گلورفیندل در تیریون در زمان نیمه شب والینور به دنیا آمد و از یک خاندان شاهزادگان بود. او در خلال پرواز اولدور از خانه فینگولفین پیروی کرد، اما در کشتار خویشاوندان در آلکوالونده شرکت نکرد .
گلورفیندل در نبرد لاموت جنگید ، زیرا از فینگولفین پیروی می کرد. پس از تبعید، گلورفیندل در داگور آگلارب میزبان تورگون بود. پس از نبرد او به دنبال تورگون به گوندولین رفت و در آنجا به عنوان ارباب قصر گل طلایی و یکی از فرمانده های پادشاه منصوب شد. او محبوب اهالی گوندولیندریم بود.
هنگامی که آردهل می خواست گوندولین را برای جستجوی پسران فئانور ترک کند ، تورگون گلورفیندل، اکتلیون و اگالموت را به عنوان اسکورت خود منصوب کرد. آنها از ورود به دوریات منع شدند و در عوض به سمت شمال چرخیدند، جایی که اسکورت آردل را در نزدیکی نان دانگورتب از دست داد . آنها بعداً بدون او به گوندولین بازگشتند.
همراه با شاه تورگون، گلورفیندل در جنگ جواهرات جنگید و جناحهای پادشاه را در حالی که به سمت گذرگاه سیریون عقبنشینی میکردند، نگه داشت .
در سال 510 دوران اول ، نیروهای ملکور با کمک خیانت ماگلین به گوندولین حمله کردند. با این حال، خود آنها در کمین بودند و جنگیدند تا اینکه از یک دریچه آتشیک بالروگ از راه رسید. گلورفیندل و افرادش راه خود را از آنجا جدا کردند، اما توسط اورک ها تحت تعقیب قرار گرفتند.
گلرفیندل در دفاع از میدان به توور پیوست تا اینکه اگالموت وارد شد و اکتلیون در جریان مبارزه اش با گوتموگ کشته شد . پادشاه تورگون نیز کشته شد، گوندولیندریم در حالی که بع سقوط نزدیک میشد که گلرفیندل شجاعانه دروازه جنوبی را نگه داشت و تعداد زیادی از متعهدانش را در آنجا از دست داد.
هنگامی که آنها از طریق سیریث تورونات فرار کردند ، یکی از بالروگها به پناهندگان رسید. گلورفیندل به جلو پرید تا با بالروگ روبرو شود، در حالی که همراهانش از دور اورا تماشا می کردند. او خود را از چنگال و چنگال بالروگ نجات داد . در آخرین لحظه شکم بالروگ را سوراخ کرد و به سمت صخره به سمت عقب اورا پرتاب کرد، اما بالروگ موهای گلورفیندل را گرفت و هر دو به ورطه عمیق افتادند. جسد او بعداً توسط توراندور ، ارباب عقابها، حمل شد، که برای نجات جسد شکسته گلورفیندل به درون پرتگاه پرواز کرد و آن را به مردمش بازگرداند که او را در بالای صخرههای کوههایی که گوندولین را احاطه کرده بودند، دفن کردند. گفته می شد که با وجود موقعیت صخره ای، گل های زرد روی تپه او رشد کرده است.
دوران دوم
روح گلورفیندل به تالار ماندوس (جایی که روح الف های مرده برای رفتن به والینور در ان برای مدتی ساکن می شوند )رفت و مدت کوتاهی در آنجا گذشت. با توجه به اقدامات نجیب او که بسیاری از الف ها را در سقوط گوندولین نجات داده بود، او دوباره تجسم یافت و در والینور ساکن شد
سالها بعد، در سال 1600 ، مانوه او را به عنوان فرستاده والارها به سرزمین میانه بازگرداند و به او قدرتی تقریباً به اندازه قدرت مایارها اعطا کرد .
...
«دنبالش نرو! او به این سرزمین برنمی گردد. عذاب او دور است و به دست مردان سقوط نخواهد کرد.»
پیشگویی گلرفیندل در مورد پادشاه جادوپیشه انگمار
در نبرد فورنوست ، گلرفیندل هشداری به میزبانِ پاد شاه جادوپیشه آنگمار ، داد. پس از پایان نبرد و فرار شاه جادوپیشه، این گلورفیندل بود که پیشبینی کرد که هیچ مرد فانی هرگز ویچ کینگ را نابود نخواهد کرد. این پیشبینی هزار سال بعد در نبرد میدانهای پله نور ، زمانی که ائوین روهان و مریادوک برندیباک ، هابیت ، ارباب نزگول را کشتند، محقق شد.
«ناگهان یک اسب سفید در سایه ها می درخشد و به سرعت می دود. در غروب، بازوبند آن سوسو میزد و میدرخشید، گویی با جواهراتی مانند ستارههای درخشان پوشیده شده است. شنل سوار از پشت سرش جاری شد و کاپوتش به عقب پرتاب شد. موهای طلاییاش در باد سرعتش میدرخشید... به نظر میرسید که نور سفید از میان چهره و لباس سوار ، گویی از میان حجابی نازک سر چشمه میگیرد .»
هزار سال بعد، گلرفیندل توسط لرد الروند برای جستجوی فرودو و همراهانش فرستاده شد. او تعدادی از نازگول ها را تعقیب کرد و آنها را از فورد بروینن دور کرد . سپس او گروه را پیدا کرد و برای چند روز انها را رهبری کرد و فقط برای مدت کوتاهی به هابیت ها استراحت داد. وقتی نازگول دوباره نزدیک شد، گلرفیندل فرودو را سوار اسب سفیدش اسفالوت کرد و به اسب دستور داد فرودو را به ریوندل ببرد. آسفالوت از اسب های سیاه نازگول پیشی گرفت و توانست از فورد بروینن که به ریوندل منتهی می شد بگذرد. فرودوی به شدت ضعیف شده، هوشیاربود اما هذیان میگفت به دلیل زخمی که از چاقوی مورگول بر بدنش وارد شده بود.، غرودو به عقب برگشت تا سواران را که از او خواسته بودن با آنها بیاید را نظاره کند اما او سرپیچی کند. نازگول وارد تنگه کم عمق شد اما توسط سیلابی از آب طلسم شده که از ورودی ایملادریس که با قدرت الف ها و در واقع توسط گندالف خاکستری از ریوندل محافظت می کرد غرق شدند . گلورفیندل بعداً فرودو مجروح و بقیه گروه را با خیال راحت به ریوندل هدایت کرد.
در شورای الروند ، گلورفیندل در جایگاه افتخاری در کنار الروند و گندالف نشست. او پیشنهاد کرد که حلقه یگانه یا باید برای تام بامبدیل فرستاده شود یا به اعماق دریا انداخته شود ، اما گندالف معتقد بود که یکی ممکن است پس از صد یا هزار سال دوباره در خشکی ظاهر شود. او برای مدت کوتاهی به عنوان یکی از اعضای یاران حلقه در نظر گرفته شد ، اما بعداً اعضای شورا از این امر صرف نظر کردند
پس از نابودی حلقه، گلورفیندل به همراه ارستور و پسران الروند شاهد عروسی آراگورن و آرون بودند. سرنوشت نهایی او مشخص نیست، اما منطقی است که فرض کنیم او در نهایت با بقیه خویشاوندان خود به والینور رفت.
تحریف در فیلم ✍️
ارون دختر لرد الروند در سه گانه ارباب حلقه ها برای نجات هابیت ها از شر نزگول ها به سوی انها رفت در حالی که در حقیقت داستان این گلورفیندل بود که از طرف الروند مامور اینکار شده بود .
همچنین او قرار بود یکی از اعضای یاران حلقه ها باشد که بعدا شورای الروند از این تصمیم منصرف شد اما در سه گانه پیتر جکسون بهش اشاره نمیشه