من جادوگر نیستم....
سفر گراهام پاتر از اوسترشوند سوئد تا استمفوردبریج
جناب آقای پاتر،
به اطلاع میرسانیم که جای شما در مدرسهی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز محفوظ است. آغاز سال تحصیلی جدید اول سپتامبر است و تا آن موقع با ارسال جغدی حضورتان را در مدرسه به اطلاع ما برسانید....
هری پاتر و سنگ جادو/ جی کی رولینگ
|
مدافع کناری سابق ساوتهمپتون و استوک، با قدی بلند، موهای طلایی، چشمان آبی و صورتی کک مکی، در سال 2011، مسیر مربیگری را نه از باشگاههای کوچک نان لیگ انگلستان و اسکاتلند و ایرلند، که جایی در سردترین مناطق شمال اروپا آغاز میکند. شهری که زمستانهای 25 درجه زیر صفر است و مردم آن عاشق اسکی و هر ورزش زمستانی دیگری هستند. تا بحال نام اوسترشوند سوئد را شنیدهاید؟
"وقتی وارد شدم یک جو منفی واقعی در همه جا حاکم بود. یک نوعی بی اعتمادی در بین مردم و تماشاگران. چرا باید یک انگلیسی اهل سولیهال مربی باشگاه کوچک آنها در دسته چهار سوئد شود؟"
گراهام پاتر، روزهای نخست مربیگری را به یاد میآورد... همانقدر که اوسترسوند با ورزشهای زمستانی و نه فوتبال شناخته میشود، نام پاتر هم با شاهکار جی کی رولینگ گره خورده. تا زمانیکه اوسترشوند، نه یک باشگاه دسته چهارمی، که قهرمان جام حذفی سوئد با صعود به دستهها ی بالاتر است. تیمی در لیگ اروپا که توانسته از گروه بیلبائو، گالاتاسرای و هرتابرلین صعود کند و حالا میزبان آرسنال است.... در دمای منفی 20 درجه، هواداران، با عشق به گراهام پاتر و تیم خود برای خرید بلیت بازی صف کشیدهاند... این در حالیست که لیگ سوئد در ماه نوامبر تمام شده و کسی عادت به فوتبال دیدن در زمستانهای اوست شوند را ندارد. پسر مسافر جنوب انگلستان ام، راه خود را برای آب کردن یخهای شمالی دارد... یک روش نامتعارف.
رقصیدن، آواز خواندن، نوشتن کتاب یا اجرای نمایش. پاتر در هنگام ورود به باشگاه، به ریاست تیم اوست شوند پیشنهاد تاسیس مجموعهای فرهنگی را میدهد. راهی برای کمک به بازیکنان، تزریق شور و هیجان و رهایی ذهن آنها. پیش از بازی با آرسنال، تیم اوسترشوند به اسپانیا سفر میکند تا از گرمای جنوب اروپا بهره ببرد. یک روش نامتعارف؟شاید برای یک مربی انگلیسی در دوران روی هاجسن و سم الاردایس چنین روشهایی عجیب باشد اما گراهام پاتر، روی دیگری خارج از زمین فوتبال دارد...
"وقتی در اتوبوس تیم کتابهایی با موضوع اتحادیهی اروپا یا سیاست خارجی ایالات متحده میخواندم، ابروهای بازیکنان از تعجب بالا میرفت..."
پاتر، در دوران فوتبال خود، مدرک دانشگاهی علوم اجتماعی میگیرد و در 30 سالگی، هنگام بازنشستگی از فوتبال در دو دانشگاه هال و لیدز، به تحصیلات عالی میپردازد. درجهی استادی در موضوع رهبری و هوش عاطفی
من متوجه شدم که بسیاری از آن نظریات، با فوتبال سازگار است. مفاهیم رهبری، خودآگاهی، همدلی، مسئولیتپذیری، انگیزه و ایجاد روابط...
"شما روی نیمکت به همان اندازه که به دانش فوتبالی نیاز دارید، باید در مورد مردم نیز بدانید. چگونه یک گروه را گرد هم بیاوریم و به افراد انگیزه دهیم تا نقش خود را درک کنند و برای یک هدف مشترک گرد هم آیند"
کیندبرگ، رئیس باشگاه اوسترشوند و دارای کرسی در دانشگاه لیدز با پاتر جوان آشنا میشود و این آغاز سفر گراهام پاتر به فوتبال سوئد است. سفری از دسته چهار سوئد تا لیگ اروپا. از سوانزی سیتی تا برایتن اند هاو البیون. سفری در کنار تروسارد، لمپتی، گروس و کوئلار... با شوکه کردن غولها. خواباندن مچ من یونایتد در الدترافورد.... زمان سفر بزرگ فرا رسیده.... حالا، گراهام پاتر در لندن. در استمفوردبریج.
استمفوردبریج، استادیوم کوچک آمکس نیست. باشگاه برایتن. یکی از معدود تیمهای باقی مانده که یک صندوق تامینی، یک صندوق سرمایهگذاری عمومی، یک شیخ، یک الیگارش یا یک تبعیدی مالیاتی نان را اداره نمیکند. تیمی متعلق به یک پسر محلی یک طرفدار عشق کودکی که با مدل خود پیشرفت میکند. با یک مربی از جنس خود. و سال 2022 دههی 60، 70 و حتی 80 نیست...
سالهایی که الف رمزی میتوانست سالها در ایپزویچ بماند و قهرمان لیگ شود. سالهایی که کلاف میتوانست با دربی و فارست قهرمان انگلستان و اروپا شود. دورانی که گراهام تیلر، از دسته چهار تا نایب قهرمانی لیگ همراه واتفورد بود...
حالا کوچکترین جرقهای، گوش سرمایه داران را تیز میکند. بیچاره برایتن. اولین برد تاریخ در الدترافورد، گلباران لستر و چهارمی جدول برای تاد بولی کافیست تا از زیر آن عینک دودی به نیمکت انها خیره شود.
به گراهام پاتر، یک نابغه در اوسترشوند سوئد، یک عاشق در دریاچهی قوهای سوانزی و یک رئیس در برایتن... نامهی تاد بولی، به دست آقای پاتر رسیده. برای ورود به سرزمین جادو. به پر هزینه ترین باشگاه تابستانی. به پرافتخارترین باشگاه اروپایی در لندن. به تیمی که نیمی از بازیکنان کلیدی انگلستان در جام جهانی آنجا هستند.
لااقل به او فرصت بدهید تا نابغه، رئیس و عاشق باقی بماند... نه یک جادوگر...