید و وی به سزای اعمال خود رسید
اصلاحات در ارتش ایران :امیر کبیر پس از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی به اصلاح ارتش ایران پرداخت و معتقد بود ارتش روح آن کشور است و تا پایان صدارت خود ارتش ایران به ۱۳۴۷ هزار سرباز،۲۰۰ توپخانه و ۱۰۰۰ تفنگدار مجهز شده بود و سربازان یونی فرم شبیه یونی فرم سربازان اتریشی بر تن داشتند.سربازان دوره تعلیمات نظامی میدیدند و پزشک ارتش معاینات خود را بر سلامتی جسمانی هر سرباز انجام میداد که تا آن زمان بی سابقه بود.امیر کبیر میگفت سرباز نباید به ناموس و اموال مردم تجاوز کند و باید رفتارش الگوی همه باشد و واسه همین برای عملی کردن این ایده به هر سرباز تذکری میداد.
تآسیس روزنامه وقایع:اولین روزنامه تاریخ ایران را امیر کبیر تاسیس کرد و در آن تمام اتفاقات سیاسی مثل عزل و نصب یک نفر و خبر های اینطوری در این روزنامه چاپ میشد
رسیدگی به وضع بهداشتی،امنیت و آبادانی ایران:در زمان صدارت میرزا تقی خان آبله شیوع زیادی پیدا کرده بود و امیر فورا دستور آبله کوبی داد ولی در تهران به آن بزرگی تنها ۳۰۰ نفر آبله کوبی کردهاند،زیرا رمال ها و روحانیون مغز مردم را شست و شو داده و گفته بودند در این واکسن ها جن وجود دارد😑.امیر برای اینکه از این. مشکل مطلع شود در میدان مردم رفت و مردی را دید که بچهاش به خاطر آبله مرده است،از او پرسید:«چرا آبله کوبی نکردی ای مرد که حالا باید عزادار باشی؟»
اون مرد گفت:«ای امیر،به خدا نمیدانم.به ما گفته بودند اگر آبله بکوبیم جن زده میشویم».
ناگهان یک بقال آمد و آن هم بچه اش مرده.ناگهان امیر از شدت ناراحتی به گریه افتاد و گفت:«مسئول جهل مردم ما هستیم.ما اگر کتابخانه و مدرسه ایجاد کنیم مردم به این روز نخواهند افتاد»
بعد از این اتفاق امیر دستور داد هر که آبله نکوبد جریمه میشود ولی باز هم زیاد موفق نبود چون مردم جاهل بودند
امیر کبیر به امنیت و آبادانی ایران اهمیت زیادی میداد و دزدی نایب که در لرستان,کهکیلویه و بویر احمد و ... صورت میگرفت را تا حد زیادی نابود کرد و برای آبادانی چند سد در البرز و دیگر استان ها صورت گرفت و البته وی طرح های دیگه هم داشت که بهش زمان ندادند:(
برکناری از صدارت و قتل
وقتی امیر کبیر به صدارت رسید و نزدیک ناصرالدین شاه بود او همیشه مخالفانی رو داشت و معتقد بودند امیر برای آنها مشکل است.شعله آتش این اختلافات از آنجایی کلید خورد که امیر کبیر برای حفظ بودجه کشور حقوق درباریان و شاهزادگان را کم کرد و حسابی فشاریشون کرد.سردسته این گروه مهد علیا مادر ناصر سگ سیبیل🗿 چیز ببخشید ناصر الذین شاه بود که ترسیده بود امیر کبیر همه امور را به دست بگیرد با گروه خودش تصمیم گرفتند علیه امیر کبیر پاپوش درست کنند و به ناصرالدین شاه گفتند امیر میخواهد تو را از سلطنت منع کند و خودش روی تخت بنشیند ولی در واقعیت اینگونه نبود.ناصر الدین شاه که حسابی ترسیده بود ولی چون امیر را دوست داشت او را برکنار نکرد ولی از آنجایی از او نفرت داشت که مراسم تاج گذاری ناصر بود و امیر کبیر در آن شرکت نکرد و ناصر الذین شاه به خاطر این اتفاق و فشار اطرافیان به خصوص مهد علیا الدنگ و با ناچاری امیر کبیر را از صدارت برکنار کرد و شونصد تا نامه عذر خواهی برای امیر کبیر نوشت ولی دیگه فایده نداشت و ناصر حتی پیشنهاد ولایت داری اصفهان و کاشان را به امیر داد ولی قبول نکرد و حتی دولت انگلیس گفت اگر امیر ریاست کاشان را بر عهده بگیرد خود و اموالش در امان خواهد بود.اما پایان ماجرا این نبود💥.مهد علیا و میرزا آقاخان نوری هنوز خطر امیر کبیر را حس میکردند تصمیم به قتل امیر گرفتند و ناصرالدین شاه تحریک شد و میخواست امیر را بکشد
روزی که امیر کبیر به حمام فین کاشان رفت چند نفر به طور مخفیانه وارد حمام شدند و تمام درها را بستند.ناگهان چند نفر دست و پای امیر را گرفتند و جلاد یک حوله آورد و تا تهش تو حلق امیر کرد و او جان به جان تسلیم کرد(مثلاً من مودبم🗿)
روحش شاد و یادش گرامی🖤🖤
زندگی شخصی
امیر کبیر ۲ بار ازدواج کرد،یک بار با دختر عموی خودش جان جان خانم و با دیگر با عزت الدوله(همین که تو تصویر میبینید) خواهر ناصرالدین شاه.او از جان جان خانم ۲ دختر و یک پسر داشت و بعد ها دختر امیر کبیر با مظفرالدین شاه ازدواج میکنه.امیر کبیر بعداً از ایشون به خاطر صدر اعظمی جدا میشه و جان جان خانم در سال ۱۲۴۸ فوت میکنه،عزت الدوله خواهر ناصر که ۱۶ ساله بوده با امیر کبیر ۴۳ ساله ازدواج میکنه هیچ پچهای هم ندارند و بعداً مشخص میشه این ازدواج به درخواست ناصرالدین شاه صورت میگیره.
امیدوارم تا آخر خونده باشین و لذت ببرین،خواهشا در این پست چرت ننویسید تا پاک نشه،همتون رو دوست دارم😘
فعلا خداحافظ👋🏻
کآری مشترک از حزب بلود🩸 و وازوفسکیون🏅